پاتریک دیزنی، کارشناس مسائل ایران و منع گسترش سلاحهای هستهای در دانشگاه بیل آمریکاست. او که پیشتر معاون مدیر سیاستگذاری شورای ملی ایرانیان آمریکا بوده است در گزارش زیر به بررسی این چالش پرداخته که آیا ایران واقعا به دنبال بمب هستهای است یا نه؟ شورای ملی ایرانیان آمریکا بوده است.
سال هاست که این پرسش در بحثهای میان مقامات آمریکایی درباره ایران مطرح است: اینکه چقدر طول میکشد که ایرانیها به بمب اتمی دست یابند؟
تحلیلگران اطلاعاتی، دائما تخمینهای خود را به روز میکنند و سیاستمداران نیز همیشه دنبال آخرین جدول زمانی هستند. البته این یک پرسش غیرممکن است و شاید طرح آن اصلا اشتباه باشد.
با وجود اظهارات رئیس جمهوری ایران، برنامه هستهای این کشور مثل «یک قطار بیترمز» نبوده که ناگزیر به سمت سلاح اتمی حرکت کند.
ایران تا کنون میلیاردها دلار خرج برنامه هستهای خود کرده و بخش چشمگیری از تاسیسات علمیاش را به این کار اختصاص داده است. این کشور همچنین نزدیک به سه دهه در زمینه دستیابی به تکنولوژی هستهای فعالیت کرده اما هنوز صاحب زرادخانه هستهای نیست.
در مقابل، پاکستان که از نظر توانایی علمی بسیار پایینتر از ایران است اما حدود یک دهه است که به سلاح هسته ای دست یافته، ولی ایران همچنان لنگان لنگان پیش میرود.
پرسش واقعا جالب این نیست که ایران چه موقع به بمب اتمی دست پیدا میکند، بلکه این است که چرا پیشتر به آن دست نیافته و اینکه چطور میتوانیم مانع دستیابی او به این سلاح شویم.
از برخی جهات، سلاحهای هستهای درست مثل همه ابزار دیگری هستند که دولتها دوست دارند داشته باشند. اگرچه سیستم سیاسی ما (در آمریکا) کاملا متفاوت است اما روند تصمیمگیری سیاسی در ایران در مورد تولید سلاحهای هستهای، خیلی با تصمیمگیری دولت آمریکا در این زمینه متفاوت نیست.
در این گونه تصمیمگیریها، معمولا عوامل بیشماری دخالت دارند؛ از جمله علائق بلند مدت و کوتاه مدت، مسائل بینالمللی و داخلی و روند آشفته ترکیب افراد و نهادها به منظور ایجاد امکانات پیچیده با عواقب پیچیده که همه اینها در درون یک فضای سیاسی ویژهای شکل میگیرد. بنابراین حکومت ایران برای ساختن بمب باید دست به انتخاب فعالی بزند.
اما در کشوری که نظام سیاسی نه دمکراتیک است و نه کاملا دیکتاتوری، این نوع تصمیمگیری باید به وسیله گروهی از افراد انجام شود که اغلب به دلیل وجود اختلافها، عملا فلج شدهاند.
درحالی که هیچ راهی برای کسب اطمینان وجود ندارد، بسیاری از کارشناسان مسائل ایران بر این باور هستند که ایران به احتمال زیاد صاحب بمب اتمی نیست چرا که هنوز در میان رهبران سیاسی، اجماع بر سر تجهیز به سلاح اتمی وجود ندارد. این خبر خوبی است چرا که بدون این اجماع، هیچ بمب اتمی ایرانی در کار نخواهد بود.
تا فعالانه تصمیم نگیرند، از بمب اتمی خبری نیست
هیچ اندازه یهودستیزی، ضد آمریکایی بودن، حمایت از تروریسم و نفرت گزنده ملاهای تهران برای داشتن بمب اتمی کافی نیست اگر، رهبری سیاسی در ایران بر سر داشتن آن فعالانه تصمیم نگرفته باشد.
ایران با بمب اتمی، با ایران با برنامه هستهای متفاوت است و این رهبران ایران -انتخابی یا انتصابی- هستند که در مورد این مسئله تصمیم میگیرند.
انگیزههای ایران برای دنبال کردن تکنولوژی هستهای، اغلب در آمریکا تحلیل نمیشود. بخش مهمی از تشکیلات سیاسی واشنگتن بر این باور هستند که ایران به دنبال بمب اتمی است و دلایل زیادی وجود دارد که ما آمریکاییها به ایران به عنوان یک نیروی مهاجم خطرناک نگاه کنیم؛ رهبران ایران در حالی که هولوکاست را انکار میکنند، از سازمانهای تروریستی نیز حمایت میکنند. آنها اسلحه در اختیار دشمنان آمریکا در عراق و افغانستان قرار داده و مردم خودشان را وحشیانه سرکوب میکنند.
همچنین دلایل زیادی برای اینکه چرا ایران به دنبال دستیابی به بمب اتمی است وجود دارد؛ آمریکا با حضور نظامی خود در منطقه، عملا ایران را از اطراف محاصره کرده، رهبران واشنگتن و تل آویو غالبا ایران را به حمله نظامی یا براندازی رژیم تهدید میکنند و جامعه جهانی از زمان تشکیل جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ به آن بیاعتماد بوده و آن را تحت فشار قرار داده است.
اگر بیاعتمادی خود به رژیم ایران را (که غالبا هم درست است) کنار بگذاریم و از دید ایران نگاه کنیم، چه دلایلی وجود دارد که این کشور به دنبال دستیابی سریع به بمب اتمی نباشد؟
امنیت، پرستیژ و سیاست داخلی
کارشناسان منع گسترش سلاحهای هستهای معتقد هستند که برای تمایل کشورها به داشتن سلاحهای هستهای، سه دلیل اصلی وجود دارد: امنیت، پرستیژ و سیاست داخلی.
از منظر امنیت، تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی، حکومت ایران را در وضعیت خطر قریبالوقوع قرار میدهد. این اعلام تهران که به دنبال بمب هستهای است، چراغ سبزی برای حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به این کشور به حساب آمده و موجب تقویت فراخوان آمریکا برای سیاست فعال تغییر رژیم ایران خواهد شد.
جامعه جهانی احتمالا با حمله نظامی پیشگیرانه آمریکا و اسرائیل مخالفت نخواهد کرد. ایران نیز اگر برنامه هستهای مخفیانه خود را که در نیمه راه لو رفته بود، ادامه میداد، بهتر رفتار نمیکرد.
از سوی دیگر، شاید مهمترین بحث امنیتی در زمینه بمب اتمی، ایجاد یک حفاظ دفاعی از نوع کره شمالی، در برابر حملات خارجی باشد.
تصورش سخت نیست که برخی از ایرانیها، از نمونه معمر قذافی، رهبر لیبی درس گرفته باشند، کسی که از برنامه هستهای خود دست کشید و اکنون با اتحاد نیروهای ناتو که حکومت او را تهدید میکند، مواجه است.
این موضوع شاید رهبران ایران را متقاعد کند که دستیابی به بمب اتمی بهترین راه بقای دراز مدت آنهاست. اما این طرح میتواند نتیجه معکوس هم داشته باشد. اگر ایران موفق به ساختن بمب اتمی میشد، موقعیت استراتژیکاش به خاطر مسابقه تسلیحاتی در منطقه، به ویژه از سوی عربستان سعودی که بیشتر از همه احتمال دارد خودش به دنبال بمب اتمی برود، به خطر میافتاد.
به علاوه محاسبات استراتژیک غرب به نحو دراماتیکی تغییر خواهد کرد و به طور بالقوه موجب افزایش تهدیدهای خارجی پیش روی تهران میشود و از حملههای نظامی محدود به حملههای نظامی بزرگ یا حتی هستهای تغییر میکند.
به همین دلیل است که رقبای هستهای ایران میگویند که ساختن بمب اتم به وسیله ایران یک «اشتباه استراتژیک» خواهد بود و لابد به همین دلیل است که به گفته آژانسهای اطلاعاتی غرب آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران نیز همینگونه فکر میکند.
یک بمب ایرانی میتواند، فهرست دشمنان ایران را گسترش دهد و به طور قابل توجهی پشتیبانی بینالمللی از این کشور را کاهش دهد.
تا کنون چین و روسیه تنها اندکی به ایران فشار وارد میکنند. آنها کمتر از تحریم ایران حمایت کرده و مخالف اقدامهای شدیدتر علیه ایران هستند. هر دو کشور تصمیمهای خود را با اشاره به این موضوع که ماهیت برنامه هستهای ایران صلح آمیز است، توجیه میکنند. توجیهی که به محض تغییر لفاظیهای هستهای ایران به نظامیگری، از ارزش میافتد.
دو کشور روسیه و چین همچنین نقش مهمی در اقتصاد ایران بازی میکنند. در زمانی که افزایش بیکاری خوراک تبلیغاتی مناسبی برای نیروهای اپوزیسیون است، رهبران ایران نمیتوانند از این نوع حمایتها چشم بپوشند.
به نظر میرسد آیتالله خامنهای فهمیده است که اقتصاد لرزان ایران، خطری جدی و طولانی برای بقای حکومت خواهد بود، خطری که هیچ بمب اتمی نمیتواند او را از آن محافظت کند.
سیاست داخلی ایران در قبال مسائل هستهای
رهبران مذهبی ایران بارها و بارها گفتهاند که آنها به دلایل مذهبی مخالف سلاحهای هستهای هستند.
اگرچه آنها ممکن است به بهانههایی - مثلا حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل- این موضع را عوض کنند، با این حال برای روحانیون حاکم سخت خواهد بود که برعکس سه دهه تبلیغات مذهبی خود عمل کنند. چرا که این کار موجب تحتالشعاع قرار گرفتن مشروعیت مذهبی که رهبران تهران آن را ضروری احساس میکنند، خواهد شد.
اگر دولتمردان ایران برخلاف حرفهای پیشین خود که محکومیت سلاحهای هسته ای بود، موضع گیری کنند، بیم آن میرود که در نظر مردم به عنوان مجرم و جنایتکار جلوه کنند، اگر چه خیلی از مردم از پیش نیز آنها را همینگونه میشناسند.
ممکن است بمب اتم موجب ترساندن یک کشور خارجی شود اما سلاحهای هستهای نمیتواند موجودیت حکومت ایران را در برابر خطر اساسی، که مردم ایران هستند، حفظ کند.
واقعیتی که اغلب نادیده گرفته میشود این است که به دست آوردن توانایی ساختن بمب اتمی یک موضوع است و تولید این بمب موضوع دیگری است.
آژانسهای اطلاعاتی غرب بر این باور هستند که ایران میخواهد برای ترساندن دشمنان خارجی خود تنها به قابلیت ساخت بمب دست پیدا کند نه اینکه واقعا بخواهد آن را تولید کند.
به گواه بیشتر آنها، ایران پیشتر به این هدف خود (قابلیت ساختن بمب) رسیده است و در دوسال گذشته توانسته همه را تهدید کند.
مشخص نیست که کدام یک از این نظرها برای رهبران ایران جذابتر است اما به هر دلیل، به نظر میرسد که تهران در حال حاضر هنوز قصد ندارد از آستانه هستهای عبور کند.
حالا که روسها و چين بجاي ديکتاتري پرولتارا از ديکتاتوری نعلين حمايت ميکنند!!!
اشتباه بزرگی که همه کشورهای خارجی در مورد ایران میکنند این است که سیستم حاکمیت در ایران را با عینک خودشان و بر اساس سیستم های موجود در جهان می سنجند . این اشتباه عمدا توسط سیستم امنیتی نظامی (مدل روسی) در ایران و توسط پاسداران همین سیستم فقاهتی استالینیستی روسی در اپوزیسیون به آنها القا شد . ۳۲ سال است که کشورهای خارجی فکر میکنند در ایران رئیس جمهور ، وزیر خارجه ، پارلمان ، ...... گرداننده کشور هستند . طرف مذاکره هستند . اما در تمام این ۳۲ سال ثابت شده است که ریس جمهور ( چه بنی صدر باشد ، چه خامنه ای ، چه رفسنجانی ، چه خاتمی ، چه احمدی ) تصمیم گیرنده و اجرا کننده اصلی در کشور نیستند . اگر چه بعضی از آنها مثل بنی صدر کاملا مخالف نظام و سیستم بودند و برخی مثل رفسنجانی در نظام ریشه قوی تری داشتند اما در همه حال اینها قادر به اجرای آنچه میگفتند و میخواستند نبودند . پارلمان هم چه آنزمان که دست چپ ها بود ، چه آنزمان که دست راست ها بود ، چه آنزمان که دست اصلاح طلبان بود هرگز قادر به بر رسی و تصویب قانونی که میخواست نبود . اگر چه در مجلس ششم بسیار مردمی تر بود ولی هیچ کاری نتوانست صورت دهد .
الان هم گرایشی پیدا شده که فکر میکند خامنه ای همه کاره مملکت است . اینهم القای عمدی همان سیستم امنیتی نظامی است . اثبات اینکه خامنه ای هم کاره ای نیست و فقط به موجب قوانین از قدرت بیشتری ظاهرا برخوردار است کار سختی نیست . نگاهی به امر و نهی های او که از دیوار بیت اش فراتر نمیرود گویای همین حقیقت است .
تلاش جدیدی از سوی همان سیستم امنیتی از طریق سایت های زنجیره ای منتسب مثل خودنویس آغاز شده که یک پاسدار را به جای احمدی نژاد لو لوی سر خرمن کنند و جلوی غرب بگذارند . اینهم تلاش برای گمراه کردن کشورهای خارجی است .
اما قدرت دست کیست ؟
سیستم ایران الیگارشی ایدیو لوژیک و در جهان منحصر به فرد است . زائیده جنگ سرد ، انقلابات و کودتا های مارکسیستی ، پوپولیسم سیاسی متکی به عوام و باورهای سخت جان آنها ، دخالت های سیاسی امنیتی عوامل کشور استعمار گر و مافیایی همسایه ، سرخوردگی مسلمانان از عقب ماندگی مفرط و بی عدالتی ( که به اشتباه مثل مارکسیست ها آنرا نتیجه استعمار غرب میدانند و تو طئه انگلیس )، اشتباهات امریکا در سر نگون کردن تنها دولت ملی و مردمی ایران در ۱۳۳۲ ، ..... است .
اثبات این موضوع ساده است . همه رهبران از همه گروه ها ( لیبرال ، خط امام ، راست، ارزشی ) تا مهر آمریکایی و ارتباط با غرب میخورند کارشان ساخته میشود .
همه رهبران برای اثبات در خط نظام بودن باید به امریکا و اسرائیل فحاشی کنند .
هر رهبری بخواهد با امریکا غیر خصومت آمیز برخورد کند سیستم او را خائن تشخیص داده و نابود میکند . حتا اگر رفسنجانی باشد یا ناطق نوری .