به دنبال طرح اتهامات آمریکا علیه ایران درباره ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، مقامات و رسانههای عربستان بر شدت لحن ضد ایرانی خود افزودهاند. محمود کیان ارثی نگاهی دارد به تاریخچه روابط پر تنش ایران و عربستان بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷.
ریاض نه تنها ادعاهای آمریکا را درباره نقش ایران در طرح ریزی ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان در واشنگتن، تایید کرده بلکه دوشادوش کاخ سفید در حال پرونده سازی در مجامع بین المللی علیه تهران است.
مقامات سعودی، بر مبنای ادعای اخیر آمریکا، شکایتی را علیه جمهوری اسلامی تنظیم کرده و به شورای امنیت بردهاند.
سعود الفیصل، وزیر خارجه این کشور، نیز در سخنانی آتشین اعلام کرده که عربستان با ایران مقابله به مثل خواهد کرد.
همین لحن را دیگر شاهزادگان سعودی در پیش گرفته و ترکی الفیصل، سفیر پیشین عربستان در آمریکا، مدعی شده است که شواهد و مدارک درباره طرح ریزی جمهوری اسلامی برای ترور عادل الجبیر انکار ناپذیر بوده و یک نفر باید در ایران تاوان این طرح را بپردازد.
در حالی که شاهزادگان سعودی به لحن ضد ایرانی خود دامن زدهاند، ناگهان هشدار امیر منطقه مکه درباره احتمال هر گونه آشوب در مراسم حج امسال نگرانیهایی درباره تکرار وقایع حج خونین سال ۱۳۶۶ و کشته شدن زائران ایرانی توسط پلیس عربستان به وجود آورده است.
به گفته خالد الفیصل، سازمانهای امنیتی عربستان سعودی مانع از ورود حجاج خلافکار به مکه شده و اجازه هیچ گونه حادثهای که بتواند روند حج را بر هم زند نخواهد داد.
مراسم سالیانه حج تمتع قرار است تا چند روز دیگر آغاز شود و تا کنون به همین منظور هزاران ایرانی وارد خاک عربستان شدهاند.
از کنار گذاشتن مجموعه مواضع مقامات عربستان و رسانههای وابسته به خاندان سعودی میتوان به روشنی دریافت که ارادهای جدی در ریاض به وجود آمده تا سطح برخورد با جمهوری اسلامی را افزایش دهد.
مواضع تند عربستان را میتوان اساسا نتیجه نگرانیهای راهبردی این کشور در سطح منطقه و بیثباتی سیاسی در داخل عربستان دانست؛ مسائلی که به باور سعودیها دستان ایران در پس آنها نهفته است.
انقلاب ایران و روابط با عربستان
در سه دههای که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، روابط تهران و ریاض تنها در برهههایی کوتاه گرم و حسنه بوده است.
یکی از بدترین دورههای روابط دو کشور همسایه به دهه نخست انقلاب ایران و دوران جنگ عراق و ایران باز میگردد.
از همان نخستین روزهای یورش ارتش عراق به خاک ایران، ریاض بزرگترین حامی مالی و سیاسی صدام حسین، رئیس جمهور پیشین عراق، بود.
ریاض در آن دوره، عراق صدام حسین را به عنوان خط مقدم مبارزه با ایران و مهار آن برای ورود به منطقه عربی میدید و از اینرو میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی خود را به سمت ماشین نظامی عراق سرازیر کرد.
سعودیها، ایدئولوژی انقلابی جمهوری اسلامی را تهدیدی برای ثبات خود و سایر شیخ نشینهای منطقه میدانستند و در عین حال نگران تاثیر امواج انقلاب ایران بر شیعیان ساکن در مناطق شرقی عربستان بودند.
تنشها میان تهران و ریاض در سال ۱۳۶۶ به دنبال قتل دهها ایرانی در جریان مراسم حج و راهپیمایی برائت از مشرکین در مکه به اوج خود رسید.
در جریان این راهپیمایی که به پیشنهاد آیت الله خمینی در هنگام مراسم حج برگزار میشد، شعارهایی علیه آمریکا و متحدان عربش سر داده شد که در آن سال به درگیری میان نیروهای امنیتی عربستان و شعار دهندگان و تلفات میان طرفین انجامید.
به دنبال کشتار مکه، روابط سیاسی دو کشور قطع گردید و آیت الله خمینی در یک سخنرانی عمومی گفت اگر ایران از صدام بگذرد از ملک فهد نخواهد گذشت.
با ادامه جنگ و کشیده شدن آن به داخل خاک عراق و منطقه خلیج فارس، تنشها میان تهران و ریاض افزایش یافت.
عربستان برای جلوگیری از سقوط بخشهای وسیعی از عراق به دست نیروهای ایرانی، عملیات تبلیغاتی وسیعی را به نفع صدام به راه انداخته و در صدد بسیج اعراب در مقابل «اشغال سرزمین عربی توسط ایرانیها» بر آمد.
جنگ نفتکشها و هدف قرار گرفتن نفتکشهای ایرانی و عرب در خلیج فارس و خودداری ایران از پذیرش قطعنامه سازمان ملل برای آتش بس با عراق باعث افزایش نگرانی عربستان از سرایت شعلههای جنگ به سراسر منطقه خلیج فارس و خود عربستان بود.
این وضعیت به درخواست رسمی سعودی از ایالات متحده برای پشتیبانی و اسکورت نفتکشهای عربستان در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز در برابر حملات ایران انجامید.
به این ترتیب در سالهای آخر جنگ، ریاض علاوه بر حمایت از صدام، متحدان غربی خود را به رویارویی با جمهوری اسلامی در منطقه خلیج فارس کشاند.
اما پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ و کمی بعدتر حمله ناگهانی صدام حسین به کویت وضعیتی تازهای بر روابط دو ساحل شمالی و جنوب خلیج حاکم کرد.
عربستان و حاکمیت عملگرایان در تهران
حمله نظامی عراق به کویت و اشغال این کشور فرصتی برای رهبری عملگرای جمهوری اسلامی فراهم آورد تا روابط خود را با همسایگان خود در حاشیه خلیج فارس، بویژه عربستان، بهبود ببخشد.
ایران در جریان اشغال کویت و به دنبال آن حمله نیروهای چند ملیتی به عراق، موضع بیطرفانه گرفت و با ارسال سلسلهای از کمکهای انسان دوستانه و فنی، از جمله کمک برای خاموش کردن چاههای نفت کویت که توسط نیروهای صدام به آتش کشیده شده بود، عزم خود را برای ایجاد روابط دوستانه با همسایگان عربش نشان داد.
این در حالی بود که هم کویت و هم عربستان سیاست عمیقا ضد ایرانیی در سالهای گذشته در پیش گرفته بودند که با اقدامات صدام بیاعتبار گشته و زیر سوال رفته بود.
به این ترتیب، اشتباه محاسباتی صدام حسین و همچنین حاکمیت عملگرایان بر سیاست خارجی ایران به بهبود چشمگیر روابط ایران و شیخ نشینهای خلیج فارس در آغاز دوران رایست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی انجامید.
ولی با وجود تلاش دولت هاشمی برای رساندن سطح روابط ایران و عربستان به همکاری گستردهتر در سطح منطقه خلیج فارس، این تلاشها نتوانست کاملا کامیاب شود.
حضور ناوگان دریایی آمریکا در آبهای منطقه که به دنبال اشغال کویت و به دعوت عربستان صورت گرفته بود و سیاست مهار دوگانه واشنگتن برای فشار همزمان به عراق و ایران، موانعی در برابر نزدیکی تهران و ریاض به شمار میرفتند.
به علاوه، سیاست بدبینانه سعودیها به ایران به گونهای دیگر تداوم یافت.
ریاض که دیگر نمیتوانست بر روی صدام حسین به عنوان یک قدرت عربی حامی و وزنه تعادل بخش در برابر جمهوری اسلامی حساب کند، به سمت مصر گرایش پیدا کرد.
در واقع، مصریها نیز یکی از برندگان افول ستاره بخت صدام حسین در غرب و جهان عرب بودند؛ چراکه پس از امضای پیمان صلح با اسرائیل و یک دهه انزوا در جهان عرب، بار دیگر مصر توسط حکومتهای عربی با آغوش باز استقبال میشد.
از این مقطع، محور مصر مبارک و عربستان به عنوان یک جبهه تازه در برابر ایران و متحدان آن در دنیای عرب شکل گرفت.
دوران اصلاحات
روی کار آمدن دولت اصلاح طلب خاتمی فصلی تازه و بیسابقه در مناسبات تهران- ریاض گشود.
سیاست خارجی مبتنی بر تنش زدایی که در دستور کار اصلاح طلبان بود نتایج چشمگیری در رابطه با عربستان و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به دنبال آورد.
سفر امیرعبدالله ولیعهد وقت و پادشاه کنونی عربستان به تهران در آذر ۱۳۷۶ برای شرکت در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، نقطه عطف بهبود روابط دو کشور به شمار میرود.
به دنبال آن، زمینه برای رفت و آمد سران دو کشور فراهم گشت و قراردادهای همکاری در زمینههای نفتی و منطقهای در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی و ترتیبات برگزاری حج میان دو کشور بسته شد.
این سطح همکاریها چنان رو به گسترش نهاد که حتی علی شمخانی، وزیر دفاع وقت ایران، سخن از بستن یک قرارداد امنیتی و دفاعی میان دو کشور به میان آورد.
در مجموع تهران و ریاض با فاصله گیری از ادبیات دشمنی ورزانه خود تلاش کردند تا بر سر دغدغههای خود در زمینههای امنیت منطقهای و نفت و همچنین روابط میان شیعیان و اهل سنت در نقاط مختلف منطقه به تفاهم دست یابند.
در این زمینه، نقش ملک عبدالله به عنوان چهرهای نسبتا میانه رو در دستگاه حاکم سعودی برجسته بود.
وی سعی کرد تا بر خلاف سلف خود، ملک فهد، از پیروی تام از آمریکا فاصله گرفته و امنیت ملی این کشور را بر اساس همکاری با همسایگان این کشور باز تعریف کند.
اما این دوران استثنایی با پایان کار دولت محمد خاتمی و جابجایی قدرت سیاسی در تهران به پایان خود رسید و به مرور سطح روابط دو کشور به قهقرا سیر کرد.
سیاست خارجی تنش زا
مجموعهای از تحولات داخلی و منطقهای دست به دست هم داد تا دوران محمود احمدینژاد را تبدیل به یکی از بدترین دورههای مناسبات دو کشور نماید.
در عرصه سیاست خارجی، ادبیات احمدینژاد و جناحی که دولت را در دست گرفته بوند تهاجمیتر از گذشته بود.
این امر در مسئله سیاست هستهای ایران و روابط تهران با اتحادیه اروپا به روشنی نمود مییافت.
البته آنچه بیش از تهاجمیتر بودن به روابط خارجی جمهوری اسلامی در این دوره ضربه زد، ناپختگی و بیمبالاتی در بیان مواضع خارجی ایران توسط دولت احمدینژاد و جناحهای همسو با آن بود.
سخنان تحریک آمیز درباره بحرین و تهدید مقامات عربستان به ترور، موضوعی که اخیر روزنامه کیهان مطرح کرده بود، به بدبینی و بیاعتمادی میان تهران و ریاض افزود.
در کنار این مساله، کنار گذاشتن دیپلماتهای کار کشته و کارشناسان وزارت خارجه که گرایش اصلاح طلبی داشتند به آشفتگی در سیاست خارجی دولت احمدینژاد و افزایش تنشها با محیط عربی دامن زد.
در این میان، مساله رقابتهای جناحی در داخل و تلاش احمدینژاد برای حذف رقبای اصولگرا و اصلاح طلب هزینه مستقیمی برای مناسبات تهران و ریاض ایجاد کرد.
در این رابطه، انتقادات بیپرده اکبر هاشمی رفسنجانی درباره رویکرد دولت احمدینژاد به عربستان و خودداری آن از اجرای تفاهماتی که وی با مقامات عربستان پایه ریزی کرده بود قابل توجه بود.
در یکی از این مواضع صریح، هاشمی رفسنجانی گفت که «مسئولان در اتخاذ مواضع و بیان مسائل در خصوص سیاست خارجی به منافع ملی کمتر توجه میکنند. شما میدانید که این روزها روابط ایران و عربستان رو به تیرگی رفته، در حالی که اگر نگاه درستی در سیاست خارجی حاکم بود، میتوانستیم با کمک عربستان که جایگاه ویژهای در بین کشورهای اسلامی و حتی دنیا دارد، خیلی از مسائل را حل کنیم. ولی نه تنها چنین نیست، بلکه به خاطر بعضی از اهداف داخلی سعی میکنند آن رابطه را در جامعه مخدوش جلوه دهند».
ولی خارج از دایره پیامد مسائل جناحی و سیاستهای خاص دولت اصولگرایان، تحولات منطقه نیز به شدت بر روابط دو سوی شمالی و جنوبی خلیج فارس سایه انداخت.
پر کردن خلا قدرتی که پس از سقوط صدام در عراق ایجاد شد، تلاش برای کنترل عرصه سیاسی لبنان به ویژه پس از جنگ اسرئیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ و نفوذ در پرونده فلسطین و دو دستگی میان فتح و حماس، تنش و رقابت ایران و عربستان را به مناطق مختلفی از خاورمیانه تسری داد.
این مجموعه مسائل بار تازهای بر روابط دو کشور تحمیل میکرد که البته به دلیل بیاعتمادی و سردی روابط مجال چندانی برای تفاهم بر سر آن فراهم نشد.
پیامد بهار عربی
بهار عربی پایههای دیکتاتوریهای عرب را به شدت لرزانده است.
خاندان سعودی خطر پیش رو را به خوبی دریافته و عملیات همه جانبهای را برای مهار امواج بهار عربی به راه انداختهاند.
در داخل، در حالی که ملک عبدالله از اجرای اصلاحات سیاسی جدی خودداری کرده است، با اجرای سیاستهای پولی مانند افزایش دستمزدها سعی کرده است تا مانع از به راه افتادن اعتراضها در کشور شود.
با این حال، ناآرامیهایی که عمدتا در مناطق شیعه نشین این کشور رخ داد و همینطور قیام مردم بحرین و یمن علیه حکومتهای این دو کشور نشان داده که حاکمیت عربستان در معرض تهدید بسیار جدی در داخل و خارج قرار دارد.
در حالیکه زمینههای اجتماعی و اقتصادی و تبعیض مذهبی در این کشورها زمینه اصلی شکل گیری اعتراضهای ضد حکومتی به شمار میرود، اما رهبران عربستان به سرعت ایران را متهم به ایجاد آشوب در بحرین، یمن و مناطق شیعه نشین عربستان کردهاند.
هر چند جمهوری اسلامی علاقه داشته است تا در روند تحولات در کشورهای خلیجی نقش ایفا کند، اما نسبت دادن اعتراضهای ضد حکومتی به مداخلات ایران بسیار اغراق آمیز است.
این فرا فکنی توسط ریاض هم پوششی برای توجیه تداوم سرکوب داخلی و عدم اجرای اصلاحات بوده و هم به بسیج داخلی افکار عمومی علیه یک خطر خارجی مدد میرساند.
سیاست ایران هراسی با طرح اتهامات آمریکا درباره تلاش ایران برای قتل سفیر سعودی در واشنگتن وارد مرحله تازهای شده است.
ریاض از این فرصت برای بیاعتبار کردن هر گونه اعتراض ضد حکومتی در داخل و بازسازی جبهه منطقهای با مشارکت آمریکا علیه ایران استفاده میکند.
ادبیات تند مقامات عربستان علیه جمهوری اسلامی در همین چارچوب قابل فهم است.