ری تکیه٬ کارشناس مسائل ایران در شورای روابط خارجی وزارت امور خارجه آمریکا میگوید: ایران احتمالا در حال حاضر از اعتراضاتی که منطقه را آشفته کرده مصون خواهد ماند، اگرچه نمیتواند به عنوان «جزیره ثبات استبداد» هم همچنان باقی بماند.
شورای روابط خارجی«سیافآر» یک سازمان غیر انتفاعی در آمریکا است که به عنوان پرنفوذترین اتاق فکر سیاست خارجی در آمریکا شناخته میشود.
ری تکیه در گفتوگویی که برنارد گویرتزمان، دبیر مشاور «سیافآر» با او انجام داده میگوید٬ محمود احمدینژاد رئیس جمهوری ایران از حامیان خود و نیز از پشتیبان قبلیاش -رهبر کشور٬ آیتالله سیدعلی خامنهای- که خواهان داشتن رئیسجمهوری است «که به قدرت او بدون هیچ شکایت یا اعتراضی تن دهد» دور شده است.
تکیه همچنین گفته است٬ از آنجا که ایران تلاش زیادی میکند تا حکومت سوریه در قدرت باقی بماند، «مورد غضب» مردم این کشور واقع شده است.
او میگوید که اگر «حکومت بشار اسد از بین برود، ایران احتمالا یک «قدرت مخالف» در همسایگی خود خواهد داشت و آمریکا میتواند از آسیبپذیریهای سیاسی ایران بهره گیرد. او میگوید: «ایران خود را به صورت یک دیکتاتور در منطقهای میبیند که جاذبه سیاسی آن در حال تغییر به سوی حکومت پارلمانی است و این اهرمی است که قدرتهای غربی بالقوه آن را دارند.»
دو سال از جنبش سبز میگذرد. بهار تحولات دنیای عرب که به تابستان میرسد و اعتراضاتی که در سراسر خاورمیانه در جریان است در چه حال است؟ و چه تاثیری بر ایران دارد؟
رهبری جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفت که دستگاه حاکم را با مواجهه با اقداماتی نظیر تظاهراتهای روزانه از طریق جداسازی و فشار بر آن توخالی کند. آنها باور داشتند که با مشروعیت بخشیدن به چنین حرکاتی جمهوری اسلامی به تدریج ضعیف خواهد شد. این، تصمیمی بود که آنها گرفتند و تا حدودی هم موفق بودهاند. ایران دارای رئیسجمهوری است که دست و پایش بسته شده و حکومتی که از مردمش منزوی شده است. با این حال حکومت برسر قدرت است. من باور نمیکنم که در نهایت ایران بتواند یک سرزمین دیکتاتوری با ثبات در منطقهای باقی بماند که در حال تغییر است و مردم آن در حال آگاهی بیشتر نسبت حقوق خود هستند و سعی میکنند آن را بازستانند.
فکر میکنم بتوانید ریشههای «بهار عرب را در ماه ژوئن 2009 ایران ردیابی کنید، جایی که شما با جنبش اعتراضی روبرو بودید که رهبری مشخصی نداشت و برای بسیج طرفداران تنها به رسانههای اجتماعی تکیه داشت. بنابراین من براین اعتقاد هستم که که آنچه در ایران آغاز شد دوباره به این کشور بازخواهدگشت. فکر نمیکنم ایده اعتراضهای عمومی در جمهوری اسلامی پشت سر گذاشته شده باشد. اما نمیدانم چه چیز آن را به راه خواهد انداخت. عامل محرک در تونس، فردی بود که بستوه آمده بود و دست به عمل اعتراضی تماشایی زد. در ایران هم وقایعی که ما آنها را پیشبینی نکردهایم ممکن است ماشه را بچکانند. پیشبینی آن واقعه غیرممکن است.
صحبتهای زیادی در باره تنشهای بین محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای وجود دارد. آیا واقعا بین این دو رهبر شکاف افتاده است؟ آنهم در شرایطی که دو سال پیش خامنهای همه اعتبار خود را به خطر انداخت تا با مشروعیت دادن به احمدینژاد اعلام کند که او در انتخابات برنده شده است.
شکافی واقعی وجود دارد. احمدینژاد، سیاستمداری با جاهطلبیهای نامحدود است. او در مسیر تلاش برای دستیابی به کنترل وسیعتر روی نهادهای ایران بود. شما این امر را در تلاشهای او برای برکناری وزیر اطلاعات، حیدر مصلحی، ملاحظه کردید، حرکتی که از سوی خامنهای خنثی شد. وزارت اطلاعات همواره در حکومت پلیسی مانند ایران یک وزارتخانه مهم محسوب میشود. او به طور فزاینده خواهان درهم آمیختن جمهوری اسلامی و آیین دیکتاتوری شخصیتی خود از طریق بدست آوردن نهادهای کلیدی و جایگزینی عاملان خود در آنها است. و این در حالی است که در جمهوری اسلامی، ریاستجمهوری، مقامی ضعیف و فرمانبردار است. قدرت نهادینه در دست رهبر کشور است. با توجه به این واقعیت که احمدینژاد پس از جداشدن آشکارش از اصلاحطلبان، بیشتر حامیان محافظهکارش را نیز از دست داده بود، و نیز با توجه به تقلب در انتخابات، از حمایت عمومی برخوردار نیست. تنها چیزی که او باید رهبر کشور را با آن روبرو میکرد قدرت شخصیتاش بود. اما وقتی شخصیت با قدرت نهادینه رویارو میشود قدرت نهادینه برنده این مقابله است.
اوضاع کنونی ایران را جطور ارزیابی میکنید.
احمدینژاد احتمالا محدودیتهای پست خود را در مییابد، او درحاشیه، منزوی و ضعیف است. و احتمالا دوره ریاستجمهوری خود را همانند دو رئیسجمهور سابق محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی با جایگاهی درحاشیه و بیاهمیت به پایان خواهد رساند. احمدینژاد فردی نسبتا جاهطلب است بنابراین ممکن است بخواهد بازگردد. اما فکر کنم او در نبود پشتیبانی رهبر، فرد دست بسته دیگری خواهد شد.
آیا میتوانیم بگوییم چه کسی در انتخابات آینده در تابستان 2013 رییسجمهور بعدی خواهد شد؟
احمدینژاد ظاهرا تلاش کرد تا موفقیت یکی از متحدانش یعنی اسفندیار رحیم مشایی، که رئیس دفترش بود را تضمین کند. اما دیگر ممکن نیست. دانستن این که چه کسی جلو میآید تا ریاست جمهوری را برعهده گیرد، دشوار است. اما رهبر، کسی را به عنوان رئیسجمهور میخواهد که موافق و سربراه باشد و بدون هیچ شکایت یا اعتراضی تسلیم قدرت او شود. بنابراین رئیسجمهور آینده ایران، هرکسی باشد، این معیارها را باید داشته باشد، فردی که ناچیزبودن خود را با تواضع بپذیرد.
وقتی رهبری ایران در حال حاضر شرایط خاورمیانه را مینگرد آیا این احساس را دارد که حرکت کنونی در جهت آنهاست یا از آن نگران است؟
به نظرم هر دو موضوع مطرح است. خاورمیانه بیثبات است و حکومتهای متحد آن در حال تغییر مداوم هستند. ایران به هنگام بیقراری منطقه، تقریبا راحت است چرا که هر کشور مشغول مسائل داخلی خود است و ضرورتا در صدد تحرکاتی علیه ایران نیست. اما ظهور قدرت مردم چیزی نیست که آنها بتوانند آن را با خوشبینی و آسودگی بنگرند. تغییر وضعیت سیاسی خاورمیانه از دیکتاتوری به حکومت دموکراتیک ضرورتا به نفع آنها نیست.
سوریه به طور خاص متحد نزدیک ایران است و علویها که سوریه را سالها اداره کردهاند شاخهای از شیعه در کشوری هستند که اهل تسنن اکثریت آن را تشکیل میدهند. و ایران از طریق سوریه توانسته حزبالله را که یک سازمان نظامی شیعی در لبنان است مسلح کند و در خاورمیانه به صورت یک نیرو درآید.
سوریه باعث شده که ایران، قدرتی در مدیترانه باشد. و آنچه در سوریه رخ میدهد حتی اگر روی ثبات داخلی ایراان اثری نگذارد، میتواند اثر شگرفی روی سیاست خارجی آن داشته باشد. ایران تمام هم خود را به شدت صرف باقینگهداشتن حکومت بشار اسد میکند. و حتی شایع است که در مشورت به حکومت سوریه در چگونگی سرکوب تظاهرات شرکت دارد. ایران خود تلاش زیادی کرده است تا شبکههای رسانهای اجتماعی خود را که برای بسیج مخالفت سیاسی به کار میروند سرکوب کند و حالا تخصص خود را به سوریها وام میدهد. این گزارشها، معتبر و درست هستند. اما به این ترتیب جمهوری اسلامی دشمنی مردم سوریه و دشمنی حکومت جانشینی که نمایانگر دیدگاه عمومی در داخل سوریه باشد را به جان خریده است. پس این تلاشهای ایران مانند قماری است که روی بقای حکومت بشار اسد انجام میشود. اگر این حکومت برود، ایران احتمالا یک قدرت مخالف منافع فوری خود خواهد داشت.
اگر بشار اسد برود، احتمالا یک حکومت سنی روی کار خواهد آمد و رهبری اهل تسنن از پشتیبانی شدید عربستان سعودی برخوردار خواهد بود. درست است؟
بله. اگرچه از آنجا که سعودیها در حال حاضر خواستار ثبات هستند و اسد نماینده چنین ثباتی است. بشار اسد تاحدی از حمایت عربستان برخوردار هست.اما دشوار است که در باره حکومت پس از اسد بتوان پیش بینی کرد. به نظر من حکومت جانشین اسد احتمالا رابطه دشواری با ایران خواهد داشت. هر قدر ایرانیها با اسد رابطه عمیقتری برقرار کنند، رابطه آنها با حکومت آینده سوریه ستیزهگرتر یا سردتر خواهد بود.
مسئله هستهای ایران یک موضوع بزرگ و مایه اختلاف بین آمریکا و این کشور است. آیا تحرکی در این زمینه رخ داده است؟ آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جدیدترین گزارش خود نگرانی خود را نسبت به ایران به خاطر عدم آمادگی این کشور برای ارائه اطلاعات در باره تحقیقات سابق خود در باره توسعه سلاحهای هستهای ابراز کرده است.
ایران دارای یک برنامه هستهای است که به آرامی و با ثبات به جلو میرود. و آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان در باره فعالیت محرمانهای که ممکن است در جریان باشد و نیز در باره فعالیتهای گذشتهای که ایران گزارش نداده یا در باره آنها مبهم گزارش داده نگران است. آژانس و جامعه بین الملل مدتهاست که همه این نگرانیها را داشتهاند. آنچه حتی دشوارتر شده این است که همه این نگرانیها در شرایطی باقی مانده که برنامه هستهای وسیع تر و پیچیدهتر میشود. این بدین معناست که ایران بالقوه در آینده نسل جدیدی از سانتریفیوژها تولید خواهد کرد که میتواند اساسا فرایند غنیسازی را تسریع کند.
اگر شما هنوز هم در دولت آمریکا کارمیکردید چه پندی به دستاندرکاران میدادید؟
به آنها میگفتم که ایران کشوری با آسیبپذیریهای زیاد است. ما با استفاده از سیاست تحریم به میزان زیادی روی آسیبپذیریهای اقتصادی ایران تکیه کردهایم که البته بیش از آنچه اساسا مردم تصور میکردند موفق بوده است. اما باید گفت که ایران از آنجا که دولتی است که مردمش به آن بیاعتمادند و آن را کسر شان خود میدانند از جنبههای دیگر هم آسیبپذیر است، بنابراین آسیب پذیریهای سیاسی دارد که حتی یکی از آنها میتواند به عنوان وسیلهای برای فشار بر حکومت به کار رود. ایران به طور فزاینده خود را به صورت یک دیکتاتور در منطقهای میبیند که جاذبه سیاسی آن در حال تغییر به سوی حکومت پارلمانی است و این اهرمی است که قدرتهای غربی بالقوه دارای آن هستند. اینها فرصتهایی است که ما میتوانیم به کاوش در آنها بپردازیم.
رئیسجمهور اوباما کمپین انتخاباتی خود را مجددا به پا کرده است. به نظر میرسد احتمالا واقعه مهم خاصی در سال آینده رخ ندهد.
ایران در حال مشاهده تغییر در منطقه است و در بحبوحه این تغییر، قصد ندارد که قدرت تایید کننده آمریکا باشد. مقامهای ایران فکر میکنند که سیاست مبارزه طلبی به آنها اجازه میدهد تا بر نگرش عمومی تاثیر بگذارند، به طوری که در موضوع هستهای با تسلیم در برابر آمریکا مخالفت کردند. بنابراین دورنمای میانجیگری دیپلماتیک کاهش یافته است. نظر ایران، درست یا غلط، این است که بهترین امتیاز در رابطه با تاثیرگذاری روی دیدگاه عمومی در منطقه، که خیابانهای عرب نامیده میشود، این است که در موضوع هستهای به جای مصالحه با جامعه بینالمللی به مخالفت بپردازند.
تا دیروز همین چپهای روسی تبلیغ میکردند که احمدی نژاد همه کاره است ! دیکتاتور است ! قاتل همه افرادی است که در خیابانها کشته میشوند ! مسول به زندان انداختن و محکوم کردن تمام آزادیخواهان است به حبس های طولانی ! و خلاصه همه خباثت های این رژیم استالینیستی حتا از ۵۷ تا کنون به گردن این محمود است . در خارج همه جا جار زدند که او تنها دشمن اسرائیل در ایران است و در داخل هم جار زدند که یهودی است و عامل اسرائیل !
حالا میگویند خامنه ای همه کاره است ! ۲۰ سال پیش که همین خامنه ای با رهبر وقت حکومت خمینی بر سر موسوی ( که در آنزمان مورد حمایت چپ روسی بود ) اختلاف دشت ، میگفتند خامنه ای کاره ای نیست .
وقتی خاتمی ریس جمهوری شد ، هر روز به او حمله کردند که چرا کاری نمیکند ! منظورشان سرنگونی نظام فقاهت بود ! ان موقع نمیگفتند که ریس جمهور کاره ای نیست ! وقتی میخواستند موسوی را به جای خاتمی و کروبی و نوری به طبقه متوسط غربگرا به عنوان اصلاح طلب سکولار جا بزنند ، میگفتند موسوی در دوران ریاست جمهوری خامنه ای هیچ کاره بوده ! اصلا از کشتارها خبر نداشته ! هر خرابی در ان زمان بود تقصیر نخست وزیر مورد حمایت رهبر انقلاب امام زد امپریالیست خمینی کبیر نیست ! اما خامنه ای که رییس جمهور بی اختیار بود مسول است .
وقتی بنی صدر رودر روی امام ضد امپریالیست و شبکه قاتلان و شکنجه گران روسی که پشت او سنگر گرفته و به حقوق مردم و زندانیان تجاوز میکردند ایستاد ، مارکسیست های روسی گفتند او دیکتاتور ، تمامیت خواه ، پینوشه است !!!!
هنوز میگپویند بنی صدر مقصر است اگر مخالفین ضد امپریالیست روسی او در این سالها کشتار و شکنجه کردند !
امروز که موسوی و شورای هماهنگی سبز به استالین و چائوشسکو اشاره کردند و این سیستم استالینیستی را به مبارزه طلبیدند ، موسوی هم آمریکایی شد و به گفته اینها خود ش و جنبش سبز او و شورای هماهنگی سبز و همه هواداران او سوار بر امواج رسانه ای سرمایه داری امپریالیستی غرب هستند !
اگر به همه موارد بالا نگاه کنید . یک چیز ثابت و لایتغیر وجود دارد که همیشه حق با اوست . همیشه پیروز است . در مقابل همیشه مخالفینش آمریکایی ، بیکاره ، زیاده خواه ، دیکتاتور ، پینوشه ، فریب خورده ، محکوم به شکست هستند !
۱)ولایت فقیه استالینیستی ضد امپریالیستی روسی برنده نهایی است و کاملا بر حق . چه این قبا روی دوش خمینی باشد ، چه روی دوش خامنه ای .
۲)مخالفین استبداد فقاهتی استالینیستی همیشه محکوم هستند ، متوهم هستند ، فریب خورده دشمن هستند ، لیبرال ، بی بصیرت ، انحرافی ، آمریکایی ، عامل اسرائیل ، یهودی ، رمال ، جنی ، ..... به آنها اطلاق میشود . چه بازرگان باشد ، چه بنی صدر ، چه منتظری ، چه کروبی ، چه خاتمی ، چه موسوی ، چه احمدی .
نتیجه منطقی :
هرکس با روسیه است و روس مدار و ضد امریکا خوب است .
هر کس مخالف فروش ایران به روسها باشد یا حتا در حد برقراری رابطه تاکتیکی با امریکا بخواهد قدم بردارد یهودی است ، انحرافی ، رمال ، متوهم ، ... و حذف میشود !
به زودی همین خامنه ای هم رمال و بی بصیرت و لیبرال خواهد شد . چون ناچار است در اثر فشار سنگین انقلاب های یاسمنی و تحولات بهمنی بین الملل انقلاب و توفانهای سیاسی و فشارهای امریکا و غرب از حکمت استالینیستی فقاهتی ولو تاکتیکی فاصله بگیرد . با امریکا ولو تاکتیکی معامله کند .
در این زمان است که فراماسونری مارکسیست های روسی که د رحاکمیت و اپوزیسیون نفوذی حضور دارند وارد عمل شده و با یک کودتای نظامی ( مثل افغانستان تره کی ، رزا قرقیزی ) کارش را خواهند ساخت .
روح خبیث مارکسیسم روسی در جان این ولایت فقیه استالینیستی حلول کرده و اتهام جن گیری و رمالی به خودشان سزاوارتر است .