صحنهای در فیلم جدایی نادر از سیمین هست که از کتاب درسی ترمه نقل میشود و در آن از وضعیت طبقاتی جامعه ایران و تقسیم آن به دو طبقه اشراف و طبقه عادی (محروم) صحبت میشود.
به نظر من این صحنه، کلید اصلی ورود به متن فیلم جدید فرهادی و ساب ژانری است که وی در سینمای اجتماعی معاصر ایران گشوده است: سینمای طبقه متوسط.
سینمایی که در مورد طبقهای حرف میزند که روایتهای رسمی و به تبع آن سینمای ایران آن را تقریبا حذف کرده و نادیده گرفته اما اصغر فرهادی با متمرکز کردن دوربیناش بر روی مسائل و نیازهای اجتماعی این طبقه، جای مهمی برای آن در سینمای ایران باز کرده است.
گفته شده که اصغر فرهادی توانسته در این فیلم موضوعهای اجتماعی متعددی را در کنار سوژه اصلی خود یعنی جدایی ساده یک زن و شوهر مطرح کند به گونهای که نه تنها به سوژه اصلی آسیبی نرسد بلکه آن موضوعها نیز با مهارت در دل سوژه اصلی پرورش یابند.
طرح مسائل اجتماعی مختلف در سینما، فی نفسه ارزشی برای یک فیلم به شمار نمیرود اما ویژگی بارز درباره الی یا جدایی نادر از سیمین این است که این مسائل به شیوهای بسیار جذاب و دراماتیک در آنها مطرح میشوند.
مهمترین نیروی محرکه فیلم فرهادی، تصمیم سیمین به مهاجرت و مخالفت نادر با او به بهانه مراقبت از پدر بیمارش (مبتلا به آلزایمر) است. این موضوع آن قدر جذاب و پرکشش هست که میتواند تا آخر بیننده را نگه دارد اما فرهادی به این موضوع بسنده نمیکند بلکه همانند «درباره الی» از آن استفاده میکند تا موضوعهایی چون مهاجرت، گسترش دروغ و پنهان کاری در جامعه، ایمان مذهبی، انعطاف ناپذیر بودن قانون و قضاوت عجولانه را مطرح سازد.
تصمیم نادر برای ماندن در ایران، نه تنها سیمین، بلکه ترمه، دختر آنها را نیز در موقعیتی دراماتیک قرار میدهد.
شخصیتپردازی
تفاوت مهم جدایی نادر از سیمین با درباره الی، در اهمیت یافتن شخصیتهای فیلم در ساختاری ملودراماتیک است. درباره الی با اینکه ظاهرا درباره شخصیتی به نام الی است اما فیلمی شخصیت محور نیست. اما در جدایی نادر از سیمین، با شخصیتهای قدرتمندی مثل نادر، ترمه، راضیه، حجت و سیمین مواجهیم.
نگاه فرهادی به شخصیتهای فیلمش (نمایندگان طیفهای مختلف اجتماعی)، نگاهی دمکراتیک است؛ این نگاه نه تنها در فیلمنامه بلکه در کارگردانی صحنهها و ترکیب بندی نماها نیز به چشم میخورد. دوربین فرهادی همه آدمهای قصهاش را واضح در درون قاب خود دارد. هیچ کس «اوت آف فوکوس» نیست.
از طرفی هیچ شخصیتی در فیلم او (حتی کودکان) کامل و مصون از خطا نیست مگر اینکه مثل پدر دچار بیماری فراموشی باشد. در رویکرد اخلاقی فرهادی، آدمها همه خطاکارند و مسئول تصمیمهای درست یا نادرست خویشاند و حق ندارند دیگران را به خاطر آن سرزنش کنند یا متهم سازند.
نادر شخصیتی است که به اصولی در زندگی خود پایبند است. او مردی با نزاکت، شوهری سالم، پدری مهربان و فرزندی مسئول است اما تماشاگر، غرور و خودپسندی او، سازش ناپذیری و لجبازی و مقاومت کودکانهاش در برابر خواستهای همسرش (سیمین) را دوست ندارد با این حال به او حق میدهد که نگران سرنوشت پدر بیمارش باشد و او را به حال خود رها نکند. اگرچه سماجت نادر برای ماندن در کنار پدر به قیمت فروپاشی خانوادهاش، بدون اینکه به راههای دیگری برای حل این مشکل متوسل شود، تا حدی غیرمنطقی است اما چون داستان از جایی شروع میشود که نادر و سیمین تصمیم خود را برای جدایی گرفتهاند، میتوان این گونه فرض کرد که نادر همه راهها را در نظر گرفته و حال به این نتیجه رسیده است.
از سوی دیگر، تماشاگر خواستهای سیمین را به عنوان زنی مدرن و مستقل اما محافظه کار درک میکند. او از همسر و زندگی مشترکشان راضی است اما به دلایلی که گفته نمیشود (اما تماشاگر میتواند آنها را حدس بزند) دیگر نمیتواند در کشورش بماند. اما او نیز به همان اندازه خودخواه و لجباز است و با اینکه میبیند ترک خانه چه مشکلاتی برای همسر و دخترش ایجاد کرده، زیر بار سازش نمیرود و برخواستهایش پافشاری میکند.
در این میان ترمه، قربانی خودخواهیهای پدر و مادر است. او چنانکه سیمین میگوید دوست دارد با او به خارج برود اما با انتخاب پدر و ماندن در کنار او، امیدوار است که پدر و مادر را به ادامه زندگی در کنار هم ترغیب کند اگرچه موفق نمیشود و در نهایت مجبور است بین آنها یکی را انتخاب کند و فرهادی با رها کردن او در این موقعیت دراماتیک در پایان فیلم، تماشاگرش را همانند درباره الی، در ابهام قرار میدهد تا خود درباره انتخاب ترمه بیندیشد. ضمن اینکه افشای تصمیم ترمه از نظر سینمایی، دیگر اهمیت چندانی ندارد چرا که فرهادی، طعم تلخ جدایی پدر و مادر و پیامدهای آن را هرچند کوتاه به او و تماشاگر چشانده است.
کشمکش طبقاتی
اصغر فرهادی با مهارت و هوشمندی فوق العادهای، ملودرام خانوادگیاش را به فیلمی اجتماعی درباره کشمکش طبقاتی در جامعه امروز ایران تبدیل میکند.
بدبینی نادر به راضیه و شوهرش، و بدبینی و خشم افراطی حجت به نادر و پرخاشگریهای او، ریشه در همین نفرت و کینه طبقاتی در جامعه امروز ایران دارد.
برخی از عناصر شخصیتی چهارشنبه سوری که طبقه فرودست جامعه را نمایندگی میکنند (خدمتکار یا کلفت زن) در اینجا هم حضور دارند. ستیز طبقاتی ملایمی بین طبقه ضعیف و طبقه متوسط (به جای تضاد طبقاتی مارکسیستی بین طبقات کارگر و سرمایه دار از نوع فیلمفارسی) در این فیلم جریان دارد که نمونه خفیفتر آن در فیلم چهارشنبه سوری هم مطرح بود.
فرهادی تنها به حال طبقه متوسط دل نمیسوزاند بلکه فشاری را که بر روی طبقه فرودست جامعه وجود دارد نیز منعکس میکند. او به ما نشان میدهد که تلاش سیستماتیک نظام برای حذف طبقه متوسط با شعار حمایت از مستضعفان نه تنها به رهایی زحمتکشان جامعه و فقر منجر نشده بلکه آنها را فقیرتر و فرسودهتر کرده است.
رویکرد اخلاقی
با این حال رویکرد فرهادی به اخلاق، رویکردی غیر طبقاتی (مارکسیستی) است. ناهنجاریهای اخلاقی، رواج دروغ در جامعه، پیش داوری و مردسالاری منحصر به طبقه خاصی نیست بلکه شکل پیچیده تری دارد. همان گونه که نادر (نماینده طبقه متوسط) برای نجات خود حاضر میشود دروغ بگوید، حجت (نماینده طبقه فرودست) نیز از همسرش میخواهد که برای به دست آوردن پول (دیه) به دروغ قسم بخورد.
از آن طرف فضیلتهای اخلاقی نیز تنها به طبقه خاصی با برچسبهای ایدئولوژیک کلیشهای اعطا نشده است. راضیه، زن کارگر با ایمان و باورهای خالصانه مذهبیاش، در برابر دروغ و سقوط اخلاقی مقاومت میکند (او در نهایت حاضر نمیشود به خاطر پول به قرآن قسم بخورد). به همان اندازه، ترمه که دختری از طبقه متوسط با تربیت ظاهرا سکولار است، نگران دروغهای مصلحت آمیز پدر خود است اگرچه در نهایت مجبور میشود مطابق خواسته پدر رفتار کند و به قاضی دروغ بگوید.
پنهان کاری، کتمان حقیقت و دروغ، از تمهای اصلی جدایی نادر از سیمین است. تمی که فیلمنامه فرهادی تا حد زیادی بر مبنای آن استوار است. پنهان کاری و دروغ، در فیلمنامه بحران ایجاد میکند و شخصیتها را تا مرز فاجعه پیش میبرد. نادر، سیمین، راضیه، ترمه، حجت، همه جز پدر که دچار فراموشی است، دروغ میگویند. شاید تنها راه راستگویی، فراموشی است. نادر میداند که راضیه باردار بوده اما به دروغ انکار میکند. راضیه با وجود اعتقادات مذهبیاش، درباره علت واقعی سقط جنیناش دروغ میگوید و آن را گردن نادر میاندازد. سیمین بدون اطلاع شوهرش از خانه پول برمی دارد و باعث میشود که نادر، راضیه را به سرقت متهم ساخته و از خانهاش بیرون کند.
تم قضاوت و پیش داوری که در فیلم درباره الی هم وجود داشت، با حضور قاضی دادگاه در این فیلم پررنگتر شده است. سکانس اول فیلم، صحنه دادگاه است که در آن قاضی (خارج از کادر) با لحن اقتدارگونهای به سیمین میگوید «در مورد اینکه کی راست میگوید و کی دروغ، من تصمیم میگیرم».
آدمها در فیلمهای فرهادی معمولا در حال قضاوتاند و به همدیگر اتهام میزنند بدون اینکه به پیامدهای قضاوت عجولانه خود بیندیشند. نادر، زن خدمتکار (راضیه) را به سرقت متهم میکند بدون اینکه در مورد علت کم شدن پول به اندازه کافی تحقیق کرده باشد. راضیه نیز مرگ بچه توی شکمش را به گردن او میاندازد (هرچند انگیزه راضیه برای این کار بسیار مبهم است چرا که او موضوع تصادف خود با اتومبیل را که میتواند علت سقط جنین باشد، پنهان میکند و فرهادی نیز عمدا این صحنه را نشان نمیدهد). حجت (شوهر زن خدمتکار) نیز در مورد قاتل بودن نادر تردیدی به خود راه نمیدهد. این اتهامها و قضاوتهای پی درپی، باعث ایجاد کلاف پیچیدهای از بیاعتمادی، سوءتفاهم و بدبینی در فیلم میشود که شخصیتها را دربرابر هم قرار میدهد.
فراموشی
اما بیماری آلزایمر پدر و فراموشی او، مفهومی فراتر از کارکرد دراماتیک آن در روایت فیلم دارد. پدر میتواند نمادی از فرهنگ طبقه متوسط باشد که حال محکوم به سکوت و فراموشی شده است.
به قول میلان کوندرا، فراموشی نیرویی است که قادر به نابودی همه چیز است. با این حال در صحنهای از فیلم، پدر در اوج فراموشی، رفتن سیمین از خانه را حس میکند و دستش را محکم میچسبد و رها نمیکند.
افشای تدریجی
یکی از ویژگیهای جدایی نادر از سیمین، ریتم سریع و نفس گیر فیلم و دلهره و هیجان ناشی از وجود عناصر دراماتیک مثل کشمکش، تعلیق و افشای تدریجی اطلاعات است. شدت هیجان و تنش در این فیلم به قدری بالاست که فرصت تعمق در مورد شخصیتها در طول تماشای فیلم را از تماشاگر میگیرد و او را به عنصری منفعل تبدیل میکند. به علاوه شیوه پنهان کردن اطلاعات از تماشاگر به شیوه فیلمهای تریلر جنایی و سینمای هیچکاک و افشا تدریجی آنها (موضوع تصادف راضیه به عنوان نمونه)، اگرچه کارکرد دراماتیک قدرتمندی دارد اما فاقد کیفیت روشنفکرانه است. برخلاف درباره الی که به ساختار هنری و روشنفکرانه سینمای رابرت آلتمن و جان کسه ویتس نزدیک میشد، در این کار فرهادی، تا حد زیادی از آن نوع سینما فاصله میگیرد و با برجسته کردن گرههای دراماتیک فیلم، مهارتش را در ساختن اثری ملودراماتیک با ساختاری حرفهای و محکم به نمایش میگذارد.
کارگردانی
اصغر فرهادی از نظر شیوه کارگردانی و طراحی میزانسن نیز از درباره الی فاصله گرفته و به سبک فیلم قبلیاش چهارشنبه سوری باز میگردد. هرچند در هر دو فیلم، مسئله اصلی فیلمساز، واقع گرایی است.
مهمترین ویژگی کارگردانی درباره الی، میزانسنهای شلوغ و تاکید بر حرکت بیوقفه دوربین روی دست در تعقیب بازیگران و پلان سکانسها بود اما استراتژی فرم جدایی نادر از سیمین بر تقطیع سریع نماها استوار است. ریتم نسبتا تند فیلم درباره الی، نتیجه حرکت سریع دوربین و کنشهای تند درون قاب متحرک بود اما در جدایی نادر از سیمین، این ریتم تا حد زیادی محصول ضرباهنگ سریع نماهای متنوع و پی درپی است. به عنوان نمونه در صحنه دادگاه که قاضی دستور بازداشت نادر را میدهد، ما با نماهای متعدد از صورت و دستهای قاضی در حال نوشتن حکم و صورت برافروخته و درمانده نادر مواجهیم.
احتمالا تفاوت لوکیشنها و فضاهای دو فیلم، عامل این تغییر در شیوه کارگردانی بوده است. درباره الی فیلمی بود که بیشتر در فضاهای باز خارجی میگذشت اما جدایی نادر از سیمین در فضاهای بسته و محدود آپارتمانی، دادگاه و مدرسه اتفاق میافتد.
شخصیتپردازی و روانکاوی دقیق شخصیتها، روایت بدون لکنت، توجه به جزییات و ریزه کاریهای فیلمنامه و عناصر دراماتیک آن مثل گره افکنی، کشمکش، تعلیق، بحران و گره گشایی، از ویژگیهای آثار فرهادی و مهارت چشمگیر او در فیلمنامه نویسی است.
همین طور کارگردانی و اجرای ماهرانه صحنهها، گرفتن بازیهای درخشان و تاثیرگذار از بازیگران حرفهای و آماتور (سارینا فرهادی)، از ویژگیهای دیگر کار فرهادی است که به او موقعیت ممتازی در سینمای امروز ایران میبخشد. همه بازیگران بدون استثنا در این فیلم خوب بازی میکنند. از لیلا حاتمی و پیمان معادی گرفته تا ساره بیات و شهاب حسینی، سارینا فرهادی و به ویژه بابک کریمی در نقش قاضی. همه آن قدر خوبند که داوران جشنواره برلین نتوانستند یکی را به عنوان بهترین از میان آنها برگزینند و جایزه خود را به گروه بازیگران این فیلم اهدا کردند.
و از همه مهمتر نباید سهم محمود کلاری (مدیر فیلمبرداری) و هایده صفی یاری (تدوینگر) در خلق این اثر سینمایی درخشان را نادیده گرفت.
جدایی نادر از سیمین، با اینکه درباره آدمهایی به شدت واقعی و ملموس است، اما تصویری دوست داشتنی از جامعه امروز ایران نیست. اگرچه سندی ماندگار از یک دوران و تجربه سینمایی زیبا و موفقی است که در یاد میماند.