نسخه آرشیو شده

معجزه اعتراض‌ها در اسراییل
یک جوان در اسرائیل نشان V را در یکی از تجمع‌های خیابانی در اعتراض‌های اخیر نشان می‌دهد. ژوئیه ۲۰۱۱ / عکس از AP, Ariel Schalit
از میان متن

  • «این جنبش اعتراضی از دل نسلی بیرون آمد که ما فکر می‌کردیم فقط با اصول مادی بار آمده است. نسلی که بخشی از آن مست و معتاد بودند؛ بخشی پر از خشونت؛ نسلی که دست‌کم بخش قابل‌توجهی از آن نژادپرست و ناسیونالیست بار آمده بودند. نسلی که هرگز با «دیگری» ابراز هم‌بستگی نکرده‌اند، هرگز از سیاست‌ها و اعمال کشورشان شوکه نشده‌اند؛ نسلی که هرنوع پروپاگاندای سیاسی و هر نوع سیاست شست‌وشوی مغزیی را مشتاقانه نشخوار کرده‌اند؛ سیاست‌هایی که کوچک‌ترین ربطی به اصول دموکراتیک نداشته‌اند.»
یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۵ | کد خبر: 64312

گیدون لوی، ستون‌نویس قدیمی روزنامه اسرائیلی‌ها آرتض، در یادداشتی در این روزنامه، به حضور «معجزه‌آمیز» جوانانی که موضوع «شست‌وشوی مغزی» دولت اسرائیل بوده‌اند در اعتراض‌های اخیر در این منطقه پرداخته است.

نه تنها وقتی اتفاق افتاد که کمتر از همیشه انتظارش می‌رفت، بلکه از سوی بخشی از جامعه هم به تحقق پیوست که کمترین انتظار ازشان وجود داشت. این جنبش اعتراضی وقتی اتفاق افتاد که ما با نسل دهه هشتاد روبه‌رو بودیم؛ نسلی سرگشته و بی‌هدف؛ کور و از خود راضی؛ نسل عشرت‌طلب؛ نسلی که به نظر می‌رسید غرق بی‌مزگی‌ها و بی‌نمکی‌های خودش باشد.

این اعتراض‌ها از دل نسلی بیرون آمد که با بازی‌های احمقانه کامپیوتری و تبلیغات تلویویزیونی که هیچ نوع فضایی برای تامل معنی‌دار باقی نمی‌گذارند بار آمده بود؛ نسل کلاب‌رو‌ها، که به خاطر سر و صدای زیادش فقط جایی مزخرف برای وقت‌هایی‌است که پای حرف و بحث جدی در بین باشد؛ نسل کافه‌نشین و اهل بار؛ جاهایی که به نظر می‌رسد پاتوق کسانی باشد که فقط درباره چیزهای بی‌خود حرف می‌زنند و به چیزهای پیش پا افتاده اهمیت می‌دهند.

نسلی که در یک سیستم آموزشی بار آمده بود که قادر نیست دردی از حماقت وحشتناک جوان‌های ما دوا کند و درس‌خوانده کالج‌ها و دانشگاه‌هایی بود که فقط به انبار نمره تبدیل شده‌اند؛ با رسانه‌هایی که شست‌وشوی مغزی می‌دهند و کارشان تحریک غرایز حیوانی و ترساندن ماست؛ و خلاصه با تشکل‌های دانشجویی که فقط به بالا و پایین رفتن شهریه‌ها اهمیت می‌دهند و خواننده‌هایی که این روز‌ها فقط در مناسبت‌های رسمی دانشجویی آواز می‌خوانند.

این جنبش اعتراضی از دل نسلی بیرون آمد که ما فکر می‌کردیم فقط با اصول مادی بار آمده، با منطق مارک و دیزاین؛ با استایل و خرت و پرت‌های الکترونیکی. نسلی که فقط می‌شد زیر پرچم انزوای سیاسی و بی‌خیالی از واقعیت زندگی روزمره متحدش کرد. نسلی که بخشی از آن مست و معتاد بودند؛ بخشی پر از خشونت؛ نسلی که دست‌کم بخش قابل‌توجهی از آن نژادپرست و ناسیونالیست بار آمده بودند. نسلی که ما فکر می‌کردیم ناتوان از خواندن و تحلیل متنی است که بیشتر از ۱۴۰ حرف داشته باشد! نسل فوق‌العاده‌تکنولوژیکی که به خیال ما پوک و توخالی بود؛ که کار و بارش زل زدن به مانیتور کامپیو‌تر و صفحه آیفونش بود؛ یک نسل منزوی و جدافتاده از همه مناسبات غیرمجازی که اطرافش اتفاق می‌افتاد.

این جنبش اعتراضی از دل حباب تل‌آویو بیرون اومد که به نظر می‌رسید به هیچ چیزی که در جهان خارج اتفاق می‌افتاد اهمیت نمی‌داد. از دل نسلی که به نظر می‌رسید بی‌سواد و کوته نظر و مقلد باشد؛ نسلی که هیچ انتظاری از آن نمی‌رفت.

اما این جنبش اعتراضی دقیقا از دل همین نسل متولد شد. و برای همین به چیزی مثل یک معجزه شبیه است؛ و مثل هر معجزه دیگری غیرقابل توضیح و تفسیر. چطور تا به حال هیچ صدایی از آن‌ها نشنیده بودیم؟ این‌همه سال کجا گم و گور شده بودند؟ و علت این‌که ناگهان تصمیم گرفتند بیرون بیاید چیست؟

به این سوال‌ها نمی‌شود جواب داد. کار غلطی است اگر کسی سعی کند ریشه این تظاهرات را در گذشته این آدم‌ها جستجو کند. آن‌ها اساسا جوری بار آمده بودند که درگیر هر کاری باشند غیر از کار سیاسی، درگیر فکر کردن به هر چیزی غیر از فکر کردن به هم‌بستگی اجتماعی و تظاهرات عمومی.

از بیرون که نگاه می‌کردی؛ دنیای آن‌ها به شکل وحشتناکی پوشالی و توخالی بود: نسلی که به سختی می‌شد گفت کتابی می‌خواند، اگر با جرات نتوان گفت که هیچ کتابی نمی‌خواند؛ نسلی که میزان جهل و نادانی‌اش نه فقط از روی نتیجه مطالعات و پیمایش‌ها، اظهر من الشمس بود که آن را می‌شد در دو کلمه حرف‌زدن با آن‌ها هم فهمید. نسلی که درباره اتفاقات جاری روزمره و حتی تاریخ سرزمینی که دارند روی آن زندگی می‌کنند چیزی نمی‌داند؛ احتمالا بیشتر آن‌ها حتی به خودشان زحمت رای‌دادن هم نمی‌دهند؛ نسلی که کلمه «حزب سیاسی» برایش یک کلمه قبیحه و «سیاست» به نظرش عرصه جولان مفسدین است.

این‌ها نسلی هستند که هرگز با «دیگری» ابراز هم‌بستگی نکرده‌اند، هرگز از سیاست‌ها و اعمال کشورشان شوکه نشده‌اند؛ نسلی که هرنوع پروپاگاندای سیاسی و هر نوع سیاست شست‌وشوی مغزی را مشتاقانه نشخوار کرده‌اند؛ سیاست‌هایی که کوچک‌ترین ربطی به اصول دموکراتیک نداشته‌اند. خلاصه نسلی که به نظر می‌رسید درباره هیچ چیز، هیچی نمی‌دانست، همه ما را شگفت‌زده کرد.

ناگهان این نسل انگار معنای دموکراسی را فهمید؛ خیلی هم بهتر از غالب سیاستمدارهای رسمی. به نظر می‌رسد که حتی استدلال‌هایشان این روز‌ها به مراتب اصولی‌تر و قابل‌فهم‌تر از استدلال‌های بیشتر سیاستمداران است. نه! نه تنها برخلاف خیلی‌های دیگر گیج و سردرگم نیستند؛ بلکه خیلی هم شسته‌رفته‌تر از سیاستمدار‌ها ظاهر شده‌اند. اعتراف کنید! کدام تاثیرگذارترند؟ کارمل شاما هاکوهن (۱) یا دافنه لیف (۲)؟ میری رگیو (۳) یا استو شفیر (۴)؟

آن‌ها خوب می‌فهمند که چه طور باید یک مناظره عمومی را پیش ببرند؛ می‌دانند که چه‌طور باید میتینگ برگزار کنند؛ می‌دانند که چه‌طور فصیح و شسته‌رفته حرف بزنند؛ و بلدند که با دقت و متانت به حرف‌های طرف مقابل گوش بدهند. انگار ناگهان معلوم شد که آن‌ها با مفهوم «دولت رفاه» آشنا هستند و چیزهایی درباره سوسیال‌دموکراسی می‌دانند. انگار ناگهان مشتاق‌اند که همه چیزهایی را که از قبل یاد گرفته بودند (یا یاد نگرفته بودند) را کنار بگذارند و یک همت ملی جمعی داوطلبانه را برای تغییر اوضاع امور طلب کنند؛ همه دانش‌شان را به کار بگیرند و از همه امکانات موجود استفاده کنند و تلاش کنند که حس مسولیت را در همه تقویت کنند و حتی برای رسیدن به اهدافشان دست به فداکاری بزنند.

از کجا این همه توان را به دست آورده‌اند؟ آن‌ها همه این سال‌ها مطلقا ساکت بوده‌اند؛ به نظر می‌رسید که هیچ چیزی نمی‌تواند تکانشان بدهد؛ حساسیتشان را برانگیزد یا به سمت دست‌زدن به کنشی تحریکشان کند. وقتی هم سن و سال‌های آن‌ها در بقیه جاهای دنیا، حتی در سرزمین‌هایی که به مراتب [نسبت به اسراییل] وضعیت بهتر و عادلانه‌تری داشتند، سر مسایل مختلف می‌جنگیدند؛ و وقتی هم سن و سال‌هایشان در بقیه نقاط دنیا به مراتب از آن‌ها نسبت به مسایل هشیار‌تر بودند؛ این نسل گوشه عزلت گزیده بود و سرگرم امور عادی روزمره‌اش بود؛ سرگرم قمار کردن سر بلیط بخت‌آزمایی؛ سرگرم قرار و مدارهای عاشقانه؛ سرگرم مجالس عروسی و کارهای روزمره.

اما در چشم‌به‌هم‌زدنی همه آن‌ها در خیابان‌ها هستند؛ گلو‌هاشان صاف و پالوده است و چشم‌هایشان درخشان، مواضعشان و مدل رهبری‌شان یک‌پارچه و هماهنگ‌کننده است. تا همین حالا هم توانسته‌اند در اولویت‌ها و دستورکار‌های ملی تا حدی تغییر ایجاد کنند؛ تا همین جا هم موفق شده‌اند که یک زبان سیاسی جدید را به جامعه معرفی کنند و به مراتب تاثیر گذار‌تر از سیاستمدار‌ها ظاهر شده‌اند. تمام ماجرا شبیه یک معجزه نیست؟

 

۱. کارمل شاما هاکوهن، از اعضای حزب محافظه‌کار لیکود و عضو پارلمان اسراییل است که حمله‌های شدیدی به تظاهرکنندگان کرده و خواسته‌های آن‌ها را «غیر‌منطقی» شمرده است.

۲. دافنه لیف، یک فعال اجتماعی اسراییلی است که توانست در اعتراض به بالارفتن قیمت ناگهانی اجاره‌ها در شهر تل‌آویو  وبا الهام از انقلاب رهایی‌بخش مصری‌ها که در میدان تحریر چادر زدند، در مقابل آپارتمانش چادری در اعتراض به بالا بودن قیمت اجاره‌خانه‌ها در اسراییل زد و بانی و جرقه اصلی اعتراضات در اسراییل بود. اعتراضات مدنی چند روز اخیر در اسراییل یکی از گسترده‌ترین اعتراضات اجتماعی در تاریخ این کشور است. او از جمله هماهنگ‌کنندگان اصلی تظاهرات در اسراییل است.

۳. میری رگو، از اعضای محافظه‌کار حزب لیکود در پارلمان اسراییل است که اعتراض‌کنندگان و متحصنین از پذیرفتن او در جمع خود امتناع ورزیدند و او و حزب او را یکی از بانیان اصلی نا‌به‌سامانی‌های اجتماعی در اسراییل خواندند و حتی به او دشنام دادند.

۴. استو شفیر، یک فعال اجتماعی اسراییلی و دانشجوی فلسفه و تاریخ علم و از هماهنگ‌کنندگان اصلی تظاهرات در اسراییل است که در اعتراض به بالا بودن نرخ اجاره‌بها در اسراییل، به خیابان رفت و با دردست‌گرفتن پلاکاردی که روی آن نوشته شده بود: «بس کنید! مردم به عدالت اجتماعی احتیاج دارند» از مردم برای پیوستن به اعتراض دعوت کرد. او در یک مصاحبه تلویزیونی با میری رگو هم ظاهر شد و گفت که جماعت اعتراض‌کننده از کرده خود نسبت به رگو پشیمان نیستند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی