عبدی کلانتری، مهرزاد بروجردی و علی میرسپاسی از نزدیکترین دوستان مهرداد مشایخی هستند؛ جامعه شناسی که بتازگی سرطان او را از پا درآورد. در این یادداشت آنها مینویسند مشایخی، مظهر شهروندی بود که آرزو داشت روزی در خاک ایرانی آزاد و دموکراتیک شاهد باشد.
پاییز امسال، بیماری سرطان، عزیزی را از ما گرفت. مهرداد مشایخی از میان ما رفت.
مهرداد دوستی نازنین و مهربان بود. تحلیل رفتن سریع جان زیبایش پیش چشمان ما، و اینکه هیچ کاری از دست ما برنمیآمد، در این ماههای اخیر بر دلهامان سنگینی میکرد. حدود دوهفته پیش که در محفلی دوستانه، مهرداد با همان خوشرویی همیشگیاش از همه خداحافظی کرد، همان زمان برایش گریستیم و در خلوت به عزا نشستیم. خبر درگذشت او هنوز هم سایهای از ناباوری دارد همراه با یادها و تصاویر مشترکی از سی سال دوستی و همکاریهای فکری و نظری.
مهردادمشایخی دوست، هم رزم، و هم پیمان ما در راهی بود که از سه دهه پیش در آن گام گذاشته بودیم. این مسیر مشترک، که به فاصله کوتاهی پس از انقلاب بهمن پنجاه و هفت آغاز شد، زاده موقعیتی بود که همان زمان آنرا «شکست سیاسی جنبش چپ، بحران روشنفکری، و ضرورت بازسازی فرهنگ دموکراتیک» نام نهادیم.
در آن هنگام، در میانه دههای از تاریخ کشورمان به سر میبردیم که تاریکی و دهشت برآن حاکم بود، آزادی خواهان اسیر و قربانی میشدند، سرکوب اندیشه نهادینه میشد، و راههای ارتباط میان روشنفکران و فعالان سیاسی از همیشه بستهتر مینمود، حلقه کوچک ما در تبعید برآن شده بود برای این پرسش پاسخی بیابد که چگونه از درون یک جنبش میلیونی مردمی با خواست رهایی از بندهای خودکامگی واستبداد، هیولایی بیرون آمد به مراتب سهمناکتر از هرآنچه پیشتر چهره نموده بود.
بازسازی فرهنگ دموکراتیک مستلزم تجدید نظر درتمام مفاهیم فکری گذشته بود، از جمله «خلق»، «مبارزه خلقی»، «غرب»، «غرب زدگی»، «ضدامپریالیست»، «بومی و اصیل»، «بازگشت به خود»، «مساوات»، «روشنفکر جهان سوم»، «تقابل شرق و غرب»، «انقلاب» و نظایر اینها.
این بازاندیشی گسترده نمیتوانست در انزوا و با همت فردی صورت گیرد. همفکری جمعی، روحیه همکاری، منش دموکراتیک، کنارگذاشتن پیشداوریهای ایدئولوژیک، نقادی و انتقادپذیری همچون روش، و کاوش دایمی در پهنه نظری، از شرایط اصلی این بازاندیشی بود.
مهرداد مشایخی سرمشقی بود از این خصلتها. او این خصایل را از داییاش امیرحسین آریانپور به ارث برده بود. آریانپور، آموزگار بزرگی بود که در مقام جامعهشناس، ادیب، نظریهپرداز هنر و فلسفه، مترجم، استاد دانشگاه، و معلم اخلاق، یک نسل از جوانان سالهای چهل و پنجاه شمسی را تعلیم داده بود: الگویی از متانت، دانش، سخنوری، خوشرویی و مردم داری که مهرداد در میان حلقه دوستان و همرزمانش به خوبی آنرا نمایندگی میکرد.
جمع کوچک ما با این طرز فکر بود که پیوندهای دوستی را محکمتر کرد و موفق شد از پاییز ١٣۶۶ تا پاییز ١٣٧۶ به انتشار نشریهای دست یازد به نام «کنکاش ـ در گستره تاریخ و سیاست». مهرداد در بنیانگذاری این نشریه و تعریف و تدارک بحثهای بدیع آن، و نیز جلب همکاری گروهی از خوش فکرترین روشنفکران معاصر و برگزاری گردهماییها و سمینارهای «کنکاش»، نقشی منحصر به فرد داشت.
در دورانی که عرصه علوم اجتماعی در دانشگاههای ایران تنگ و تنگتر میشد، رسانههای نحیف و سانسورزده یک به یک تعطیل میشدند، و تا انقلاب دیجیتالی و اینترنت ده پانزده سالی فاصله داشتیم، برای نخستین بار در صفحات ژورنالی آکادمیک، که از درون جنبش چپ نوی ایران زاده شده بود، بحثهایی در میگرفت پیرامون معنی مدرنیته و تجدد، پروژه روشنگری در انقلاب مشروطه و ارتباط آن با روشنگری اروپایی، شیوههای شناخت سُنت، تقابل سنت با مدرنیته و ضرورت اصلاح دینی، نیاز به مطالعه تاریخ اسلام و جنبشهای نوین اسلامی در خاورمیانه، نقش روشنفکران، معنای سکولاریسم و مدرنیزاسیون در شرایط خاص تاریخ معاصر ایران، آشنایی با شرایط پُست مدرن، مشکلات بومی سازی مفاهیم غربی، پیش شرطهای تحول فرهنگی از کانالهای غیرسیاسی، شناخت جامعه مدنی و نهادهای آن، فمینیسم اروپایی و فمینیسم بومی، و مباحث مرتبط دیگر.
نقش خلاق و روحیه مثبت مهرداد، بدون شک در رونق جلسات و سمینارهای ما و انتشار مقالات «کنکاش» ــ که در آن دوران تاریک در تبعید به تیراژ خوبی دست یافت ــ انکارناپذیر بود. طی آن سالها، هرآنچه که تک تک ما به چاپ میسپرد ثمره بحثها و مشورتهای فکریای بود که در آنها روشنی فکر، دقت تحلیلی، و تسلط زبانی مهرداد نقش برجستهای داشت.
با همیاری فعال مهرداد (و دو یار دیگرمان م. رضوی و ساسان ساعتچی) بود که موفق به جلب همکاری جمعی شدیم از زبدگان تاریخ نگاری، فلسفه، جامعهشناسی، مطالعات جنسیت و زنان، نقد ادبی، و هنر؛ از جمله یرواند آبراهامیان، صادق جلال العظم، ولنتین مقدم، نیره توحیدی، افسانه نجم آبادی، هایده مغیثی، داریوش آشوری، ناصر پاکدامن، آصف بیات، بیژن اسدیپور، نیکزاد نجومی، حورا یاوری، پرتو نوری علا، شهین گرامی، سهراب بهداد، مهرداد درویشپور، علی اکبر مهدی، حمید نفیسی، میرزاآقا عسگری، احمد کریمی حکاک، حسن تهرانچیان، ارژنگ اسعد، مهدی استعدادی، محمد برقعی، افشین متین عسگری، عطا هودشتیان، آرامش دوستدار، محمود فلکی، منصور بنکداریان، مسعود فاضلی، انوشه میم، پیمان وهابزاده، و محمدرفیع محمودیان.
این روحیه همکاری رفیقانه در میان جمعی با نظریات گوناگون اما همه معتقد به فرهنگ دموکراتیک، متعهد به دانایی و روشنگری و رواداری، همان چیزی بود که مهرداد طی سالهای بعد در تمامی نوشتهها، سخنرانیها، مصاحبهها، وکلاسهای درسیاش تا آخرین دقایق زندگی بدان پایبند ماند. او نقدنظری و سیاسی را هرگز با زبان درشت و خصومتهای شخصی، ایدئولوژیک، و حزبی آلوده نکرد.
مهرداد، بدون شک، خود مظهر شهروندی بود که آرزو داشت روزی در خاک ایرانی آزاد و دموکراتیک شاهد باشد. آرزویی که به همه ما تعلق دارد.