کامران آزاد، از تولیدکنندگان صنعتی در ایران، به بررسی آشفتگی بازار ارز ایران در این روزها میپردازد.
احتمالا بازار تجارت در ایران در حال حاضر یکی از غیر رقابتیترین و در عین حال آشفتهترین بازارهای دنیاست. انبوهی از پولهای باد آورده که صاحبان اطلاعات و رانت به آن دسترسی دارند و انبوهی از تهدیدهای ساختاری نسبت به تجارت که سرمنشاء آنها بیثباتی در سیاستگذاری و نبود افق میان مدت و بلند مدت است.
در این میان، ارز یکی از نامتعادلترین بازیگران بازار است.
اتفاقات عجیب بازار ارز ایران در چند سال اخیر آنقدر زیادند که حتی مرورشان آسان نیست. به عنوان نمونه تا یک ماه پیش دولت به هر کسی که میخواست سفر خارجی برود، لااقل سیصد هزار تومان هدیهٔ نقدی از محل مابهالتفارت نرخ ارز میداد. عدد آنقدر جذاب شده بود که افرادی به همراه کارمندان شعب ارزی بانکها و کارمندان آژانسهای مسافرتی تیمهای کاری تشکیل داده بودند. یکی پاسپورت میداد، یکی بلیت صادر میکرد و دیگری ارز میداد و پاسپورت را برای استفادهٔ بعدی سفید نگه میداشت و مهر نمیزد. گویا این جرم در میان اختلاسهای هزار میلیارد تومانی آنچنان جرم ملموس نبوده (یا نیست) که رسیدگی خاصی بخواهد. نهایتا بعد از مدتها، تنها عکسالعمل بانک مرکزی، دستور به استفاده از نرخ سوم ارز (نرخ مناطق آزاد) برای مسافران بود: رانتی نصف رانت قبلی.
حکایت رانت ناشی از اختلاف قیمت ارز مسافرتی یک نمونهٔ خیلی ملموس از اتفاق کلانی است که در بازار ارز ایران در حال وقوع است. عددی که این روزها به عنوان نرخ رسمی ارز روی وبسایت بانک مرکزی دیده میشود اختلافی تقریبا بیست درصدی با نرخ معاملات بازار آزاد پیدا کرده است. بازار آزاد همان جاییست که به ارز نیاز واقعی دارد. خود بانک مرکزی مدعی است که هفتهای یک و نیم میلیارد دلار ارز به بازار تزریق میکند. یک حساب سرانگشتی نشان میدهد که بانک مرکزی به شهادت خودش تقریبا هفتهای دویست و چهل میلیارد تومان درآمد مستقیم ناشی از رانت را به خواصی از بازار ایران تقدیم کند.
دلیل و فلسفهٔ این رفتار (یا دلیل و فلسفهٔ ناتوانی از کنترل از این رفتارِ) بانک مرکزی نامستقل (یا به عبارتی دولتی) ایران، این روزها نقل محفل روزنامهها و اقتصاد دانان ایرانیست.
جالب است که وزیراقتصادی دولت، طرفدار ارز ارزان با استدلال جلوگیری از آثار تورمی و وزیر صنعتی-بازرگانی همان دولت طرفدار ارز گران به خاطر حمایت از تولید داخلی است. اما در عمل، بانک مرکزی تحت فرمان دولت مذکور گویا تلاش میکند هر دو نظر را یکجا تامین کند. گزارههای بالا میتوانند دستمایههای خوبی برای طنز باشند، اما مدت نسبتا طولانیای است که این طنز به طور خیلی جدی در ایران در حال پیادهسازی است و منشاء درآمدهای میلیاردی برای عدهای صاحبان رانت و بیثباتی و سردرگمی عمیق و البته خیلی وقتها خارج شدن از گردونهٔ رقابت برای دیگر فعالان اقتصادی است.
در ماههای اخیر زمزمهٔ دیگری هم در بین ناظرین اقتصاد ایران وجود داشت که در محافل رسمی به آن اشارهٔ کمتری میشد، ولی این زمزمه چند روزی است که در لابلای صفحات اقتصادی روزنامهها به چشم میخورد و جسارت طرح آن ایجاد شده است.
این احتمال وجود دارد که مجموعهٔ دولت از این جنگ زرگری در میان زیرمجموعهٔ خود بهرههای ملموسی ببرد. مهمترین بهره هم سوق دادن نقدینگی سرگردان بازار به سمت بازار ارز است.
در نگاه کلان، اینطور به نظر میرسد که پایین نگه داشتن نرخ دستوری بهرهٔ بانکی در کنار التهاب و نوسان هر روزه و رشد پیوستهٔ نرخ ارز آزاد، بانک مرکزی و خزانهٔ دولت را در مقام رقابت با شبکهٔ بانکی در جمع آوری نقدینگی سرگردان بازار قرار داده است.
دولت در حال حاضر در معرض این اتهام جدی قرار دارد که برای تامین منابع مورد نیازش خصوصا برای پرداخت یارانههای نقدی در حال رقابت با سیستم بانکیست، چرا که سرمایههای جذب شده در سیستم بانکی در مقایسه با نقدینگی حاصل از فروش ارز و طلا کمتر در اختیار و کنترل دولت هستند. بعلاوه رویهٔ سالهای اخیر آقای احمدینژاد هم موید این موضوع است که خرج کردن از خزانه و جواب ندادن به ناظرین بودجه راحتتر از آن چیزی است که تا قبل ازدولت او تصور میشد. از طرفی مردم سرمایهای قویتر و آیندهدارتر از دلار و طلا در آشفتهبازار کنونی سراغ ندارند و نقدینگیای که قرار است صنعت و تولید کشور را به حرکت وادارد، به سرعت از مسیر مفید خود دور میشود.
فارغ از رفتارهای دولت، شکی نیست که نزدیکان به حلقههای قدرت و صاحبان اطلاعات، درآمدهای میلیاردیای در اختیار دارند که ظاهرا به این زودیها هم قطع شدنی نیست. اطلاعیههای مکرر بانک مرکزی در مورد دلار خودشان به تنهایی چاههای نفتی به حساب میآیند که یک شب زودتر دانستن یا ندانستنشان ممکن است زندگی و آیندهٔ یک نفر را زیر رو کند.