نسخه آرشیو شده

داریوش آشوری: انقلاب، اتوپیای روشنفکران ایرانی بود
داریوش آشوری در سخنرانی لندن / عکس از مردمک
از میان متن

  • به اعتقاد داریوش آشوری، یکی از ویژگی‌های اندیشه مدرن و روشنفکری «نقد باوری» است. همچنین با روشنگری است که قشری اجتماعی پیدا می‌شود که جهان را تغییرپذیر می‌یابد و ضرورت تغییر را حس می‌کند و در صدد این تغییر برمی‌آید.
موضوع مرتبط

پرویز جاهد
شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰ - ۰۲:۰۲ | کد خبر: 65597

داریوش آشوری روز جمعه در یک سخنرانی در لندن، یکی از ویژگی‌های روشنفکری را نقد پذیری و گرایش به تغییر و تحول بر شمرد.

داریوش آشوری، نویسنده، مترجم، زبان‌شناس و اندیشمند ایرانی مقیم فرانسه روز جمعه ۷ اکتبر (۱۵ مهر) به دعوت کانون ایران در لندن در محل کتابخانه‌های استریت کنزینگتن لندن درباره روشنفکری و رابطه آن با اندیشه مدرن سخن گفت.

در این برنامه که در ادامه سلسله نشست‌های ماهانه کانون ایران و به مناسبت بیست و نهمین سالگرد تاسیس این مرکز فرهنگی برگزار شد، علاوه بر سخنرانی آقای آشوری، شاداب وجدی و لعبت والا، شاعران مقیم لندن نیز به شعرخوانی پرداختند.

کانون ایران در سال‌های گذشته به طور پیوسته این نشست‌های ماهانه فرهنگی را با حضور چهره‌های سر‌شناس فرهنگ و ادب ایران در غربت برگزار کرده است.
از جمله در ماه‌های گذشته، عباس معروفی، نویسنده، و امیر طاهری، روزنامه‌نگار، در این کانون سخنرانی کرده‌اند.

داریوش آشوری در آغاز سخنرانی خود در تعریف روشنفکری گفت که تعریف آن به ظاهر ساده و روشن به نظر می‌آید اما وقتی به شرایط و تاریخ پیدایش و معناهای اجتماعی آن نگاه کنیم، می‌فهمیم که این مفهوم چندان روشن و ساده نبوده است.

به گفته آقای آشوری، روشنفکری یکی از مفاهیم دنیای مدرن است که همانند مفاهیم دیگر وارد جهان ایرانی شده است.

این زبان‌شناس در توضیح مفهوم روشنفکر گفت: روشنفکر کلمه بسیار ساده‌ای است، ترکیبی است از روشن باضافه فکر و صفتی است برای بعضی کسان و برخی گروه‌های اجتماعی که دارای اندیشه‌های روشنی هستند و وقتی «ی» اسم ساز را به آن اضافه می‌کنیم، ازش اسمی ساخته می‌شود به نام «روشنفکری» که به وضعیت دارای فکر روشن بودن اطلاق می‌شود.

مهندسان و پزشکان هم می‌توانند روشنفکر باشند

به گفته آقای آشوری، این پرسش که روشنفکری چیست ناگزیر ما را به این سمت می‌برد که این افرادی که دارای فکری روشن هستند، این روشنی فکر را از کجا آورده‌اند و یا به چه اعتباری اندیشه‌شان روشن است.

او اقشار تحصیل کرده و دانشگاه‌دیده را که اهل ادبیات، علوم انسانی و فلسفه‌اند، در زمره روشنفکری آورد اما گفت کسانی که در رشته‌های مهندسی، فنی و پزشکی تحصیل می‌کنند نیز اگر علاقمند به علوم انسانی یا فعال سیاسی باشند می‌توانند روشنفکر شناخته شوند.

به گفته این زبان‌شناس، کلمه روشنفکر در زبان فارسی، کلمه کهنی نیست و اولین بار احسان طبری آن را در شهریور ۱۳۲۰ به کار برده و آن را از لغت اینتلیجنسیای روسی گرفته که در ادبیات مارکسیست لنینیستی به قشری اطلاق می‌شود که دارای اندیشه روشنی‌اند و در جوار پرولتاریا و زحمتکشان، در زمینه تحول جامعه بشری و در مقام رهبری جامعه به سمت سوسیالیسم و جامعه آزاد بشری گام برمی دارند.

به اعتقاد این اندیشمند، مفهوم روشنفکری از طریق فعالیت‌های حزب توده و جنبش‌های چپ وارد فرهنگ سیاسی ایران شده است.

داریوش آشوری همچنین، مفهوم «منورالفکر» را به عنوان تلقی دیگری از روشنفکری در سابقه تاریخی آن مطرح کرد که به گفته او از نیمه‌های قرن نوزدهم از طریق ترکیه عثمانی وارد زبان فارسی شد و به کسانی اطلاق می‌شد که بادهای افکار مدرن اروپایی به آن‌ها خورده و ایده‌های انقلاب فرانسه در ذهن آن‌ها کاشته شده بود و با متر و معیارهای جامعه مدرن و چیزی که به آن تجدد گفته می‌شد، به دنبال تغییر جامعه خود بودند.

آقای آشوری گفت: این مفهوم از صدر مشروطیت تا بعد از جنگ جهانی دوم در میان منورالفکران ایرانی رایج بود. از این به بعد است که ما با قشر اجتماعی تازه‌ای سروکار داریم که پیش از آن در تاریخ ایران نبوده‌اند.

ناصرخسرو روشنفکر نبود

به اعتقاد این زبان‌شناس، سعدی، ناصرخسرو و فردوسی اگرچه مردمانی با فکر و فرهنگ و دارای اندیشه‌های پخته و عمیق بودند اما به مفهوم مدرن آن روشنفکر نبوده‌اند چرا که به گمان او روشنفکر عصر مدرن، وارد حوزه اندیشه‌ای شده است که با اومانیسم و علم باوری همراه است.

آقای آشوری در مخالفت با آل احمد که از ناصر خسرو به عنوان روشنفکر نام می‌برد، گفت که ما نمی‌توانیم ناصر خسرو و خود آل‌احمد را در یک طبقه‌بندی به نام روشنفکر قرار دهیم چون اگرچه هر دو ادیب و اهل فرهنگ‌اند اما با هم فرق‌های اساسی دارند.

او یکی از ویژگی‌های اندیشه مدرن و روشنفکری را «نقد باوری» دانست که نتیجه آن تحول و تغییر کردن و تغییر دادن است در حالی که در جهان کهن و پیرو سنت؛ مفاهیم سال‌ها تکرار می‌شوند و ادامه پیدا می‌کنند و مورد پرسش قرار نمی‌گیرند مثل قالب‌های عروضی در شعر کلاسیک فارسی که سال‌ها تغییرناپذیر باقی بود تا اینکه نیما می‌آید و آن قالب‌های شعری را می‌شکند چون فضا برای این کار آماده است هرچند مقاومت هم در برابر ایده‌های او زیاد است.

از نگاه داریوش آشوری، با روشنگری است که قشری اجتماعی پیدا می‌شود که جهان را تغییرپذیر می‌یابد و ضرورت تغییر را حس می‌کند و در صدد این تغییر برمی آید.

نویسنده کتاب «زبان باز»، در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح مفهوم انقلاب به عنوان یکی از مفاهیم اساسی دنیای مدرن پرداخت و روشنفکران را حامل ایده‌های انقلابی معرفی کرد.

مفهوم «مقدس» انقلاب بعد از جنگ دوم

به گفته آقای آشوری، روشنفکران ایرانی اوایل قرن بیستم مثل تقی‌زاده با حیرت به دستاورد‌ها و پیشرفت‌های فنی غرب نگاه می‌کردند و خواستشان این بود که ایرانی‌ها از سر تا پا اروپایی شوند اما با وقوع انقلاب مارکسیستی در روسبه و بعد جنگ جهانی دوم، مفهوم روشنفکری و معیار‌هایش تغییر پیدا می‌کند و کیش انقلاب‌گری حاکم شده و مفهوم «مقدس» انقلاب به اتوپیای روشنفکران ایران تبدیل می‌شود.

به گفته داریوش آشوری، فردیت و فردگرایی یکی از ویژگی‌های فرهنگ مدرن و روشنفکری است که در فرهنگ‌های غیر اروپایی به شکل‌های متفاوتی ظهور کرده است. وی به عنوان مثال از روشنفکری روسی نام برد که با روشنفکری فرانسوی، آلمانی و انگلیسی متفاوت است. به گفته او در روشنفکری روسی، برخلاف روشنفکری اروپایی، فردیت کمتر است و این نوع فضای روشنفکری در کتاب‌های «شیاطین» داستایوفسکی و «پدران و پسران» تورگنیف به خوبی توصیف شده است.

این نویسنده در تشریح تفاوت دنیای مدرن و سنتی گفت جهان مدرن به سوی آینده‌ای درخشان در حال حرکت است در حالی که دنیای مقابل مدرن، نگاهش معکوس است و زمان را انحطاطی می‌بیند و در حسرت روزگار خوش و درخشان اولیه است.

به گفته او، در اسطوره‌های شیعه ایرانی هم زمان باید آنقدر رو به انحطاط برود تا اینکه امام زمان ظهور کند و تاریخ تجدید شود و به مبدا خوش اولیه که تقدیر الهی بوده برگردد اما دنیای مدرن این را معکوس می‌کند و و مفهوم پیشرفت در آن به مفهوم محوری تاریخ تبدیل می‌شود و به همین دلیل ذهن انقلابی مدرن، دنبال انقلاب‌های سیاسی است.

بی‌قراری روشنفکران برای انقلاب

داریوش آشوری در پایان سخنرانی خود در مورد میل روشنفکران «بی‌قرار» برای انقلاب و تغییر اجباری در جامعه گفت: از استالین نقل است که گفته است وای بر واقعیاتی که با ایده‌های ما نخوانند یعنی واقعیت باید با ایده‌های ما تطبیق کنند و اگر نکنند به زور تغییرش می‌دهیم و زور را تا هر جا که لازم باشد پیش می‌بریم. و به این ترتیب نظام‌هایی به وجود می‌آیند که به نام انقلاب و ایده‌های پیشرفت می‌توانند بد‌ترین جنایت‌ها را مرتکب شوند.

به اعتقاد آشوری وقتی ایده‌های مدرن وارد جهان سنتی می‌شوند از آن زمینه عقلانی فهم تاریخی فلسفی و علمی بستر خود در جهان غربی جدا شده و وارد یک جهان می‌تولوژیک (اسطوره‌ای) می‌شوند و تبدیل به اسطوره‌های تازه می‌شوند.

او لنینیسم را یک ایدئولوژی انقلابی و آفریننده اسطوره‌های تازه‌ای خواند که معتقدان به آن می‌خواستند به کمک آن جهان را به صورت انفجاری تغییر دهند.

به گفته آقای آشوری، لنینیسم در جامعه ایران حتی با اسلام و دین که از دید انقلابی و مارکسیستی، ارتجاعی و محافظه کار و خواهان حفظ وضعیت موجود است، ترکیب شده و ماده منفجره‌ای به نام انقلاب اسلامی را تولید می‌کنند.

بعد از پایان سخنرانی داریوش آشوری، لعبت والا شاعر کلاسیک مقیم لندن به معرفی شاداب وجدی و کتاب «ترانه‌های دوردست» که ترجمه گزیده‌ای از اشعار او به انگلیسی به وسیله لطفعلی خنجی، نویسنده و مترجم زبان انگلیسی و همسر خانم وجدی است، پرداخت.

خانم والا همچنین پیام سیمین بهبهانی را که از ایران به مناسبت انتشار کتاب «ترانه‌های دوردست»، فرستاده بود، برای حاضران قرائت کرد.

اسماعیل خویی شاعر سر‌شناس ایرانی مقیم لندن نیز شعری برای شاداب وجدی سروده بود اما به دلیل بیماری نتوانست در این جلسه شرکت کند و لعبت والا آن را به جای او خواند.

آقای خویی درباره شاداب وجدی سروده بود: شاداب جان/ این گونه است که شعر تو سرایشی از وجد است و بود تو نمودی از شادابی است/ بادا که اسب بی‌لگام خیال و آهوی رمنده اندیشه را گیرا‌تر از کمند باشی که هستی

در پایان این جلسه، شاداب وجدی، چند شعر از مجموعه «ترانه‌های دوردست» را برای حاضران قرائت کرد و لطفعلی خنجی نیز همزمان ترجمه‌های خود از این اشعار به زبان انگلیسی را ارائه کرد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی