علی واعظ، پژوهشگر علم و فناوری و مدیر پروژهٔ ایران در فدراسیون دانشمندان آمریکایی در یادداشتی که در وب سایت هافینگتون پست منتشر شده میگوید اکنون وقت آن است که رئیس جمهور آمریکا قدمی فراتر از انجام کارهای به قاعده بردارد و کاری درست بکند: مذاکره.
تمام قطعات پازل برای افزایش فشار روی ایران به تدریج جور میشوند. وقتی این پازل کامل شود، تصویری ساخته خواهد شد که میتواند پیامآور بحرانی مستمر یا فرصتهایی تازه باشد.
نخستین قطعهٔ پازل وقتی جا افتاد که پس از وقفهای کوتاه در بهار عرب، اتفاق غیرمنتظرهای در اوایل ماه اکتبر ایران را دوباره به تیتر یک اخبار تبدیل کرد. توطئهٔ ادعایی ایران برای ترور یک دیپلمات ارشد سعودی در خاک آمریکا، چه ماجراجویی نسنجیدهای باشد و چه دامی ناموجه، غوغای دیپلماتیک عظیمی را از واشنگتن گرفته تا تهران و ریاض ایجاد کرد. بدون شک، روندهای قانونی درازمدتی که در پی این ماجرا میآید به مثابهٔ شمشمیر داموکلسی مدتها بالای سر ایران خواهد بود و باعث انزوای بیشتر ایران در صحنهٔ بینالمللی میشود.
چند روز بعد، قطعه دوم پازل روی میز قرار گرفت: احمد شهید، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل، گزارشی درباره کارنامه اسفانگیز حقوق بشری ایران منتشر کرد. به رغم امتناع ایران از صدور اجازهٔ ورود به ایران برای آقای شهید، او توانست فهرست بلندی از اسامی دانشجویان، روشنفکران آزار دیده، مخالفان شکنجهشده و افراد اعدامشدهٔ زیر ۱۸ سال تهیه کند. اگر دولت ایران با شورای حقوق بشر سازمان ملل همکاری نکند، دیری نخواهد پایید که گزارش اتهاماتاش روی میز دادگاه بینالمللی جنایی واقع شود.
دو قطعه دیگر پاز وقتی تکمیل میشوند که کنگره آمریکا تکلیف لوایح دوقلوی تقویت تحریمهای یکجانبه آمریکا و محدود کردن قدرت رئیس جمهور برای ملغا کردن تحریمها را روشن کند. تحریم بانک ملی ایران یکی از راهکارهای فلج کردن ارز ایران است. با توجه به حمایت دوحزبی از این تحریم، قانون پیشنهادی احتمالاً از راهروهای کنگره عبور خواهد کرد و با رأی بالایی تصویب خواهد شد.
این پازل قطعات ژئوپلتیک مهمی نیز دارد. ارکان حکومت سوریه، متحد سرسخت ایران و شریک منطقهایاش، در برابر قیامی مردمی که منطقه را در نوردیده است در حال فروپاشی است. به رغم حماس و حزبالله که متحدان ایران هستند، سقوط فرجامین اسد سیاست دفاع پیشدستانه دیرپای ایران را تضعیف خواهد کرد. علاوه بر این، برآمدن ترکیه به مثابهٔ یک دموکراسی سکولار مسلمان و عضو ناتو ایران را به مثابه دولتِ پیشروی منطقه کنار زده است.
آخرین قطعه پازل شاید تأثیرگذارتریناش باشد. گزارش سهماهه آژانس بینالمللی انرژی اتمی که در اوایل ماه نوامبر قرار است منتشر شود، جزییات کوشش ایران را برای رسیدن به توانایی تسلیحات هستهای آشکار خواهد کرد. هر چند ادبیات گزارشی که قرار است منتشر شود، ممکن است درشتتر از گزارشهای پیشین باشد که معمولاً شامل موارد خوب و بد با هم بود، بدون شک نخواهد توانست قضاوتی دربارهٔ بلندپروازیهای هستهای تهران داشته باشد. اما این گزارش میتواند هیأت امنای آژانس را بار دیگر بر آن دارد که ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند که تحریمهای فلجکنندهای در آنجا در انتظار ایران خواهد بود.
به این ترتیب، کاخِ سفیدِ اوباما بیش از هر دولت دیگری در سه دهه گذاشته، بیشترین فشار را بر ایران خواهد آورد. این موفقیت تا حدودی به خاطر استفاده بهینه از فرصتهاست برای نشان دادن مسیر خطرناکی که ایران در پیش گرفته است اما نتیجه تحرکات تازهای نیز هست که علیه ایران شکل گرفته است.
هر چند تنبیه کردن ایران تبدیل به یکی از تکالیف سال انتخابات شده است، افزایش فشار و بالا بردن تنشها گشایش تازهای برای راهحلی دیپلماتیک نیز ارایه میکند. ارتباط مستقیم میان آمریکا و مقامات ایرانی در مقر سازمان ملل در نیویورک دربارهٔ اتهام توطئهٔ ترور قدمی در جهت مناسب بود.
در حال حاضر، گفتار سیاسی هر دو سو نشان از تهاجم و خصومت دارد. آیتالله خامنهای، رهبر ایران، ابراز کرده است که تلاش برای دامن زدن به «ایرانهراسی» یک بار دیگر باعث خواهد شد که آمریکایی «طعم تلخ شکست» را بچشند. اوباما عهد کرده است که مقامات ایرانی را با پیگیری «سختترین تحریمها» تنبیه کند. اما، مانند بیشتر روابط انسانی، قوانین پیامدهای پیش بینینشده و نتایج ناخواسته میتواند بحران را به سطحی غیرقابل مدیریت هدایت کند. هزینه واقعی درگیری حاصل این تنش ممکن است بسیار فراتر از تصور باشد.
آقای اوباما، به عنوان برنده جایزه صلح نوبل باید هر کاری که در توان دارد انجام دهد تا از یک جنگ غیرضروری دیگر پرهیز کند. اگر رئیس جمهور همچنان دیپلماسی را با تحریم جایگزین کند و آن را با تحریم تکمیل نکند، بیش از پیش قدم در مسیری میگذارد که بدترین نتیجه ناگزیر خواهد بود.
تحریمها در بهترین حالت بیش از گذشته ایران را به سوی یک دولت هستهای مجازی سوق داده است، اما شاید باعث اقدام صریح طرف ایرانی برای تماس هم شده باشد. به جای اینکه هر یک از این احتمالات موجود را به طور مطلق نفی کنیم، که شیوه عمل خاص دولت پیشین بود، دولت اوباما باید محصول دو سال تلاشاش را برداشت کند و از اهرم فشارهای بیشتر برای رسیدن به دستاوردهای دیپلماتیک استفاده کند.
تهران هماکنون آمادگیاش را برای توقف غنیسازی اورانیوم تا سطح ۲۰ درصد و استقبالاش را برای پذیرش تضمینهای تقویتشدهای دربارهٔ فعالیتهای هستهای نشان داده است. واشنگتن نباید اجازه دهد فرصت محدودکردن فعالیت خطرناک هستهای ایران و چشمانداز برقراری نظارت سختگیرانهتری بر تأسیسات هستهای ایران به باد برود. در صورتی که دیپلماسی باز هم شکست بخورد، این یک گزینه بدون باخت است؛ این کار تنها باعث تقویت اجماع جهانی برای اعمال فشار بیشتر خواهد شد و اگر دیپلماسی پیروز شود باعث تحقق پیشرفت واقعی در جلوگیری از ساخت بمب هستهای در ایران میشود.
بیش از سه دهه سیاست آمریکا در قبال ایران به روشنی نشان داده است که فشار بدون وجود داشتن یک در باز کاری عبث و بیهوده است. اکنون وقت آن است که رییس جمهور آمریکا قدمی فراتر از انجام کارهای به قاعده بردارد و کاری درست بکند: مذاکره.