پرنس علی، معاون فیفا، گفته است که راه حلی برای موضوع ممنوعیت حضور تیم زنان ایران به خاطر حجاب در بازیهای جهانی پیدا خواهد کرد.
شاهزاده علی، معاون جدید اردنی فدراسیون جهانی فوتبال که برادر ملک عبدالله پادشاه اردن است امروز سه شنبه، هفتم ژوئن برابر با هفدهم خرداد با اعلام این خبر و «مهم» خواندن موضوع پوشش زنان به خبرگزاری فرانسه گفت که تلاش خواهد کرد تا با همکاری دیگران راه حلی بیابد که همزمان به قوانین بازی و فرهنگ، احترام گذاشته شود.
او که به تازگی پست معاونت فیفا را برعهده گرفته گفت که موضوع فوتبال، احترام و انجام یک بازی جوانمردانه است و اطمینان داد که میتواند همراه با همکارانش این مشکل را حل کند.
شاهزاده علی گفت: «من به شدت هوادار فوتبال زنان هستم و مشتاقم همه موضوعات مرتبط با آن را بررسی کنم تا اطمینان حاصل شود که همه دختران و زنان در سراسر قاره میتوانند این بازی زیبا را انجام دهند.»
فدراسیون جهانی فوتبال روز دوشنبه هفته جاری تصمیم ناظر بحرینی و مسئول بازیهای مقدماتی المپیک را در جلوگیری از بازی تیم فوتبال زنان ایران تایید کرد.
بدینترتیب بانوان فوتبالیست ایرانی که برای حضور در بازیهای مقدماتی المپیک سال 2012 به اردن سفر کرده بودند نتوانستند روز جمعه 13 خرداد با تیم بانوان اردن رقابت کنند و به کشور بازگشتند.
تناقض گفتههای مسئولان ایرانی و فیفا
علی کفاشیان، رییس فدراسیون فوتبال ایران پس از عدم تایید پوشش زنان ایرانی از سوی ناظر بحرینی و لغو مسابقه گفت که ریاست فیفا از پوشش اسلامی بازیکنان ایرانی مطلع بوده و از این که ناظر بحرینی به این تیم اجازه بازی نداده ابراز تعجب کرد.
در مقابل فیفا نیز اعلام کرد که پیش از بازی روز جمعه، مقامهای ایرانی در باره ممنوعیت داشتن پوشش اسلامی بازیکنان زن به دلیل مسائل ایمنی به طور کامل مطلع شده بودند.
فیفا در سال 2007 حجاب اسلامی بانوان فوتبالیست را ممنوع اعلام کرد و امسال نیز قانون ایمنی در پوشش سر و گردن را به آن افزود و گفت که پوشاندن سر و گردن میتواند موجب آسیب و خفگی بازیکن شود.
برپایه اساسنامه فیفا لباس بازیکنان فوتبال نباید خطرناک یا دارای تبلیغات سیاسی، مذهبی، نژادی یا شخصی باشد.
فریده شجاعی، سرپرست امور زنان در فدراسیون فوتبال ایران به خبرگزاری رویترز گفت که پس از انتقاد فیفا به پوشش اسلامی بانوان ایرانی در سال گذشته تغییراتی درآن به عمل آمد که پس از نشان دادن لباس جدید به فیفا و گفتوگو با ست بلاتر، ریاست این فدراسیون، لباس در نهایت تایید شد.
لباس کنونی بازیکنان زن فوتبال ایران یک پوشش کامل بدن است و دارای کلاهی است که گوش و موی بازیکن را میپوشاند و پس از تغییرات سال گذشته در آن فوتبالیستهای زن در دور نخست بازیهای مقدماتی المپیک آن را پوشیده بودند.
خانم شجاعی نیز به این نکته اشاره کرد و افزود که پس از تغییر به عمل آمده، بازیکنان چند بازی انجام دادند که جلوی آن گرفته نشد و این امر به معنای آن بود که مانعی وجود ندارد.
فریده شجاعی اگرچه تصریح کرد که ایران شکایت خود را ادامه خواهد داد اما پیشبینی در باره نتیجه شکایت را دشوار و بازگشت زنان فوتبالیست به مسابقات را تقریبا نامحتمل دانست، چرا که بازیهای مقدماتی به دلیل وقت و هزینه صرف شده، دوباره برگزار نخواهد شد.
ایران: موضوع، سیاسی است
از طرف دیگر به گزارش خبرگزاری فرانسه مصطفی مصلحزاده سفیر ایران در اردن گفته است تهران در نظر دارد شکایت رسمی تسلیم فیفا کند و به سیاسی بودن موضوع اشاره کرده است.
او به گزارشگران در شهر امان گفت که فدراسیون جهانی فوتبال باید در تصمیمهای خود تجدیدنظر کند چرا که این تصمیمات به بازیکنان ایرانی لطمه زده است و اگر فیفا به تحمیل لباس زنان ادامه دهد بسیاری از بازیکنان مسلمان کشورهای عرب و مسلمان را از دست خواهد داد.
آقای مصلحزاده با بیان این که این، یک موضوع ورزشی یا مربوط به فوتبال نیست بلکه موضوعی سیاسی است گفت که سیاست نباید با ورزش درهم آمیزد و آنچه رخ داده تخلف از حقوق بشر و منشورهای بینالمللی و المپیک است.
منظور آقای مصلح زاده از سیاسی بودن موضوع احتمالا شرایط کنونی بحرین و ناآرامیهای ضد دولتی در این کشور است که بهخصوص در روزهای اخیر شدت گرفته است.
اکثریت جمعیت بحرین شیعه هستند که ایران از آنها حمایت میکند و حکومت کنونی اهل تسنن و نزدیک به عربستان میباشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه بنابر گزارشهای خبری از اردن، تیم ایرانی به دلیل سرباززدن از برداشتن حجاب باید متحمل مجازاتهای سنگینی شود.
همینجا . همین جا یی که اکنون ایستاده ایم .
انگار نه انگار که ایران به سوی خشونت ، دیکتاتوری ، تجزیه ، جنگهای قومی ، مذهبی ، قبیله ای ، وابستگی به دیکتاتوریهای سیاه منطقه ای ( روسیه ، قرقیز ، ترکمنستان ، ...) فرو میرود .
طرز فکر حاکم در ان دوران چه بود ؟ مارکسیسم لنینیسم بر روح و مغز همه حتا مذهبی ها ، لیبرال ها ، ملیون ، .... مسخر شده بود . مثل این فیلمهایی که بدن انسان ها را یک هیولای خارجی تصاحب میکند و در ان به جای جسم تسخیر شده حرف میزند و عمل میکند یا بی عمل میماند تا اتفاق دلخواه ان هیولا رخ دهد .
مارکسیسم لنینیسم اندیشه غالب راهنمای مذهبیون ، ملیون ، نویسندگان ، روزنامه نگاران ، هنرمندان ، شعرا، فعالین سیاسی، دانشجویان ، .... بود .
مذهبی های مکلا در اقلیت چند نفره بودند و مایه مضحکه امویی ها در زندان برا زجان و بعد ها اوین . هر چه جلوتر رفتیم و کشور عقب مانده ما بیشتر مدرن شد بر ساز مخالفت و ضدیت با غرب و امریکا بیشتر دمیده شد و شوروی و کوبا و اروپای شرقی و نظامهای سوسیالیستی بیشتر دلخواه شدند . کار به جایی رسید که فرخ زاد هم گفت من سوسیالیست هستم ! تا عقب نماند .
فدایی ها به دنبال کاسترو و ژاندارم کشی ، مجاهدین التقاطی به دنبال اسلام بی طبقه توحیدی ، شریعتی به دنبال احیای مذهب و تبدیل ان به نیروی شورشی سرخ انقلابی ، روحانیت همراه خمینی دنبال تسخیر قدرت و حکومت اسلامی ، کانون نویسندگان و شعرا و هنرمندان دنبال اتوپیای مارکسیستی لنینیستی ، دانشجو در به در دنبال نشریه و مجله چپ انقلابی ، روز نامه نگاران به دنبال انتشار مقالات و مطالب چپ پسندانه زیر لفافه , زیر دماغ ساواک بی خاصیت و.... بدون آنکه راهنمایی ، دلسوزی ، روشنفکر جهان دیده ای به آنها نهیب زند که ای قافله این راه که تو میروی به ترکستان است .
همه دشمن رژیم وابسته به امریکا و سرمایه داری جهانی ومتحد اسرائیل بودند ! کسی که سرباز به ظفار میفرستد تا مزدوران کودتاچی شوروی را از ساختن یک ناصر ، اسد ، صدام یا قذافی دیگر بغل تنگه هرمز باز دارد .
به ۵۶ که رسیدیم همهمه شد ، و شورش ، از شکستن شیشه های کارخانه پپسی توسط دانشجویان شریف تا نامه کذایی و بلوای قم و روحانیت و چله پشت چله ، تبریز و اصفهان و .... عجبا که بازرگان و سحابی پدر میخواستند که شاه بماند و سلطنت کند اما باز همه در جوش و خروش تغییر نظام آمریکایی بودند . ( اینرا همین هفته پسر مطهری هم تایید کرده علیه نهضت آزادی !) اما نخبه های روسی ما دروغ سر هم میکنند .
در ۵۷ همه دنبال جشن بلوغ ضد امپریالیستی انقلا ب بودند ، بازرگان دنبال فرستادن مردم به خا نه هاشان و سپردن کار دولت به سیاستمداران بود . اما همه ان نخبه ها ساز دیگر کوک کرده بودند ، همه جا آوای گوش خراش ساکسیفونهای مارکسیسم لنینیسم به گوش میرسید .
غوغای پرولتاریا بازی و جمهوری خلق کردستان و جمهوری خلق ترکمن و ....... سر انجام در ۵۹ به بار نشست . سفارت امریکا اشغال شد و کشور در سرازیری استپ های روسیه به سمت سیبری افتاد . و پس از ان جنگ بود و جنگ .
لنین رفت و استالین آمد .
از کشته ها پشته ساخته شد .
هر کس که دهانش بو میداد کشته گردید به تیغ نوبت جلاد.
که گیوتین حکم میراند و روبسپیر که هنوز هم پشت ان نشسته . تاکه خود به تیغ این گیوتین سپرده شود و ایران نیز چون فرانسه آزاد شود از انقلابی گری چپ .
واقعا چه روح بلند و چه قلب بی کینه و چه اندیشه امیدواری دارند این پدر و دختر . هاله امید و مادر صلح - عزت ایران
آنها که این همه صفا و صلح دوستی را نمیبینند.
- از سر کینه و نفرت آنها را ترور شخصیت میکنند .
- از شدت غرور و خودپرستی آنها را کوچک میکنند تا بادی در غبغب روشنفکر نمایانه و سکولار روسی خود بیندازند .
با آنهایی که این گلهای خلوص را پر پر میکنند چه تفاوتی دارند ؟
بهنود پرسیده است که نخبگان در خرداد ۴۲ کجا بودند ؟
امروز چرا نخبه ها ساکت اند ؟ چرا در دعوای احمدی با خامنه ای شانه بالا می اندازند ؟ از ان بدتر چرا به سقوط احمدی و یکدست شدن حاکمیت آخوندی خوش حالند و چنان شاد که مصباح یزدی هم به وجد آمده ؟
در سال ۴۲ نخبه ها مثل امروز شاد بودند بر سر هر دردسری که برای شاه آمریکایی پیش می آمد .
چرا شاد نباشند ؟ یک آخوندی شاه و رژیمش را به چالش کشیده بود ! اینکه کشور به کجا میرفت اصلا خاطری را مشغول نمیکرد . مگر امروز جز خاطر سحابی و یکی دوتای دیگر نگران سرنوشت کشور است ؟
مگر امروز همینها از اینکه قذافی دیوانه امریکا و غرب را به چالش کشیده خوش حالیشان را پنهان میکنند ؟
آقای بهنود !
مشکل مملکت ما نخبه ها هستند !
نخبه هایی که هنوز ابلیس روسی در ذهن و اندیشه آنها خانه کرده . هنوز در زمان جنگ سرد تفکر و زندگی میکنند . نخبه هایی که از ترس مارکسیست های روسی ساکت نشسته و یا با خیانت آنها هم صدایی میکنند از ترس یا برای حفظ شهرت .
اینها رادیو فردا و دوچه وله را هم چپ رو سی کرده اند . استانفورد و کلمبیا و مراکز تحقیقاتی سنای امریکا را هم به نفع خود و ارباب روسی مصادره به مطلوب کرده اند .
کی نخبه های ایرانی حساب سود و زیان ملی کرده اند ؟
ان نخبه هایی که منافع ملی را بر ایدولوژی ترجیح میدهند در روسیه و چین و ویتنام هستند آقای بهنود . نه در ایران .
در هند و آفریقای جنوبی و برزیل و آرژانتین و ترکیه و مالزی و اندونزی و ..... نخبه ها به منافع ملی می اندیشند .
در ایران نخبه ها دنبال بزرگداشت سیا هکل و دوچرخه سوار دوست چه گوارا و پیشه وری و قاضی محمد و فحاشی به شاه و مصدق و بازرگان هستند .
عده معدودی هم که جرات کنند د رلفافه گاهی چیزی بگویند مورد حمله گاردهای فاشیستی اینها واقع میشوند . که شما مسول به وجود آمدن این رژیم و حفظ ان هستید و اگر کشته میشوید و شکنجه نوش جان . به ما که همه جوره خوش میگذرد .