روز شنبه ۲۳ جولای، یک مرداد، ساعت یک و نیم بعد از ظهر، عدهای از دانشجویان دانشگاه سوآز که اغلب آنها غیر ایرانیاند، در یکی از سالنهای این دانشگاه گرد آمدهاند تا شاهد اجرای نمایشی سیاسی درباره ایران و رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ باشند.
نام این نمایش، «ایران: داستانهای فراموش شده» است و زنی هلندی به نام آنت هنمن (Annet Henneman) آن را کارگردانی کرده و بازیگر اصلیاش هم خودش است.
آنت هنمن، کارگردان و بازیگری است که در طی ۱۲ سال گذشته با تئاتر مخفی خود (تیترو دو ناسکوستو- Teatro di Nascosto) ژانری را در هنر نمایش ابداع کرده که بتواند پلی باشد بین روزنامه نگاری (گزارشگری) و هنر نمایش و نام آن را تئاتر رپرتاژ (Theatre reportage) گذاشته است.
آنت در طی این سالها به بسیاری از کشورهای خاورمیانه، آسیا و آفریقا از جمله ترکیه، عراق، فلسطین، اردن، هندوستان و ایران سفر کرده تا داستانهای تلخ زندگی مردم این سرزمینها را از دید کسانی که آن زندگیها را خود تجربه کردهاند، روایت کند.
آنت با نمایشهای خود میخواهد منعکس کننده صداهای افراد و گروههایی باشد که در زمان جنگ یا سرکوبهای دولتی و اختناق، آزار دیدهاند اما از ترس مجبور به سکوت شدهاند یا صداهای آنها غالبا شنیده نشده است.
او میگوید نخستین بار با گروهی از جوانهای ایرانی که بعد از انتخابات از ایران فرار کرده و از راه ترکیه با قایق خود را به ایتالیا رساندهاند برخورد کرده و بعد از آن تصمیم گرفته که نمایشنامهای بر اساس روایتهای آنها از حوادث بعد از انتخابات در ایران و جنبش سبز تنظیم کرده و در کشورهای مختلف اجرا کند.
آنت میگوید او و گروه بازیگرانش میخواهند منعکس کننده صداهای آن دسته از ایرانیانی باشند که در جریان حوادث بعد از انتخابات، در خیابانها کتک خوردند یا زندانی شدند و در بازداشتگاهها مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند اما اکنون به دلایل مختلف از جمله ترس از آینده خود و یا خانوادههای خود جرئت بازگویی بلایی را که بر سر آنها آمده ندارند.
آنت با دانشجویان رشتههای نمایش یا آنتروپولوژی از کشورهای مختلف کار میکند. به گفته او، خیلی از ایرانیها به خاطر ترس از اقدامات تلافی جویانه دولت ایران در مورد آنها یا خانوادههایشان، در این نمایش شرکت نمیکنند. به گفته او این ترس چیزی است که خیلی از غربیها آن را نمیفهمند و به همین دلیل او میخواهد با این نمایش آن را به تماشاگران غربی منتقل کند.
به گفته او صداهای زیادی هست و او و گروهش به گوشهای زیادی نیاز دارند تا این صداها را بشنوند.
آنت که شال سبز درازی به گردن انداخته، قبل از آغاز نمایش رو به تماشاگران میگوید که او و گروهش بخشی از جنبش سبز نیستند بلکه تنها میخواهند روایت گر داستانهای افراد درگیر در این جنبش باشند.
او نمایش را با تصویری ویدئویی از تظاهرات خیابانی هواداران جنبش سبز بر روی پرده شروع میکند و بعد ناگهان خود و بازیگرانش به وسط صحنه پریده و با شعار «آزادی» و «مبارزه برای حقوق برابر»، سعی میکنند فضای پرهیجان تهران سال ۸۸ را بازآفرینی کند.
بازیگران که دونفرشان پسر و سه نفرشان دخترند، نشانههای جنبش سبز مثل دستبند را در دست دارند و برخی شعارها و کلمات فارسی بر بازو یا مچ آنها نقش بسته است. آنها همزمان در نقشهای مختلف فرو میروند. آنها لحظهای هوادار جنبش سبز و لحظهای دیگر مخالف آن میشوند.گاه در قالب بسیجی،گاه مامور امنیتی، گاهی بازجو و شکنجه گر،گاه زندانی وگاه زندانبان ظاهر میشوند.
نمایش به زبان انگلیسی است اما شعارها فارسی است و بازیگران لابلای صحنهها، ترانهها و سرودهای آشنای جنبش سبز مثل «سر اومد زمستون» یا «عمویادگار مرد کینه دار» را به فارسی لهجه دار میخوانند.
صحنههای مربوط به درگیریهای خیابانی یا بازجویی، پرتحرکاند و ریتم تندی دارند. آنت نیز خود بسیار پراحساس بازی میکند اما صحنههایی که در آن بازیگران تک تک، در قالب یک شخصیت خاص فرو رفته و داستان زندگی او را به شکلی غیردراماتیک و به صورت مونولوگی طولانی برای تماشاگران روایت میکنند، بسیار کند و کسالت آور میشود. میزانسن صحنه نیز تخت و غیرنمایشی است و هیچ خلاقیت اجرایی در آن دیده نمیشود.
نمایش با تظاهرات خیابانی و درگیری و خشونت شروع میشود و با رقص و پایکوبی در یک پارتی شبانه در تهران به پایان میرسد.
در این فاصله، آنت و بازیگران او، روایتهایی پراکنده از افراد مختلف درگیر در حوادث جنبش سبز را که به زعم او شنیده نشده برای تماشاگران اجرا کردهاند. شاید این قصهها برای تماشاگران غربی نمایش او که اطلاعات زیادی درباره ایران و حوادث سیاسی آن ندارند، تازگی داشته باشد اما قطعا برای ایرانیانی که خود از نزدیک این صحنهها را تجربه کردهاند یا آنها را از زبان نزدیکان و بستگان خود بارها شنیده یا خواندهاند، نه تنها تازگی ندارد بلکه تکراری و کلیشهای است.