نسخه آرشیو شده

«خیلی از شرقی‌ها رقص خود را نمی‌شناسند»
لورل ویکتوریا ‌گری (سمت چپ) و بخشی از اجرای گروه رقص جاده ابریشم در جشنواره تیرگان ۹۰، تورنتو / عکس از لیلی فرازمند، مردمک
از میان متن

  • وقتی از مردم آمریکا سوال می‌کنی نام یک رقص در دنیای اسلام را بگوئید، فقط به رقص شکم اشاره می‌کنند. آن‌ها هیچ اطلاعی از انواع رقص‌های دیگر و لباس‌های سنتی بسیار زیبای این مردم ندارند. نشان‌دادن یک تصویر عمیق‌تر و بسیار جدی و واقعی‌تر از شرق بسیار برایم مهم بود.
موضوع مرتبط

لیلی فرازمند
شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۵:۵۴ | کد خبر: 64234

لورل ویکتوریا ‌گری، سرپرست گروه رقص جاده ابریشم، تمرین برای اجرای رقص «هفت پیکر» نظامی را به پایان رسانده است. او به مردمک می‌گوید امیدوار است روزی به ایران سفر کند و از نزدیک رقص زنان را در این کشور ببیند.

وقتی گروهش روی صحنه جای می‌گیرند، کمتر کسی باورش می‌شود که یک زن آمریکایی‌الاصل پایه‌گزار گروهی باشد که رقص کشورهای آسیانه میانه را به مردم‌‌ همان کشور‌ها بشناساند. طراحی رقص و به‌کارگیری لباس‌های رنگین مردم آسیا به کار او جلوه‌ای خاص داده است. لباس‌های سنتی مردم تاجیک، افغان، فارس و ازبک، کار او را مثل چرخش یک بسته مدادرنگی با ترکیب‌بندی زیبا روی صحنه نمایش می‌دهد.

لورل ویکتوریا ‌گری، سرپرست گروه رقص جاده ابریشم، شاید اولین زن رقاصی نباشد که به خاورمیانه سفر کرده ولی زن رقاصی است که برای شناخت رقص مردم آسیا سال‌هایی را در ازبکستان زندگی کرده به کشورهای منطقه سفر کرده و با زنان سالخورده‌ای که روزگاری رقاصه‌های معروف شهر خود بودند هم‌خانه شده.

این زن، محقق، طراح رقص، رقاص، طراح لباس و آموزگار رقص است که در اروپا، آمریکا، کانادا، آسیای میانه و استرالیا ضمن آموزش رقص به برپایی برنامه‌های رقص پرداخته است. ویکتوریا به عنوان پیشرو در رقص ازبکستان در آمریکا شناخته شده و هموراه در جهت نگه داشتن و معرفی رقص ایرانی و آسیای میانه تلاش کرده است.

او تاکنون جایزه‌های متعددی همچون دکترای افتخاری از وزیر فرهنگ کشور ازبکستان به دلیل تلاش برای حفظ و ارتقاء رقص منطقه آسیای میانه در سال ۲۰۰۷، جایزه بهترین طراح لباس از جایزه رقص مترو واشنگتن در سال ۲۰۰۶ و مدال‌ها و جایزه‌های بسیار دیگری برای ترویج رقص خاورمیانه و کشورهای فارسی زبان، تدریس و ترویج رقص قومی دریافت کرده است.

ویکتوریا‌گری در سال‌های جوانی تجربه‌های فراوانی در رقص‌های باله و پاکوبی (Tap Dancing) داشته، او در سال‌های دبیرستان با رقص‌های ارمنی آشنا شده و در سال‌های دانشگاه، رقص‌های عربی و ترکی را آموخته است.

بعد از اتمام دوره دکترا، از سال ۱۹۸۹ تدریس هنرهای نمایشی را بصورت تمام وقت آغاز کرد. در سال ۱۹۹۵، با افتتاح کمپانی رقص جاده ابریشم فصل جدیدی در فعالیت‌های او آغاز شد. طی سال‌ها، در سراسر جهان از آمریکای شمالی گرفته تا اروپا و حتی در ازبکستان، برنامه اجرا کرده است.

او در حال حاضر تمرین برای اجرای رقص «هفت پیکر» نظامی را به پایان کار رسانده است و همچنان امید دارد روزی به ایران سفر کند و از نزدیک رقص زنان را در این کشور ببیند. گفت‌و‌گوی مردمک با او را می‌خوانید.

ایده برپایی گروه رقصی از مکاتب رقص آسیای میانه و کشورهای فارسی زبان از کجا آمد؟

من گروه رقص جاده ابریشم را ۱۶ سال پیش در واشنگتن برپا کردم ولی یک گروه رقص دیگر پیش از آن داشتم که از اصل متعلق به ایالت واشننگتن بود.

کارم را با سفر به مرکز آسیا شروع کردم و مدتی درازبکستان زندگی کردم وزمانی که ازبکستان را ترک کردم به سواحل شرقی رفتم و سفرهای زیادی به کشورهای مختلف اروپایی و استرالیا داشتم در آن کشور‌ها کارگاه‌های آموزشی بسیاری برپا کردم.

بعضی افراد در این کشور‌ها از برپا گروه‌های کوچک رقص با من صحبت می‌کردند و من می‌دانستم که این معنایش کار زیاد است. نکته جالب این بود که هیچ گروهی روی رقص کاری انجام نداده بود و حتی در اکثر کشور‌ها رقصنده‌ها هیچ اطلاعی از رقص ایرانی و فارسی نداشتند.

تلاش اولیه من در جهت آموزش ریتم ۶ و ۸ بود و آن‌ها حتی نمی‌توانستند آن را به درستی انجام دهند انگار که سخت‌ترین کار در دنیاست. کم‌کم من شروع به آموزش افراد مختلف و طراحی و دوخت لباس کردم در کنار آن رقص‌های جدیدی را به آنچه هنرآموزان می‌دانستند اضافه کردم. همه این‌ها به کار بسیار زیاد پیش‌بینی‌نشده برای خلق‌شدن نیاز داشت.

من فکر می‌کردم این بخشی از شرق و فرهنگ شرقی است که در میان مردم غرب کاملا ناشناخته مانده است. و وقتی از مردم ایالات متحده آمریکا سوال می‌کنی نام یک رقص در دنیای اسلام را بگوئید، فقط به رقص شکم اشاره می‌کنند. آن‌ها هیچ اطلاعی از انواع رقص‌های دیگر و لباس‌های سنتی بسیار زیبای این مردم ندارند که بسیار پوشیده، باحیا، زنانه و زیبا است. به همین خاطر نشان دادن یک تصویر عمیق‌تر و بسیار جدی و واقعی‌تر از شرق بسیار برایم مهم بود.

بعد از واقعه یازده سپتامبر و فروریختن برج‌های دوقلو در آمریکا این مساله بسیار حساس‌تر شد و مردم به شناخت یک چهره متفاوت از دنیای اسلام نیاز داشتند تا تفاوت‌ها و ارزش‌های فرهنگی را دریابند که در رقص نهفته بود به این معنا که رقص زنان مورد احترام واقع شده است. این تصویر خیلی جالب، ظریف و زنانه بود و زمانی که مردم این تصویر را می‌دیدند یک ذهنیت کاملا متفاوت از شرق پیدا می‌کردند. ما متوجه این نکته شدیم که چقدر این مساله مهم است.

دوماه بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ما یک کنسرت در سالن کندی برگزار کردیم و نمی‌دانستیم ه‌چطور پیش خواهد رفت؛ آیا مردم ما را خواهند کشت یا از ما استقبال خواهند کرد ولی خیلی جالب بود که ۱۵۰۰ نفر تماشاچی داشتیم و مردم از ما استقبال کردند. آنجا من فهمیدم مردم قلب پذیرنده برای بیشتر یادگرفتن دارند ولی شما باید به آن‌ها این اطلاعات را بدهید، آن‌ها را کمک و راهنمایی کنید و آموزش دهید. من فکر می‌کنم در ‌‌نهایت این رمز راهی است که ما رفته‌ایم. رقص برای درک، نیاز به زبان ندارد. مردم از روی حرکات خیلی سریع احساس و منظور طرف مقابل را متوجه می‌شوند.

به چه کشورهایی سفر کرده‌اید در چه کشورهایی زندگی کرده‌اید تا به این درک مشترک از «فرهنگ شرق» رسیده‌اید؟

من در ازبکستان زندگی کرده‌ام در تاجیکستان، آذربایجان، گرجستان و مصر نیز بوده‌ام. در مورد مهاجران مطالعه کرده‌ام و معلم‌هایی را برای تدریس به واشنگتن آورده‌ام برای اینکه با ما کار کنند. معلمی از ازبکستان دارم که از سال ۱۹۷۹ با من همکاری می‌کند او به من و رقصنده‌هایی که با من کار می‌کنند آموزش می‌دهد. ما با متخصصین رقص بسیاری از ملیت‌های مختلف فعالیت و همکاری داریم که برای گروه ما طراحی رقص انجام می‌دهند یا به ما کمک می‌کنند که از تکنیک‌های مختلف رقص استفاده کنیم.

تا به حال به ایران سفر کرده‌اید؟

متاسفانه تا به حال در ایران نبوده‌ام ولی با جمعیت ایرانی‌ها ارتباط بسیار نزدیکی داشته‌ام و تلاش داشته‌ام که خیلی دقت کنم و از آن‌ها چیزهای جدید یاد بگیرم. یک عمر برای یادگرفتن همه چیز کافی نیست.

در خلال این سال‌ها به دلیل کار کردن با فرهنگ محیطی که رقص درآن پذیرفته نبوده به ویژه برای زنان، شما با چه مشکلاتی مواجه بودید؟

نکته مهم دادن اعتماد به نفس به افراد است برای اینکه به شما اعتماد کنند و احساس اینکه چیزهایی بسیار شخصی و خصوصی را با شما به اشتراک بگذارند. افرادی هستند که زمان محمد رضاشاه پهلوی در ایران در این حوزه کار می‌کردند، الان در آمریکا زندگی می‌کنند و به من رقص ایرانی را آموزش داده‌اند.

در مورد افغانستان هم همین گونه است. من رقص افغانی را از یک ازبک که سال‌ها در افغانستان زندگی کرده و رقص افغان را آموخته یادگرفته‌ام.

بعضی از این افراد رقص را سینه به سینه از پیشینیان خود آموخته‌اند، از مادران و مادربزرگ‌ها، و بعد به ما منتقل کرده‌اند که یک نوع مبارزه با محدودیت است.

ما اخیرا در قطر بودیم و زنان هنرمندی بودند که رقص‌های محلی و سنتی بسیار زیبائی انجام می‌دادند ولی مثل دیگر زنان منطقه در خفا و فقط برای جمع زنان می‌رقصیدند و نه در جامعه و میان دیگران. زمان می‌برد تا بتوانید کسی را پیدا کنید تا شما را برای رقص دعوت کند و در اغلب این کشور‌ها مرد‌ها مرا به خاطر اینکه دنبال زنانی که می‌رقصند و یا دنبال رقص می‌گشتم شماتت می‌کردند.

برای طراحی رقص‌ها اطلاعات سالمندان و قدیمی‌ها بیشتر کاربردی بود یا تحقیقات آکادمیک و بررسی کتاب‌های موجود در این زمینه؟

من بیشتر با نسل قدیمی رقاص‌ها کار کرده‌ام که بیشتر پیش‌کسوت و شناخته‌شده بوده‌اند. یکی از مشهور‌ترین آن‌ها، تامارا خانوم است؛ اولین زنی که در ازبکستان در حضور عموم رقصید و به همین دلیل بار‌ها مورد سوء قصد قرار گرفت و کشته شد. من اولین آمریکایی بودم که به خانه‌اش دعوت شدم. او با من بسیار مهربان بود.

من با زنان بسیاری از هم‌نسلان او در ازبکستان کار کرده‌ام و بیشتر دنبال پیداکردن مادربزرگ‌ها بودم؛ چرا که آن‌ها واقعا دانش آن را دارند. در حالی‌که ما در بسیاری از موارد متوجه شده‌ایم که در مقایسه با آن‌ها دختران دانشگاهی از این دانش برخوردار نیستند.

چرا دختران تحصیلکرده دانش رقص را ندارند؟

چون آن‌ها بیشتر با موسیقی پاپ رقیصده‌اند و اطلاعی از رقص‌های سنتی، لباس‌ها و پوشش‌های مربوط به این رقص‌ها ندارند. آن‌ها ارتباطی با این مسائل ندارند و بیشتر علاقه‌مند زندگی در کشورهای غربی‌اند و اینکه مثل دختران و زنان آن‌ها عمل کنند. امیدوارم کسانی باشند که این راه را دنبال کنند چون این میراث یک کشور است. شاید زمانی که ۱۸ سال داریم علاقه‌ای به این میراث نداریم ولی در ۲۸ سالگی به آن نیاز داریم ولی دیگر آن را نداریم. پس باید آن را حفظ و حراست کنیم.

رقص‌هایی که انجام می‌دهید همگی ابتکاری و ترکیبی از برداشت شخصی شما از رقص‌های آسیا است یا مبنای علمی و تحقیقاتی دارند؟

الهام‌بخش من برای خلق‌کردن، در وهله اول موسیقی است. وقتی یک قطعه موسیقی را گوش می‌کنم سریع یک ایده در قوه تخیلم جرقه می‌زند و من سریع می‌توانم آن رقص را و رنگ‌هایی که موسیقی را همراهی می‌کنند در خیالم ببینم. در نتیجه می‌فهمم لباس‌های این رقص باید چه رنگی داشته باشند. بعد حرکات و حالات در ذهنم نقش می‌بندند و اینکه از کدام قسمت صحنه می‌آیند و به کدام سمت می‌روند و این ترکیب‌بندی در ذهنم درست می‌شود.

من به ژانر موسیقی خیلی اهمیت می‌دهم و اینکه همه چیز باهم هماهنگ باشد درست مثل این است که شما در حال یادگیری یک زبان خارجی باشید و بعد بخواهید به آن زبان شعر بگوئید که خیلی احمقانه است. ولی بزرگ‌ترین کمک موسیقی است که معماری یا پیش‌زمینه یک رقص را نشان می‌دهد.

آیا موسسه یا آموزشگاه رسمی تدریس رقص کشورهای آسیای میانه و فارسی زبان به ثبت رسانده‌اید؟

در چند آموزشگاه در واشنگتن به آموزش رقص مشغول‌ام ولی بیشتر هنرجویانم به رقص با حرکات کششی علاقه‌مندند که به «ایروبیک» مشهور است؛ در حالی که من به رقص‌های دیگر تمایل بیشتری دارم. در میان گروه جاده ابریشم هم یک خانم رقاص ایرانی دارم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی