نسخه آرشیو شده

چه کسانی از شلیک به عربستان سود می‌برند
دیدار محمود احمدی‌نژاد با پادشاه عربستان / عکس از PA
از میان متن

  • احمدی‌نژاد در این تنش ناگزیر به بازیابی قدرت از دست رفته خود می‌پردازد، پرچم اتحاد را بر می‌دارد و اگر اسرائیل به ایران حمله کند، این احمدی‌نژاد است که فرماندهی برخورد مستقیم یا غیرمستقیم با طرف خارجی را بر عهده می‌گیرد.
آرش غفوری
سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰ - ۱۸:۴۲ | کد خبر: 65709

آرش غفوری،‌ روزنامه نگار سیاسی، عقیده دار که ماجرای سوقصد به جان سفیر عربستان در واشنگتن و ایجاد تنش بین روابط ایران و آمریکا به نفع موجودیت محمود احمدی‌نژاد است

مهم‌ترین حرف را روز سه‌شنبه ریچارد کلارک زد.

این مشاور پیشین دولت‌های جرج بوش پدر، بیل کلینتون و بوش پسر در مصاحبه با شبکه خبری NPR آمریکا در جواب سئوالی که از او پرسید ایران از بمب گذاری در سفارت عربستان سعودی چه سودی می‌برد، پاسخ داد که بحران‌های اینچنینی سرپوشی بر اختلافات سیاسی داخلی در ایران است و آنها را زیر یک پرچم گرد می‌آورد. با اینحال ریچارد کلارک این را توضیح نداد که چنین حوادثی اتفاقاً برای دولت باراک اوباما هم بی‌فایده نیست، همانطور که لابی اسرائیلی هم از هرگونه تنش و درگیری استقبال می‌کند.

فارغ از اینکه خبر دوشنبه آمریکایی‌ها در مورد تلاش ایران برای بمب گذاری و ترور سفیر عربستان سعودی تا چه حد درست باشد یا نباشد، در ایران فقط یک نفر است که از این اتفاق به صورت استراتژیک سود می‌برد و آن هم محمود احمدی‌نژاد است.

هرگونه بحران در روابط خارجی ایران، به خصوص وقتی پای اسرائیل و آمریکا در میان باشد نوشدارویی است که قبل از مرگ سهراب – احمدی‌نژاد - به دست او می‌رسد و چه خوب که این نوشدارو را رستم –آیت الله خامنه ای-، به دست او برساند. فراموش نکنیم که متهم اصلی، سپاه قدس است. نیروی فرامرزی ایران که در سلسله مراتب نظامی هم به فرماندهی کل سپاه پاسخگو نیست و مستقیماً به رهبر جواب می‌دهد.

هیلاری کلینتون، ساعاتی پس از انتشار این خبر از هم فکری با هم پیمانان آمریکا سخن گفت، رسانه‌های آمریکایی این موضوع را حتی تا حد حمله تروریستی در خاک آمریکا تعبیر کردند و هرچند برخی از رسانه‌ها مانند فاکس نیوز صحت خبر را مورد تردید قرار دادند و شیوه این عملیات را مطابق با الگوهای رایج سپاه قدس ندانستند اما، همین سادگی این عملیات نشانگر این است که اگر هم واقعا این اتفاق صحت داشته باشد، از سوی بخشی از حاکمیت در ایران حمایت می‌شده است و نه تمام حاکمیت، آن هم درون مرزهای جغرافیایی آمریکا.

احمدی‌نژاد در این تنش ناگزیر به بازیابی قدرت از دست رفته خود می‌پردازد، پرچم اتحاد را بر می‌دارد و اگر اسرائیل به ایران حمله کند، این احمدی‌نژاد است که فرماندهی برخورد مستقیم یا غیرمستقیم با طرف خارجی را بر عهده می‌گیرد. بالاخره، او است که از سال ۲۰۰۶ تا امروز لاف مخالفت با صهیونیسم را حتی در سطح سازمان ملل متحد نیز فریاد کرده است.

آیت الله خامنه‌ای اما، حتماً به صورت استراتژیک از این اتفاق سودی نمی‌برد. در حقیقت پاسخ سئوالی که گزارشگر NPR از ریچارد کلارک می‌پرسد، اگر فقط از منظر آیت الله خامنه‌ای باشد، هیچ است. یعنی ایران هیچ سودی نمی‌برد. یا حداقل به صورت تاکتیکی می‌تواند برای رهبری ایران در عین فواید محدود، هزینه‌های زیاد داشته باشد – البته جز در یک مورد که محل بحث این یادداشت نیست -؛ اما در سطح استراتژیک‌‌ همان قدر که احمدی‌نژاد فقط در بحران می‌تواند به آینده خود امیدوار باشد، آیت الله خامنه‌ای آینده خود و نظام را در کاریکاتوری از بحران می‌بیند و نه خود واقعی بحران.

در واقع پروپاگاندای رسانه‌ای ایران همواره از گسترش میدان جنگ در آمریکای لاتین هم سخن می‌گفت، اما حرف و حدیثی در داخل آمریکا نبود. تازه آن هم به مثابه طنز و شوخی بود.

رحیم پورازغدی، تئوریسین این چندساله حاکمیت موجود در یکی از سخنرانی‌هایش در حالی که هیجان داشت، در یکی از برنامه‌هایی که تلویزیون رسمی هم آنرا پخش کرد، لاف و گزاف حضور در آمریکای لاتین را زده بود، اما این صحبت‌ها را کسی جدی نمی‌گرفت و در فوق خودش به جلسات درون گروهی اعضای حزب الله و رویاهای چشم بسته آن‌ها خلاصه می‌شد.

این را از این بابت گفتم، چون میدان رقابت ایران و آمریکا در افغانستان و عراق به آن اندازه گسترده است که ایران بهانه‌ای به این رقیب ۳۲ ساله خود ندهد که گسترش این بحران را مزه مزه کند. لااقل تیم سیاست خارجی و امنیتی ایرانی نشان داده که چندان از آدم‌های باهوش خالی نیست، به خصوص در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که رئیس جمهور فعلی آن، از زمان ریگان تاکنون اولین رئیس جمهوری است که یک حمله نظامی را به یک کشور خارجی آغاز و رهبری نکرده است و حتی در مدل شکست معمر قدافی در لیبی هم این امر با سماجت و چیره دستی سارکورزی در فرانسه انجام شده بود.

از همین رو هم هست که ماجراجویی خارجی، چندان برای اوباما هم بی‌فایده نخواهد بود و حداقل اینکه موضع او را تا حدی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری تقویت می‌کند. پروپاگاندای رسانه‌ای دیروز در آمریکا که با شدت شروع شد و به نظر نمی‌رسد خیلی زود هم ساکت شود، بیانگر همین وجه برنامه تبلیغاتی آمریکایی است که موضوع را پرورش می‌دهند و با تحلیل‌های استراتژیک جهت دهی می‌نمایند.

این اتفاق در عین حال به تقویت موضع اسرائیل، حتی در توجیه - نادرست - حمله پیش گیرانه به تاسیسات اتمی ایران، ضعف موضع ایران در دفاع از سوریه و البته تنش ناگزیر ایران با کشورهای عربی منطقه و در راس آن‌ها عربستان سعودی منجر خواهد شد و به صورتی استراتژیک ایران را در موضع ضعف بین المللی حتی در پیگیری پرونده هسته‌ای خود هم قرار می‌دهد. به خصوص آنکه در موقعیت داخلی هم ایران امروز در ضعیف‌ترین وضعیت سیاسی به لحاظ تاریخی در پس از انقلاب قرار دارد و عملاً بخشی از آنچه که فرزندان معنوی انقلاب و آیت الله خمینی نامیده می‌شوند به هر دلیل خانه نشین هستند یا در زندان به سر می‌برند و بنایی هم برای شرکت در انتخابات آتی مجلس که قرار است ظرف پنج ماه گذشته برگزار شود ندارند.

انتخابات که همواره نقطه اتکای تبلیغاتی نظام در توجیه جمهوریت و اسلامیت توام بود، امروز نه تنها در سطح داخلی به تعبیر رهبری ممکن است با یک چالش امنیتی مواجه شود، بلکه در سطح خارجی هم می‌تواند یک جدال امنیتی ایجاد کند. در این هنگام رهبری در یک انتخاب تاریخی قرار خواهد گرفت که ایشان را مجبور می‌کند دست به انتخاب بزند. انتخابی که از سویی می‌تواند، خود بزرگ‌ترین جراحی سیاسی در ایران پس از عزل رئیس جمهور اول بنی صدر و قائم مقام اول آیت الله منتظری باشد که تنها با حذف احمدی‌نژاد و حضور دوباره اصلاح طلبان و جنبش سبز و آشتی مردم با نظام امکان پذیر است. سوی دیگر این طیف هم انتخاب چندباره و - البته ناگزیر - احمدی‌نژاد است که به فدا کردن تمام داشته‌های اصول گرایانه منجر خواهد شد.

به همین جهت هم هست که بازیگران داخلی سیاسی پس از حوادث خرداد ۸۸ – ژوئن ۲۰۰۹ – در ایران، با مشخص شدن کارت‌های آخر بازی پوکری که در حال انجام آن هستند، تقریباً دست‌هایشان هم رو شده است. دیگر کسی، جز یک نفر و آن هم احمدی‌نژاد، جرات بلوف زدن ندارد، دستهای احمدی‌نژاد هم البته معلوم نیست که خیلی پر باشد؛ اما او تمام سرمایه‌اش را هم به وسط میز ریخته است.

دیگران اما با این ژست آخر احمدی‌نژاد، یا جا می‌روند یا اینکه سمت او را می‌گیرند و البته این تازه اول ماجراست. طرف خارجی در آن سوی می‌ز، بازی را با توپ پر آغاز کرده و زنگ‌ها را به صدا درآورده است و منتظر است تا طرف ایرانی را به وسط میز بکشاند. طرفی که معلوم نیست یک بلوف زن قهر است یا یک پوکرباز حرفه‌ای و شاید هم هر دو.

توگویی صحنه سیاست ایران در جهان، میزهای پوکر کازینوهای لاس وگاس است، تنها عیب ماجرا اینجاست که قواعد بازی را – درست یا نادرست – آمریکایی تعیین می‌کنند و زنگ‌ها را هم آن‌ها به صدا در می‌آورند؛ برای همین در رقابت با آن‌ها نباید با دست‌هایی خالی وارد میدان شد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی