یاسمین منوچهریان، منتقد و موسیقیشناس، به بررسی کنسرت اخیر خانم سوسن دیهیم که در شهر لوس آنجلس برگزار شد میپردازد.
روز شنبه ۱۳ اوت، خواننده ایرانی سوسن دیهیم، با گروهش،«زبانهای عشق»، در بخشی از کنسرتهای تابستانی «گراند پرفرمنسس»، که سالانه در شهر لس انجلس برگزار میشود، بر روی صحنه رفت؛ کنسرتی که موفق به جلب تماشاچیان ایرانی و غیر ایرانی زیادی هم شد.
سوسن دیهیم در سال ۱۹۸۰ به آمریکا و به شهر نیو یورک، مهاجرت کرد و پس از آن به فعالیتهای هنری پرداخت. وی بعد از همکاری با شیرین نشاط، فیلمساز و عکاس ایرانی مقیم نیویورک، به شهرت بیشتری دست یافت. یکی از همکاریهای تاثیرگذار و موفق این دو هنرمند کار تأتری «منطق طیر» عطّار بود.
خانم دیهیم برای موسیقی متن فیلمهای هالیودی کارهای زیادی کردند و با موسیقیدانهایی در تراز بابی مکفرین، خواننده و رهبر ارکستر آمریکایی، تورهایی برگزار کرد. هرچند که این موفقیتها به مقدار زیادی به قیمت یک «خود-اورینتالیسم» بوده که موسیقی ایرانی را سمبلی از آنچه «اگزاتیک» به حساب میرود کرده است، اما در عین حال نباید منکر این حقیقت شد که در صنعت موزیک-حتی در زمانی که بحث در مورد «موزیک جهانی» است، زنها معمولا در زیر سایهٔ مردها قرار میگیرند. سوسن دیهیم توانسته موفقیتهایی را در غرب به دست بیاورد که بسیاری از موزیسینهای ایرانی هنوز با آن نرسیدهاند.
از آنجا که سوسن دیهیم را دریک ژانر مشخص نمیتوان جا داد و کارهای وی تماشاچیان خاص خود را دارد، برگزاری چنین کنسرتی، در یک فستیوال با قدمت ۲۵ سال، خود یک موفقیت چشمگیر بود. این فستیوال قبلا میزبان کیهان کلهر، نوازنده ایرانی، هم بود. خانم دیهیم بر روی صحنه آمد و گفت: «لباسی که بر تن دارم رنگش نارنجی، رنگ صلح تبتی هاست، لباسی مراکشی، بر روی تن یک زن ایرانی.» دیهیم ادامه داد که کنسرت آمیزهای از آهنگهای عرفانی ایرانی، ترکی، و جهانی است.
پس از خواندن چند آهنگ، سوسن دیهیم اولین مهمان برنامه را با این مقدمه معرفی کرد: «یکی از امیدوار کنندهترین نوابغ موسیقی از نسل جدید، سهراب پورناظری.»
بدون تردید این معرفی مستحق پورناظری بود. سهراب پورناظری یکی از اعضای گروه پر طرفدار «شمس» است، گروهی که هم به اجرای موسیقی سنتی ایرانی و فولکور کردی میپردازد. این گروه در سال ۱۹۸۰ توسط پدر سهراب، کیخسرو پورناظری، آغاز به کار گروهی کرد. سهراب پورناظری در آهنگ «دیلمان»، قطعه ماندگار شمالی، پورناظری با صدای کمانچه خود توانست فضا و بودی کاملا ایرانی را بوجود آورد. صدا و آواز او نیز به همان اندازه خالص و تاثیر گذار بود.
این روزها در موسیقی ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از ایران، گرایشهایی، به حق و طبیعی، به سمت مدرنیزه کردن موسیقی سنتی ایران وجود دارد. اما بسیار پیش میآید که در روند پیدایش این موسیقی تازه، چه در داخل ایران و چه در خارج از آن، پرشهای فرهنگی موسیقی جهانی بدون پیشزمینه، بنیاد، و درک کافی فرهنگی تولید میشوند.
در این روزها که ما شاهد فیوژنهای سطحی، راک و پاپ بی اساس، و حتی نوعی از موسیقی پیوندی «عصر جدید» و یا «نئو ایج»، که سبک خانوم دیهیم هم هست، هستیم، تصمیم سهراب پورناظری برای تداوی موسیقی سنتی و البته نگاهی نو به موسیقی ایرانی و کردی امیدوار کننده است. او نه تنها در نوازندگی کمانچه و تنبور بلکه در آواز هم همانقدر توانا و پرشور است. قطعهای در آن شب اجرا شد که پورناظری برای بیست و پنجمین سالگرد برگزاری این کنسرتهای تابستانی ساخته بود. با شعری از مولانا، و آوای تنبور، پورناظری و دیهیم همخوانی تاثیر گذاری را اجرا کردند.
مهمان دوم برنامه آن شب، خواننده پر طرفدار، اما بحث برانگیز، محسن نامجو بود. نامجو در آن شب دو آهنگ اجرا کرد. اول یک آهنگ از آلبوم جدید وی، که در اوائل سال ۲۰۱۲ منتشر خواهد شد، اجرا شد و آهنگ دوم اجرایی از آهنگ «همش» با همخوانی سوسن دیهیم بود.
شور و طغیان از مشخصههایی اصلی آوای نامجو هستند که در آهنگ همش به اوج خود میرسد. همزمان با شروع اجرای ترانه، دیهیم شروع به دکلمه شعر «همش» در زبان انگلیسی کرد. متاسفانه نه ترجمه و نه دکلمهای که خانوم دیهیم به آن پرداخت چیزی را به آهنگ اضافه نمیکرد.
با وجود صدایی تاثیر گذار خانوم دیهیم و با تجربههای بیشمارش در اجرای ترانه و دکلمه، در برنامه سیزدهم اوت، اجرای وی فاقد قدمی واحد و مشخص در زمینههای فرهنگی و سیاسی بود. اجراهای وی چیزی ورای کلیشههای «اگزاتیک» شرقی نبود. بله، خانوم دیهیم دارای صدایی پر قدرت و تاثیر گذار هستند، اما نوع اجرای برنامه این صدا را زیر سوال میبرد.
گروه دیهیم شامل ریچارد هوروویتز نوازنده کیبورد و نی، ویل کلهون نوازنده پرکاشن، میتچ فرمن نوازنده پیانو، و اریک کلرکس نوازنده باس بود. گرگ الیس هم پرکاشینیست مهمان این برنامه بود. همه نوازندگان، به غیر از نوازنده باس این گروه، دارای تجربه و موفقیتهای زیادی هستند، اما متاسفانه این به اجرای کلی کمک زیادی نکرند. اجرای دیهیم از آهنگ «نایما» اثر جان کلترین، قطعهای برخوردار از هارمونیهای خاص، آوازش بر روی یک پدال باس-امروزه قطعه جازی که جزو استاندارد محسوب میشود-به نظر گمراه میآمد.
البته سبک «نیو ایج» طرفداران و شنوندگان خاص خود را دارد.
یکی از کارهای سوسن دیهیم که زیر چتر «نیو ایج» قرار میگیرد، «هدیهٔ عشق» آلبومی از دکلمهها و آوازههایی الهام گرفته از اشعار مولانا است. اما سوال این است که آیا این سبک فرای فضا سازیای که فقط مناسب موسیقی متن فیلم و یا مناسب به عنوان موسیقی پس زمینه است هم استفاده دارد یا نه و آیا تبدیل هر گونه آهنگ به موزیکی که شعارش فضا سازی محیطی «عصر جدید» و یا همان «نیو ایج» است، یک هنر است و یا یک فاجعه؟
سوسن دیهیم، در جایی از برنامه، یادآور شد که یک زن ایرانی پوست کلفت کرد است، با قلبی قوی. ایشان بدون شک صدای یک خواننده را دارد اما نه شجاعت لازم برای پشت سر گذاشتن بیانهای موسیقیایی که فقط جنبه شعاری دارند. چه در انتخب آهنگهای ایرانی و چه در انتخابهای غیر ایرانی، اثری از این روحیه قوی نبود.
وظیفه هنرمند در عرصه کار موزیک و یا هر هنری قابل بحث است، ولی از آنجایی که خانوم دیهیم خود را به طور مستقیم صدایی در تبعید میشناسد و مشخص است که ایشان اهمیت زیادی به مسئولیت اجتماعی میدهن، فقط میتوان امیدوار بود که خانوم دیهیم از دنیای «نئو ایج»، نواهای «الکتروپاپ»، و دنیای «ورلد موزیک» پا فرا بگذارند.
با تشکر از یاسمن،
نظرهای انتقادی بسیار شدید بدون توضیح و توجیه منطقی، و یا قابلیت درک و بحث در سطح عامیانه و یا تخصصی ایراد شده اند.
انتقاد یاسمن، درست یا غلط، از اجرای خانم دیهیم: «اجرای وی فاقد قدمی واحد و مشخص در زمینههای فرهنگی و سیاسی بود» کاملا به این نوشته وارد است. نوشته وی فاقد خط مشی مشخص و یکپارچگی کلام است.
جای تاصف دارد که نگارش پارسی متن تا این حد ضعیف است. شاید بهتر بود اگر متن قبل از انتشار تصحیح می شد و یا وی متن را به زبان انگلیسی می نوشت، از آنجایی که یاسمن قلمی گیرا تر به زبان انگلیسی دارد، و سپس توسط شخصی مسلط به زبان پارسی ترجمه می شد.