محمود کیانارثی، کارشناس سیاسی خاورمیانه، نگاهی دارد به سخنرانی باراک اوباما جمهوری آمریکا درباره سیاست این کشور در خاورمیانه که پنجشنبه گذشته در وزارت خارجه آمریکا انجام شد.
سخنرانی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا درباره سیاست این کشور در خاورمیانه، یکی از مهمترین سخنرانیهای دوره ریاست جمهوری وی به شمار میرود.
درباره ایران، اوباما اشاراتی مستقیم و غیر مستقیم در سخنرانی خاورمیانه ایش مطرح کرد؛ هنگامی که وی به همکاری تهران و دمشق اشاره کرده و سپس به سیاستهای سرکوبگرایانه حکومتها و آزادیهای مدنی پرداخت.
سخنرانی رئیس جمهوری آمریکا درباره سیاست خارجی این کشور در منطقه خاورمیانه به طور مشخص تلاشی برای بازسازی چهره ایالات متحده در افکار عمومی و باز تعریفی از جایگاه واشنگتن در ارتباط با متحدان و دشمنانش در این منطقه به شمار میرود.
عدم اشاره به بحرین و عربستان
رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی خود سعی کرد که این پیام را برای رهبران منطقه و بویژه متحدانش بفرستد که دیگر به مانند گذشته مصونیت آهنین نداشته و واشنگتن حاظر نیست تا آخرین لحظه از آنها در مقابل مردم معترض طرفداری نماید.
وی به طور مشخص به تونس و مصر اشاره کرد و گفت که رهبران این دو کشور از قدرت کنار گرفتند و شاید دیر یا زود بقیه رهبران عرب نیز باید وارد همین مسیر شوند.
اوباما همچنین از وضعیت در لیبی، یمن و سوریه سخن به میان آورد و به طور خاص تری درباره اوضاع کنونی در کشور سوریه صحبت کرد.
بحرین که سرکوب خونینی را پشت سر نهاده و حکومت این کشور در حال اجرای یک سیاست سرکوب منظم و پاکسازی مذهبی است، جایگاه بسیار اندکی در سخنان رئیس جمهوری آمریکا داشت و وی فقط به بیان یک ناخرسندی گذرا از رفتار حکومت بحرین با شهروندانش اکتفا کرد.
هر چند وی در همینجا نیز اعلام کرد که نگرانیهای حکومت این کشور را درک میکند و متوجه خطر ایران برای بحرین هست و به این ترتیب به ادعاهای منامه مبنی بر دست داشتن ایران در اعتراضهای داخلی این کشور مشروعیت بخشید.
از دیگر سو، سخنرانی باراک اوباما خالی از هر گونه اشارهای به وضعیت سیاسی و حقوق بشر عربستان، یکی از شریکهای راهبردی واشنگتن در منطقه، بود و وی ترجیح داد در اینباره سکوت کند.
سیاست اسرائیلی اوباما
یکی دیگر از محورهای سخنرانی باراک اوباما، موضوع روند موسوم به صلح خاورمیانه بود. اوباما در سخنانش تاکید کرده است که مرزهای ۱۹۶۷ مبنای هر گونه گفتگویی میان فلسطینیها و اسرائیل خواهد بود. این موضوع که در تضاد کامل با سیاستهای دولت بنیامین نتانیاهو قرار دارد، تلاشی تازه در جهت فعال کردن روندی است که از هنگام روی کار آمدن دولت دست راستی اسرائیل به فراموشی کامل سپرده شده است.
مواضع باراک اوباما درباره لزوم پذیرش مرزهای ۱۹۶۷ به عنوان مبنای صلح اعراب و اسرائیل را میتوان از دو زاویه کاستن از احساسات ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی در افکار عمومی مردم منطقه و دوم مهار نفوذ ایران بررسی کرد.
با وجود آنکه اوباما در طی رقابتهای انتخاباتیش و سپس به هنگام ورود به کاخ سفید قول داده بود که سیاست تازهای در برابر اسرائیل و صلح خاورمیانه بنا کرده و بر خلاف پیشینیانش، در مقابل سیاستهای توسعه طلبانه اسرائیل سکوت نکند؛ اما در عمل هیچ گامی موثری بر نداشت.
نتیجه آن شد که روز به روز بر بیاعتباری دولت اوباما در میان اعراب افزوده شد و نقش ایران در موضوع فلسطین برجسته گشت.
این در حالی بوده است که دولت آمریکا سعی کرده جبههای از اعراب علیه جمهوری اسلامی به وجود آورد.
اما، همانگونه که رهبران عرب بارها و بارها به دولت اوباما تذکر داده بودند، سیاستهای اسرائیل و همراهی مستمر واشنگتن با آن باعث گشته است که محور موسوم به مقاومت، یعنی ایران و سوریه از نفوذ و اعتبار بیشتری در منطقه بهرهمند شوند و به این ترتیب ایجاد اجماعی عربی علیه ایران و برنامه هستهای آن سختتر شود.
گفتههای اوباما مبنی بر اینکه اسرائیل باید مرزهای ۱۹۶۷ را به عنوان یک مبنا به رسمیت شناسد با هدف جبران این اشتباهات و بیرغبتی پیشین برای رام ساختن دولت سرکش نتانیاهو بوده است.
به این ترتیب کاخ سفید به تل آویو میگوید که تشکیل دولت فلسطینی را بر مبنای این مرزها خواهان است و اسرائیل نیز باید به آن تمکین کند.
در صورت تحقق این امر، کاخ سفید میتواند به کوتاه شدن دست ایران از پرونده فلسطین و کاهش نفوذ گروههای مخالف روند صلح امید ببندد.
اما نباید فراموش کرد که موانع رویاروی گفتگوهای صلح و تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و یهودی، بسیار چالش برانگیز بوده و حداقل زمان زیادی برای حل و فصل آن طلب خواهد کرد.
بخش مهمی از این موانع در داخل خود اسرائیل و امتدا قوی آن در قلب آمریکا، یعنی لابی صهیونیستی قرار دارد که به دلایل ایدئولوژیک و امنیتی حاضر به بازگرداند سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ نیستند.
این نکتهای است که نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در پاسخ به سخنان باراک اوباما اعلام کرده است که تشکیل دوبت فلسطینی بر مبنای مرزهای ۶۷ غیر قابل تحقق بوده و خیالی بیش نیست.
آینده رویکرد خاورمیانهای آمریکا
از جمع بندی محورهای سخنان اوباما میتوان به این تصور رسید که واشنگتن در درجه نخست نگران آن است که ثبات خاورمیانه و بویژه منطقه نفتی خلیج فارس به واسطه قیامهای مردمی تحت تاثیر قرار گرفته و منطقه وارد مرحلهای غیر قابل پیشبینی از ناآرامی شود.
جنگ داخلی در لیبی و یمن و ناآرامیهای سوریه که پیامد فوران نارضایتی مردم در مقابل حاکمان مستبدی است که سالهای طولانی بر مسند قدرت تکیه زدهاند، بهترین دلیل برای این نگرانی است.
از همین زاویه، رویکرد آمریکا به وضع جاری در منطقه قابل تحلیل است.
اینکه در بلند مدت، وجود رژیمهای استبدادی نه تنها ضامن و تامین کننده منافع آمریکا نخواهد بود بلکه میتواند عامل بیثباتی و تهدید برای امنیت راهبردی ایالات متحده شود.
از اینرو میتوان تصور کرد که کاخ سفید فشارهای تازهای به متحدان عربش وارد کند تا به حداقلی از اصلاحات داخلی دست زده و به این ترتیب از به راه افتادن موجی بنیان کن در داخل این کشورها جلوگیری کند.
از این منظر شاید تحول تازهای در روابط واشنگتن با کشورهای منطقه به وجود آمده باشد؛ اما به هر صورت خودداری باراک اوباما از محکومیت جنایتهای بحرین و لشکر کشی عربستان و امارات برای سرکوب مخالفان رژیم این کشور، نشان میدهد لزوما تغییرات سیاست خاورمیانهای آمریکا، جوهری نیست.
همچنین با توجه به پیچیدگیهای بسیار پرونده صلح خاورمیانه و تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیل در کنار یکدیگر، به نظر نمیرسد تا آینده قابل پیشبینیای دولت اوباما بتواند گشایشی در این عرصه ایجاد کرده تا بتواند از آن به عنوان پایهای برای تشکیل یک جبهه عربی ضد ایرانی بهره برداری نماید.
در نهایت، باید گفت که کشمکش میان واشنگتن و تهران در عصر انقلابهای عربی ادامه خواهد داشت و هر یک سعی خواهند کرد بیشترین استفاده را از رخ دادهای جاری منطقه به نفع خود انجام دهند.
اینکه تحولات جاری، صفحه سیاسی منطقه را سرانجام به نفع چه کسی ورق خواهد زد؛ موضوعی است که باید منتظر ماند و دید.
پالایشگاهی منفجر شده ، عده ای کشته و مجروح شده اند و عکس العمل ها طبق معمول سیاست فوتبالی در ایران دیدنی است .
از علی لاریجانی و رمالان جن گیر اطراف او که تو صف جریان انحرافی نوبت بعدی از خوش حالی با دمشان گردو میشکنند که بگذریم و از اپوزیسیون بی خاصیت که کلیشه ای هر فرصتی را برای عرض اندام انهم در مقابل کوچکترین و ضعیف ترین فرد حاکمیت مغتنم میشمارند عبور کنیم میرسیم به یکی از مخ های قاطی کرده این چپ های نقابدار خود سکولار پندار یعنی عالیجناب نیکفر !
افاضه فرموده اند که : این هشدار را جدی بگیرید !!!! چشم .
ایشان که مثل بقیه چپ ها چشمشان را به روی کثافات کاریهای چپ ها ، روسیه ، کاسترو ، چاوز ، قذافی ، اسد ، ... بسته و دائم به جان لیبرال ها و ملیون و لیبرال دموکراسی و سلطنت طلبان می افتند از آب گل آلود ماهی روسی میگیرند !
میفرمایند اگر بوشهر هم منفجر شد تقصیر احمدی نژاد است !
برو عمو !
اون یکی تقصیر پوتین و روسیه و تمام چپ ها است !
چرا ؟
چون ۱۷ سال است آنها آنجا را انحصاری بدون اینکه صلاحیت داشته باشند ( صلاحیت آنها در حد همین محمود احمدی است - چرنوبیل ، توپولوف ، زیر دریای ، ... ) در اختیار گرفته و با ان شیره جان و مال همین طبقه موهوم کارگر ایرانی را میدوشند . مافیای روسی مسول اصلی تمامی این تحریم ها و عقب ماندگی های ناشی از روس گرایی و ضدیت با امریکا است . ایران را به راه کوبا برده اید به بنی صدر و بازرگان و مصدق و شاه و رضا شاه و رضا پهلوی و ملیون و اصلاح طلبان و موسوی و کروبی وسحابی لگد می پراکنید ؟
فرافکنی نکن رفیق بی سبیل !
برای ایت الله پوتین خوش رقصی نکن !
تو و نیک آهنگ و بقیه دوستانتان در اتحاد ۲۰۰ نفره دزدان دریایی روسی لطفا پر رو نشوید . خیانت هم حدی دارد . از مافیای روسی و فراماسونری مارکسیست های روسی در این مملکت بی وطن تر و مزدور تر کسی نیست . برو به شهبازی و قراگوزلو و پژاک و جند الله و الاحوازی و گرگ خاکستری و زر افشان و کانون نویسندگان و .... هشدار بده .