لیلا موری، دانشجوی مطالعات خاورمیانه، نگاهی دارد به دستگیری سه زن هنرمند ایرانی در هفتههای اخیر.
در حالیکه مسابقات جام جهانی فوتبال زنان در آلمان شروع میشد، همه عکاسان و خبرنگاران ورزش زنان سعی میکردند برای مخابره یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی زنان در فرانکفورت حضور پیدا کنند، ولی نشانی از همکاران ایرانیشان نبود. اگر چه فوتبال زنان ایران همیشه در پشت درهای بسته و به دور از دوربینهای تلویزیونی امیدوار بود به کمک خبرنگاران و عکاسان زن صدایش را و تواناییهایش را به بیرون از دیوارهای ورزشگاه برساند، ولی این بار این خود خبرنگار عکاس بود که به پشت دیوارها برده شد.
مریم مجد عکاس ورزشی و از فعالان جنبش زنان زمانی که راهی آلمان بود تا شاهد مسابقات فوتبال زنان باشد توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
دو هفته پس بازداشت وی مهناز محمدی مستند ساز و یکی دیگر از فعالان جنبش زنان که فیلمهایی با محوریت زنان ساخته بود نیز دستگیر شد. مهناز محمدی پیشتر همراه با جعفر پناهی سازنده فیلم آفساید برای چند روز دستگیر شده بود. آفساید فیلمی است که در آن عدم اجازه حضور یافتن زنان در مسابقات فوتبال به تصویر کشیده شده است.
و باز هم به فاصله چند هفته از این دستگیری پگاه آهنگرانی مستندساز و بازیگر سینما که قرار بود چند روزی را در آلمان بگذراند تا درباره بازیهای فوتبال برای رادیو دویچه وله- صدای آلمان وبلاگنویسی کند نیز توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
کمپین ورود به استادیوم
بازیهای جام جهانی فوتبال زنان برای فوتبالیستهای زن و فعالان جنبش زنان یاد آور محدودیتهای زنان ایران در عرصه این بازی است. این بازیها شاید همچنین یادآور کمپین حضور زنان در وزرشگاهها- به خصوص استادیومهای فوتبال- باشد که از سال ۱۳۸۴ آغاز شد.
فعالان زنان در این کارزار پس از تلاشهایی فراوان توانستند برای تماشای بازی ایران- بحرین در تابستان ۱۳۸۴ وارد ورزشگاه آزادی شوند. پس از آن فقط یک بار دیگر چهار نفر از فعالین کمپین توانستند با همکاری زنان کرهای برای تماشای بازی ایران- کره در بهمن ۸۷ وارد ورزشگاه شوند. این دومین و آخرین حضور زنان در استادیوم فوتبال از زمان وقوع انقلاب ۵۷ بود.
فعالان زن با وجود پیگیریهای بسیار و حضور و تجمع و اعتراض در برابر ورزشگاه آزادی نتوانستند بار دیگر اجازه تماشای فوتبال را به دست آورند. زنان فعال در این کمپین به روسری سفیدها معروف شدند از آنجایی که برای اعتراض روسریهای سفیدی به سر داشتند که بر روی آن نوشته شده بود «سهم من - نیمی از آزادی»، اینها همان روسری سفیدهایی بودند که جعفر پناهی در آفساید به آنها اشاره میکند.
حالا بعد از ۵ سال که از آن روزهای اوج کمپین میگذرد بار دیگر بحث فوتبال زنان ایران و حضور در استادیوم در حالی به خاطر آورده میشود که هنوز چندی از ممانعت فیفا برای حضور فوتبالیستهای زن ایرانی در ورزشگاه برای بازی در برابر تیم اردن به دلیل نوع پوششان نگذشته است و دولت ایران هم بدون داشتن حجاب اسلامی اجازه نخواهد داد که زنان ایرانی در رقابتهای بین المللی حضور داشته باشند. در نتیجه آنها هم از حضور در ورزشگاهها به عنوان بازیکن محروم شدهاند و هم به عنوان تماشاچی.
این خاطره وقتی پر رنگتر میشود که در آستانه این بازیها، زنان ایرانی که میخواستند برای حضور در ورزشگاه و تماشای فوتبال (نه در ایران که اجازهاش را نداشتند بلکه در فرانکفورت) حاضر شوند بار دیگر منع میشوند این بار با دستگیری و زندان.
مریم مجد و پگاه آهنگرانی هر دو قرار بود عکسها و گزاراشهایی را از این مسابقات تهیه کنند. مریم مجد که به دعوت پترا لندرز عضو سابق تیم فوتبال زنان آلمان دعوت شده قرار بود در تهیه کتاب عکسی از زنان فوتبالیست جهان همکاری داشته باشد.
با توجه به شواهد و سختگیریها در خصوص ورزش زنان به خصوص فوتبال و اتفاقاتی که ذکر آنها در بالا رفت این فرضیه خیلی دور از ذهن به نظر نمیرسد که یکی از دلایل دستگیری پگاه آهنگرانی و مریم مجد در ارتباط با حضورشان در آلمان برای پوشش خبری فوتبال زنان بوده است.
حساسیت بر نوع پوشش رسانههای خارجی - مانند صدای آلمان - از حوادث و اتفاقات ایران و همچنین حمایت گسترده دولت آلمان از مخالفان سیاسی دولت به خصوص بعد از انتخابات ۱۳۸۸ میتواند از دلایلی باشد که مانع خروج این دو فرد از ایران شده است.
پگاه آهنگرانی چهره شناخته شدهای در سینمای ایران و به خصوص در فیلم زندان زنان به کارگردانی مادرش منیژه حکمت و دختری با کفشهای کتانی بود که از فعالان جوان ستاد انتخاباتی محمد معین- نامزد نهمین دوره ریاست جمهوری و بعد از آن از فعالین در کمپین میرحسین موسوی نیز به شمار میرفت.
احتمالا بسیاری از خوانندگان مجریگری او را در جشن مجله چلچراغ و با حضور محمد خاتمی به یاد دارند و همچنین به پشت تریبون رفتن و حمایتش را از میرحسین موسوی در انتخابات دو سال گذشته. این فعالیتها را شاید بتوان از جمله دلایل دستگیری این هنرمند زن ایرانی دانست.
صدای یک هنرمند
نقش دوربین و صدا وفیلم را، که میتوانند خیلی رساتر از صدها نوشته و کلمه عمل کنند، شاید کمتر کسی بتواند انکار کند، از اینرو مسلح بودن این سه زن به این سلاح شاید یکی دیگر از دلایلی باشد که دولتمردان ایران از آن احساس خطر میکردند.
حضور مریم مجد در آلمان و همکاری پگاه آهنگرانی با رادیو آلمان میتوانست این نگرانی را برای مقامات ایرانی ایجاد کند که آنها میتوانند حالا صدایشان را به گوش خیل مخاطبان بیشتری برسانند و از سوژهای سخن بگویند که در رسانههای ایران نه تنها علاقهای به پرداختن به آن نیست بلکه به دلایل محدودیتهای ایجاد شده دولتی ترجیح داده میشود در موردش سکوت شود.
شاید پگاه آهنگرانی و مریم مجد میتوانستند از آلمان عکسها و مشاهدات و روایتهایی برای بازی کنان فوتبال ایران و جامعه ورزش زنان ایران به ارمغان بیاورند که آنها را در ادامه مسیرشان ثابت قدمتر کند و شاید باعث میشد بار دیگر کمپین ورود به ورزشگاه که سالها پیش توسط دوستانشان پایه گذاری شده بود بار دیگر جانی بگیرد.
مریم مجد و پگاه آهنگرانی قطعا میتوانستند صدای زنان ورزشکار و فوتبالیست ایرانی به همکارانشان و هم حرفهایهایشان در آلمان نیز برسانند که با دغدغهها و محدودیتهای کمتر در عرصههای بین المللی به رقابت مینشینند.
دستگیری هنرمندانی که تصویری متفاوت از آنچه توسط حکومت به آنها دیکته میشود، به خصوص در محدوده تحت کنترل شدید حاکمان- یعنی زنان- نمونهای از تلاش قدرتی است که در هراس دائمی از گسترش حقایق و تصاویری است که هر روزه سعی در کتمان و پنهان کردنشان کرده است.
مهناز محمدی چندی پیش که امکان حضور در جشنواره کن را پیدا نکرد و پاسپورتش توسط مامورین ضبط شد در پیامی که به این جشنواره فرستاد، گفت: «من زن هستم و فیلمساز واین دو دلیل برای گناهکار شمردن من کافی است. من مشغول تهیه یک مستند جدید در مورد وضعیت زنان در ایران هستم. مبارزه زن برای اثبات هویت خود یکی از امور اساسی در زندگی روزمره است. زندگی زنان یک عبارت کم دارد و آن آزادی است.»
همین چند جمله شاید گویای آنچه باشد که این روزها به جامعه زنان ایرانی و هنرمندانشان میرود.
نیش مار و ندا آقا سلطان
انگلیسی ها را بهتر بشناسیم ؟
باور کنید رادیو و تلویزون های غربی گاهی اوقات نه منفی بلکه برنامه های سازنده بسیار خوبی هم دارند که به دیدن آن می ارزد . مثلا دیشب در مورد سمی ترین مار دنیا برنامه مستند دیدم خانم انگلیسی سرمایه دار و صاحب زمین های آفریقا ئی ها برای نجات جان مار ها آنها را از روستاها و منازل سیاه پوستان فقیر جمع آوری می کند تا در حیات وحش رها کند.
در قسمت دیگر برنامه دختر جوان ۱۳ ساله سیاه پوستی بر اثز گزش مار و نداشتن کفش و دکتر و سرم زد نیش و زهر ما می میرد . اما خانم انگلیسی وقت و پول و بنزین خود را خرج حمایت قاتل دختر جوان می نماید . یادم آمد ندا آقا سلطان دختر جوانی که توسط گروه تروریستی مریم رجوی از فاصله نزدیک هدف گلوله قرار گرفت و در اندکی سفارت انگلیس که در این توطعه دست داشت قاتل و همد ستان آن را از ایران خارج و راهی انگلیس می کند . اشک تمساح برای ندا آقا سلطان می ریزند و از قاتل او حمایت می کند درست مثل حمایت از مارسمی که حدود ۲۰ هزار نفر را در آفریقا هر ساله می کشد .
باز به یاد سرخ پوستان و ساکنان اولیه کانادا و آمریکا و استرالیا می افتم مستعمرات انگلیس که چگونه قتل و غارت شده اند و در سر زمین مادری خود محکوم به فنا هستند.
گویا برای انگلیسی های خوش زبان مرگ آدم ها در سرزمین های زیر استعمار ملکه خون آشام انگلیس مهم نیست . مهم توهین به دیگر ملت ها و استعمار آنان و عقب نگه داشتن آنها است . جنگ و غارت عتیقه جات آنها مانند عراق و ایجاد شورش در مصر و کشور های عربی برای بالا کشیدن پول های آنها که غالبا مانند مهدی ها شمی در لندن سرمایه گذاری کرده اند .