نسخه آرشیو شده
اینفوگرافی: طول حاکمیت زمام داران کشورهای عربی

بادهای تغییر و سوال «جهان اسلام»
ضیاءالدین سردار، مریل واین دیویس، حمید دباشی، روبین یاسین کاسب و علی نوبیل احمد در این نشست / عکس از پرویز جاهد
از میان متن

  • دباشی گفت: «به اعتقاد من، آنچه که امروز اسلام می‌نامیم نتیجه تغییر گرایش جهان‌وطنانه قرون وسطایی اسلامی به گرایش ایدئولوژیک اسلامی در تقابل با غرب بوده که مسئولیت آن به گردن روشنفکران مسلمان از سیدجمال الدین افغانی، رشید رضا، محمد عبدو تا دکتر علی شریعتی بوده؛ نه اورینتالیست‌های غربی.»
پرویز جاهد
چهارشنبه ۰۶ مهر ۱۳۹۰ - ۰۳:۴۷ | کد خبر: 65320

«بادهای تغییر» عنوان کنفرانسی بود که ۲۱ سپتامبر در مرکز آی سی ای لندن، پیرامون تعریف جهان اسلام در سایه تحولات سیاسی اخیر کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا، برگزار شد.

موضوع اصلی این کنفرانس این بود که در دورانی که درک‌ها و فهم‌ها و قرائت‌های متفاوتی از قرآن و اسلام و قوانین شریعت وجود دارد و اسلام به شاخه‌های متعددی چون سنی، شیعه، اسماعیلی و صوفی تقسیم شده است چگونه می‌توان حرف از جهان یک‌پارچه‌ای به نام «جهان اسلام» زد. آیا چنین جهانی وجود خارجی دارد؟

این پرسشی بود که شرکت‌کنندگان پنلی با عنوان «آیا جهانی به نام جهان اسلام وجود دارد؟» سعی کردند به آن پاسخ دهند. اینکه آیا پدیده‌ای جهانی و یکسان تحت عنوان «اسلام» و «فرهنگ اسلامی» وجود دارد؟

مریل واین دیویس، نویسنده، انسان‌شناس و روزنامه‌نگار مسلمان بریتانیایی و رئیس انیستیتوی اسلامی لندن، روبین یاسین کاسب تحلیل‌گر بریتانیایی‌سوری، ضیاءالدین سردار نویسنده پاکستانی، علی نوبیل احمد استاد تاریخ و سینما در دانشگاه لاهور و حمید دباشی استاد مطالعات ایرانی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا نیویورک و نویسنده کتاب‌های «الهیات رهایی بخش اسلامی: ایران و مقاومت در برابر امپراتوری» و «جنبش سبز و آمریکا: روباه و تناقض»، از شرکت‌کنندگان در این پنل بودند.

ابتدا ضیاء الدین سردار، نویسنده پاکستانی در پاسخ به این پرسش که آیا جهانی به نام جهان اسلام وجود دارد گفت: پاسخ کوتاه این است که بله وجود دارد و نه وجود ندارد.

وی در توضیح حرف خود گفت: جهان مسلمان (نه جهان اسلام)، جهانی است که در آن مردم به اسلام ایمان آورده‌اند. البته اسلام‌های متفاوتی وجود دارد اما تا زمانی که این مردم به مسلمان بودن خود باور دارند، آن جهان، جهان مسلمان است. مهم نیست آن‌ها چه نوع اسلامی را قبول دارند. مسلمان بودن به هویت آن‌ها تبدیل شده است. و از این نظر نباید این جهان را با جهان عرب یکی فرض کرد چرا که جهان عرب تنها یک چهارم جهان مسلمان است.
به گفته این نویسنده مسلمان، جهان مسلمان از نظر کلاسیک، از مراکش در غرب تا اندونزی در شرق، زنگبار در جنوب و آسیای میانه در شمال را دربر می‌گیرد و هفتصد سال این گونه شناخته شده است.ب

به اعتقاد ضیاء الدین سردار، از نظر تقسیم بندی جغرافیایی، جهان مسلمان وجود ندارد. به گفته وی، ما جامعه بزرگ مسلمان در غرب یا آمریکای لاتین نداریم. ما حتی پاکستان و هند را جزو جهان اسلام نمی‌شناسیم در حالی که اکنون تعداد مسلمانان هند بسیار بیشتر از مجموع مسلمانان پاکستان و بنگلادش است.

نویسنده پاکستانی آنگاه به تشریح تقسیم بندی دیگری از جهان اسلام پرداخت که تقسیم بندی از نظر «امت» است. به این معنی که مسلمانان خود را بخشی از جامعه مومنان جهان می‌دانند و به گفته پیامبر اسلام، مسلمانان مثل پیکر یک انسان‌اند و پیوند ارگانیک با هم دارند.

به اعتقاد او «امت»، از نظر معنوی و عاطفی برای مسلمانان مفهوم زیادی دارد اما از نظر تاریخی و واقعی امت واحد نیز وجود ندارد چون هر بخشی از آن به سمتی رفته است اگرچه در دوره‌هایی این امت، وحدت داشته مثلا در واکنش به جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، مفهوم امت خود را نشان داد و باعث تشکیل کنفرانس اسلامی شد که اکنون ۵۳ عضو دارد و دولت‌هایی مثل هند هم در آن عضویت مشروط دارند.

وی گفت که بهترین راه برای تعریف جهان اسلام این است که به آن به عنوان یک نهاد مجزا فکر نکنیم بلکه آن را به عنوان یک شبکه جهانی از جوامع مختلف مسلمان درنظر بگیریم که فرهنگ‌های مختلف را دربر می‌گیرد و بسیار غنی و پیچیده است.

سینمای اسلامی؟

حمید دباشی نیز در ادامه این بحث گفت: پاسخ دادن به این سوال دشوار است اما از نظر پدیده‌شناسی پرسش مهمی است.

آقای دباشی سخنان خود را با ارتباط سینما و اسلام شروع کرد. وی درباره این موضوع که جهان اسلام چه قدر می‌تواند با هنری مثل سینما مرتبط باشد، گفت: «به نظر من هنر خود به خود صامت است تا زمانی که برای آن هم‌سخن (اینترلاکتیو) پیدا نشده است. می‌توان مسائلی چون فمینیسم، روابط جنسی، اجتماعی، طبقاتی و ملی را همسخن هنر کرد. مثلا در مورد سینمای ملی وقتی بحث به سینمای ایران می‌رسد، می‌توان پرسید که سینمای ایران چه معنی دارد؟

به نظر او، عباس کیارستمی بیشتر تحت تاثیر یاسوجیرو اوزو و ساتیاجیت رای بوده تا سهراب سپهری یا امیر نادری بیشتر تحت تاثیر جان فورد بوده تا یک فیلمساز ایرانی. بنابراین سینما از نظر حمید دباشی یک مفهوم جهان‌وطنی دارد تا ملی.

آقای دباشی گفت که اصلا برای او عجیب نیست که یکی سینما را از زاویه اسلام بررسی کند.

او در این مورد گفت: «من امروز برای دیدن دوستی به مرکز اسماعیلیه لندن رفته بودم و در آنجا کتابی دیدم با عنوان «شیعه اسلامی در سینمای ایران» که در آن نویسنده از سینماگران ایرانی می‌پرسد جهان اسلام برای شما چه معنایی دارد. اما آیا می‌توان عباس کیارستمی را به عنوان یک فیلمساز مسلمان معرفی کرد؟ خب عباس کیارستمی، «عباس» هست و به هر حال اسمش اسلامی است و درضمن فیلمساز هم هست و وقتی این دو با هم ترکیب می‌شود به عنوان یک فیلمساز مسلمان، تبدیل به مفهوم گیج کننده‌ای می‌شود. مثلا فیلمی مثل طعم گیلاس برخوردی متافیزیکی با موضوع خودکشی دارد اما این موضوع الزاما اسلامی نیست در حالی که فیلمسازی مثل بهرام بیضایی، زیبایی‌شناسی سینمایش تحت تاثیر نمایش‌های آیینی اسلامی- ایرانی از نوع تعزیه است. بیضایی چون استاد تعزیه است از فرم‌ها و مفاهیم آن در فیلم‌هایش استفاده کرده است.

دباشی در ادامه بحث سینمای اسلامی گفت: وقتی از نیویورک به لندن می‌آمدم، در هواپیما فیلم «دفتر هماهنگی» (Adjustment Bureau) را دیدم که مت دیمن در آن بازی می‌کرد و داستان یک سناتور آمریکایی است که با مسئله الاهیاتی آزادی و جبر (جبر و اختیار) مواجه می‌شود که موضوعی نه تنها مسیحی بلکه درعین حال اسلامی است. اما برای من این فیلم نمونه‌ای از یک سینمای مسیحی یا اسلامی نیست بلکه فیلمی است که برخی پرسش‌های اسلامی را مطرح می‌کند.

از حمید دباشی پرسیدم: در سینمای امروز جهان با طبقه بندی‌هایی از نوع سینمای یهود یا سینمای مسیحی سروکار داریم. آیا می‌توان سینمایی با عنوان «سینمای اسلامی» را که متعلق به فیلمسازان کشورهای مختلف اسلامی باشد در یک طبقه بندی مشخصی قرار داد؟ در این صورت چگونه می‌توان آن را با سینمای ایدئولوژیکی که با عنوان «سینمای اسلامی» از طرف برخی در ایران تبلیغ می‌شود، تفکیک کرد؟

آقای دباشی در پاسخ گفت: «ما در نیویورک فستیوال فیلم یهود داریم. یکی از دانشجویان من قبلا فستیوال فیلم‌های اسرائیلی را در نیویورک برگزار می‌کرد ولی خود آدم مترقی‌ای بود و می‌خواست فیلم‌های فلسطینی ساخته شده در درون اسرائیل را به نمایش بگذارد اما چون فکر می‌کرد که نمی‌تواند با اسم فستیوال فیلم‌های فلسطینی بودجه بگیرد، اسم آن را گذاشت: فستیوال فیلم‌های اسرائیل دیگر. و من به شوخی به او گفتم این دیگر چیست، یک اسرائیل کافی نبود و حالا می‌خواهی یکی دیگر هم درست کنی؟ اما‌ همان طور که گفتم اسلام می‌تواند به عنوان هم سخن (اینترلاکتر) مباحث فمینیستی، جنسی، طبقاتی، ملی و سینمایی واقع شود، فقط تا زمانی که این ایده مورد سوءاستفاده جمهوری اسلامی قرار نگیرد اما اگر گرفت هم مهم نیست.»

در اینجا ضیاء سردار گفت که عربستان سعودی هم شعار سینمای اسلامی می‌دهد. و دباشی در ادامه گفت:«عربستان سعودی با دعوت از فیلمسازان مصری برای ساختن سریال‌های سبک (سوپ اپرا) سینمای مصر را نابود کرد. صدام حسین هم قبلا همین کار را کرده بود و برای ساختن فیلم‌های تبلیغاتی، سینماگران مصری را به خدمت گرفت.»

ضیاء سردار گفت دلیل اینکه تا الان فستیوال سینمای اسلامی نداشته‌ایم این است که پسوند اسلامی می‌تواند چیزهای ناخوشایندی را به ذهن مخاطبان بیاورد و آن‌ها را فراری دهد اما من خیلی دوست دارم فستیوال سینمای اسلامی راه بیندازم.

اسلام؛ یک دالّ شناور

آقای دباشی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه اسلام را نباید به عنوان یک دال (signifier) ثابت فرض کرد، گفت: این نگاه، محدود کننده است و اسلام از آغاز، چه از دید علما، چه از دید عارفان و چه از دید فلاسفه مسلمان به آن نگاه کنیم، یک دال شناور و متغیر بود.

حمید دباشی در انتقاد از مفهوم سکولار و تقابل قرار دادن آن با اسلام گفت: مفهوم سکولار، میراث درک تقابل دوگانه اسلام و غرب است که که مفهومی ساخته اورینتالیسم اروپایی و از نوع تقسیم بندی تمدن‌ها به تمدن چینی، تمدن هندی یا تمدن اسلامی در برابر تمدن غربی است.

به اعتقاد دباشی، بخشی از مشکلاتی که در زمینه تعاریف هنر و سینما و طبقه بندی آن‌ها داریم، به همین تقابل‌های دوگانه مربوط می‌شود، در حالی که به اعتقاد او، هنر اعم از سینما، تئا‌تر، موسیقی یا ادبیات، ابداع استعاره هاست نه بازیافت کلیشه‌ها.

دباشی گفت: «خوشبختانه این درک که غرب طرف سخن (اینترلاکتر) اسلام است، و نیز آن جهان متضادی که اسلام در مقابل خود آفریده، امروز در حال فروپاشی است.

به اعتقاد این استاد فلسفه اسلامی، «اسلام یک واقعیت دایالوجیکال (مکالمه‌ای) باختینی است و همیشه این گونه بوده است.

به گفته او الاهیات اسلامی از دل مکالمه با الاهیات یهودی بیرون آمده، عرفانش نتیجه مکالمه و ارتباط با عرفان بودائیستی و هندو بوده و فلسفه‌اش از مکالمه با فلاسفه یونانی سربرآورده است.

دباشی گفت: «به اعتقاد من، آنچه که امروز اسلام می‌نامیم نتیجه تغییر گرایش جهان وطنانه قرون وسطایی اسلامی به گرایش ایدئولوژیک اسلامی در تقابل با غرب بوده که مسئولیت آن به گردن روشنفکران مسلمان از سیدجمال الدین افغانی، رشید رضا، محمد عبدو تا دکتر علی شریعتی بوده نه اورینتالیست‌های غربی.»

به گفته دباشی، «خوشبختانه عصر این نوع درک ایدئولوژیک از اسلام رو به پایان است و جنبش‌های اعتراضی در کشورهای عربی نشانه‌های روشن این عصر پسا ایدئولوژیک است».
حمید دباشی با ذکر این عبارت از متن عرفانی «کشف الحقایق» که اگر عرفان هست، نامی برای آن نیست و هرگاه نامی برای آن بود، عرفانی نیست، گفت: «این مسئله در مورد جهان اسلام نیز صدق می‌کند. این جهان هست تا وقتی که نامی بر آن گذاشته نشده و هرگاه نامی روی آن گذاشته شد، دیگر نخواهد بود. در چنین فضای پارادوکسیکالی است که اگر شما طناب کلفت اسلامی را به گردن باریک جمهوری بچسبانید تبدیل به کابوس جمهوری اسلامی خواهد شد اما اگر به مردم اعتماد کنید و آن طناب را بردارید، و بگذارید مردم زندگی خودشان را بکنند و به جمهوری اکتفا کنید آن‌ها خود، اسلام خودشان را کشف خواهند کرد.»

دباشی در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: به نظر من تفاوت بنیادی بین یک شیخ کویتی که در طبقه بالای یک رستوران نشسته و کلسترول خود را چک می‌کند و آن جوان الجزایری که در زیززمین‌ همان رستوران دارد ظرف می‌شوید، وجود دارد. این‌ها دو نوع مسلمان از دو کشور مختلف اسلامی‌اند.

وی آنگاه به تعریف خاطره‌ای از سفر خود به فلسطین و اورشلیم پرداخت که برای شرکت در یک فستیوال فیلم به آنجا رفته بود.

به گفته او: وقتی در اورشلیم هستید، مهم نیست که آته‌ایست باشید یا سکولاری، اگر یک نشانه اسلامی داشته باشید برایتان مشکل پیش خواهد آمد.

دباشی در ادامه گفت: وقتی به اورشلیم رسیدم ساعت ۵ صبح بود و من به طرف مکان مقدس حرم الشریف رفتم. وقتی به دروازه حرم رسیدم، یک افسر اسرائیلی از من پرسید آیا مسلمانی؟ گفتم بله. بعد پاسپورت مرا خواست و گفتم من با پاسپورت آمریکایی سفر می‌کنم که با من نیست ولی اگر هم بود فرقی نمی‌کرد چون در آن ننوشته که من مسلمانم. و ما در حال بحث بودیم که در حرم الشریف باز شد و مردی فلسطینی در آستانه در ظاهر شد و به افسر اسرائیلی گفت بگذار بیاید تو. او مسلمان است. در نتیجه وارد حرم شدم اما بعد از ورود به حرم، مرد فلسطینی از من پرسید آیا مسلمانی؟ گفتم بله. گفت پس آیه‌ای از قرآن برایم بخوان و من سوره بقره را خواندم: الف لام میم ذلک الکتاب.. مرد گفت چرا البقره می‌خوانی، سوره فاتحه را بخوان و من شروع به خواندن فاتحه کردم. در پایان آن مرد گفت: برادر تو نه تنها مسلمان هستی بلکه ایرانی هستی چون فرق ق و غ را نمی‌دانی و نمی‌توانی غ را درست تلفظ کنی.

دباشی با ذکر این خاطره به این نتیجه گیری درباره هویت اسلامی و بحث دیگری شدن رسید و گفت: در لحظه شناسایی من به عنوان یک مسلمان، من به عنوان یک ایرانی و نوع خاصی از فرد مسلمان تبدیل به دیگری شدم.

وی گفت: «نمی‌توانید به یک دال ثابت و تعریف قالبی از اسلام و هویت اسلامی بچسبید. در آن لحظه که مرد فلسطینی از من خواست قرآن بخوانم از خودم پرسیدم که آیا ادوارد سعید (فیلسوف پست مدرن فلسطینی که اصالتا مسیحی بود) که مسلمان نبود، می‌توانست اینجا باشد یا الیا سلیمان (فیلمساز برجسته فلسطینی) یا جوزف مسعد یا هانی ابو اسعد که مسیحی بودند. آن‌ها هم بیشتر از من حق داشتند که اینجا باشند. اینجاست که مسئله هویت و دیگری شدن مطرح می‌شود».

دباشی در پایان سخنانش گفت: آنچه که ما می‌بینیم نه تنها یک نوع الهیات رهایی بخش اسلامی است بلکه یک نوع رهایی از تقسیم بندی جغرافیایی ثابت و غلبه بر جهان دوگانه اسلام و غرب است. دیگر در تعریف جدید از جهان اسلام، لوکیشن مطرح نیست.

بخش دیگری از سخنان حمید دباشی به مفهوم مسلمانان به عنوان یک استعاره اختصاص داشت. وی در توضیح این مفهوم گفت: «من دو مقاله برای سایت الجزیره نوشتم با این موضوع که مسلمانان به صورت یک استعاره ثابت درآمده‌اند. مثلا رابرت فیسک (روزنامه نگار مشهور بریتانیایی)، اخیرا درباره روپرت مرداک (غول رسانه‌ای بریتانیا که اخیرا رسوایی به بار آورد) نوشت که او مثل خلیفه‌های اسلامی در خاورمیانه عمل کرد. سوال این است که چرا او باید برای توصیف، از واژه خلیفه اسلامی استفاده کند. یا لوئیس لپهم نویسنده آمریکایی او را با ملا‌ها مقایسه کرد.

به گفته دباشی؛ همه این واژه‌ها، به عنوان استعاره‌هایی برای شیطانی کردن مسلمانان مورد استفاده قرار می‌گیرند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی