نسخه آرشیو شده

هوشنگ امیر احمدی: معترضان باید برای رابطه با آمریکا فشار بیاورند
از میان متن

  • «جمهوری اسلامی باید برای قدم گذاشتن در میدان صلح تحت فشار قرار بگیرد. اما متاسفانه ایران هیچ‌گاه در این میدان تخت فشار نبوده است. نیروهای دموکرات هیچ‌گاه جمهوری اسلامی را برای اصلاح روابط بین المللی تحت فشار قرار نداده‌اند.»
آرش حسینی پژوه
یکشنبه ۰۶ آذر ۱۳۹۰ - ۰۴:۴۹ | کد خبر: 66901

هوشنگ امیر احمدی معتقد است معترضان ایرانی باید به جمهوری اسلامی فشار بیاورند تا به قوانین بین‌المللی تن دهد و در سوی دیگر به اروپا و آمریکا هم فشار بیاورند تا حقیقت‌های ایران را درک کنند و بر سر میز مذاکره بنشینند.

این استاد دانشگاه راتگرز و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه ایالتی نیوجرسی می‌گوید اگر معترضان فکر کرده‌اند بدون ایجاد صلح و از طریق آمریکا می‌توان به جمهوری اسلامی فشار آورد، در اشتباه هستند.

با ادعای ایالات متحده در نقش ایران در طرح‌ریزی ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن و منفجرکردن سفارت اسرائیل در ایران شهر و همین‌طور گزارش اخیر آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، گمان‌زنی‌ها درباره احتمال حمله اسرائیل یا آمریکا به ایران بالا گرفته است.

هوشنگ امیر احمدی می‌گوید: جمهوری اسلامی باید از جانب معترضان و اپوزیسیون برای قدم گذاشتن در میدان صلح تحت فشار قرار بگیرد.

این بنیانگذار و رئیس شورای آمریکاییان و ایرانیان در دو دهه گذشته به تلاش برای نزدیک‌کردن روابط ایران و آمریکا معروف بوده است تا جایی که برخی از چهره‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی، آقای امیر احمدی را به وابستگی به حکومت ایران متهم کرده‌اند و در عین حال تندرو‌ها در ایران همجون روزنامه کیهان، ‌او را «دلال رابطه با آمریکا» می‌خوانند.

***

فکر می‌کنید اساسا استفاده غرب از گزینه نظامی در مقابل ایران چه‌قدر محتمل است؟

امیر احمدی: به نظر من در کوتاه مدت احتمال جنگ خیلی خیلی پایین است. در میان مدت احتمالش وجود دارد. در دراز مدت هم بستگی به این دارد که جمهوری اسلامی چگونه با امریکا و اسرائیل کنار بیاید.

من احتمال گزینه جنگ در دراز مدت را متاسفانه بالا می‌بینم مگر اینکه اتفاقی این میان بیفتد. منظورم از کوتاه مدت یک سال است، میان مدت دو سال و دراز مدت از سه سال به بالا است.

واقعیت این است که این رابطه بیمار است، سرطان دارد و این سرطان، سرطان کشنده‌ای هم هست که زمان معالجه‌اش دیر شده است و اگر برای درمانش کاری نشود، کشنده است.

به نظر شما معترضان و مشخصا اصلاح‌طلبانی که در جنبش سبز حضور داشته‌اند در واکنش به چنین حمله‌ای چه می‌توانند بکنند؟

اصلاح‌طلبان دارند چوب اشتباهات خودشان را می‌خورند. این نیرو‌ها بیشتر زندگیشان در مخالفت با روابط ایران و آمریکا گذشته است. وقتی که من فعالیت در حوزه ایران و آمریکا را شروع کردم و قصد داشتم این رابطه درست بشود همین نیرو‌ها بزرگ‌ترین دشمن من بودند، و فکر می‌کردند من دیوانه‌ام!

تئوریسین‌های اصلاح طلب معتقد بودند که فعالیت من باعث افزایش قدرت استبداد می‌شود و به ضرر دموکراسی در ایران است و از من می‌خواستند که برای برقراری رابطه میان ایران و آمریکا تلاش نکنم.

پس از همین انتخابات ۸۸ بسیاری از بزرگان این جریان با من تماس گرفتند و خواستند تا در آن دوره زمانی تلاشی برای برقراری ارتباط ایران و آمریکا نکنم تا از این اختلاف‌ها امتیاز بگیرند و بر اساس فشار‌های امریکا بر حاکمیت ایران بتوانند امتیاز بگیرند. این اشتباه است. از ۲۰ سال پیش اشتباه بوده است.

این نیرو‌ها هیچ‌گاه حامی صلح نبوده‌اند. هیچ‌گاه برای برقراری ارتباط ایران و آمریکا تلاش نکرده‌اند. من معتقدم اگر نیروی دموکرات ایران مسائل روابط ایران و غرب را در اولویت قرار می‌داد به اینجا نمی‌رسید.

ببینید هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که در دشمنی با آمریکا باشد و دموکراتیک شده باشد. حتی یک نمونه نمی‌توان مثال زد. این یعنی داشتن رابطه با آمریکا شرط لازم است؛ هر چند شرط کافی نیست.

نکته دیگر این است که دیکتاتور‌هایی که با آمریکا رابطه دارند زود‌تر از کار خود برکنار می‌شوند، از مصر تا تونس و سودان و حتی لیبی این دیکتاتور‌ها را مقایسه کنید با دیکتاتوری‌های کوبا، کره شمالی و ایران.

این ضدیت با آمریکا نه تنها در این حاکمیت‌ها کمکی به نیروهای دموکراسی خواه نمی‌کند بلکه اهرم فشاری علیه این مبارزین است. همینطور که می‌بینید جمهوری اسلامی جنبش سبز را متهم می‌کند به رابطه با آمریکا.

متاسفانه این نیرو‌ها هیچ‌گاه حامی صلح بین ایران و آمریکا نبوده‌اند و همچنان این جنبش دارد اشتباه می‌کند. این‌ها می‌گویند ما ضد جنگ هستیم، ولی نمی‌گویند ما موافق صلح‌ایم.

راه‌حل کنونی برای این معترضان چیست؟ چه‌طور می‌توانند در این باره نقش ایفا کنند؟

ضد جنگ بودن هنر نیست. این روز‌ها همه ضد جنگ‌اند. شیمون پرز هم می‌گوید من ضد جنگ‌ام. اما مهم این است که حامی صلح باشیم و نه تنها ضد جنگ، حامی صلح بودن با ضد جنگ بودن بسیار فاصله دارد.

کسی در ایران پرچم سفید صلح را به دست نگرفته است و این مشکل این نیروهاست.

این جنبش باید از حامیانش بخواد که با پرچم‌های سفید در سرتاسر دنیا برای صلح تلاش کنند. با پرچم‌های سفید به خیابان‌های ایران بیایند. اگر هم بازداشت شوند، بازداشت حامی صلح پیغام دیگری دارد.

می‌خواهم بگویم این جنبش دارد اشتباه می‌کند و به بیراهه می‌رود. مخالفت با جنگ هنر نیست، حامی صلح بودن، حامی آشتی بودن، حامی روابط عادی بودن، است که نیاز است.

جنبش سبز باید از جمهوری اسلامی بخواهد روابط عادی و دیپلماتیک با غرب داشته باشد. ما به عنوان مخالف باید از عادی سازی روابط پشتیبانی کنیم.

جمهوری اسلامی باید برای قدم گذاشتن در میدان صلح تحت فشار قرار بگیرد. اما متاسفانه ایران هیچ‌گاه در این میدان تخت فشار نبوده است. نیروهای دموکرات هیچ‌گاه جمهوری اسلامی را برای اصلاح روابط بین المللی تحت فشار قرار نداده‌اند.

به نظر من تنها راه این است که نیروهای دموکرات به جمهوری اسلامی فشار بیاورند تا به قوانین بین المللی تن دهد و در سوی دیگر به اروپا و آمریکا هم فشار بیاورند تا حقیقت‌های ایران را درک کنند، و بر سر میز مذاکره بنشینند، این صلح به سود دموکراسی خواهی در ایران است. اگر این نیرو‌ها فکر می‌کنند که بدون ایجاد صلح و از طریق آمریکا می‌توان به جمهوری اسلامی فشار آورد، همچون گذشته در اشتباه است.

با این اوصاف اگر آمریکا چنین حمله‌ای به ایران بکند، چه آینده‌ای برای ایران می‌بینید؟

آینده‌ای بسیار بسیار بد، سیاه و تاریک. یادتان باشد که اگر آمریکا قرار باشد حمله بکند، این حمله بسیار گسترده و وسیع خواهد بود، آمریکا زخم نخواهد زد بلکه به شدت حمله خواهد کرد و این حملات می‌تواند ۵۰ سال زیر ساخت این کشور را از بین ببرد، آمریکایی‌ها این کار را می‌کنند تا ایران نتواند از خودش دفاع کند، و این یعنی سال‌ها بد بختی و سیاهی، حتی اگر در طی این جریان حاکمیت هم ساقط شود چیزی عوض نمی‌شود. چیزی نمی‌ماند که ساخته شود.

ایران کشوری با چندین قومیت و مذهب است و بد‌تر از همه اینکه ما رهبری واحد نداریم. در ایران پس از جنگ، فرصتی به رهبران امروز مثل خاتمی و کروبی و موسوی نمی‌رسد. مشخص نیست چه گروهی با چه پشتوانه‌ای وارد میدان شوند. جنگ کمر ایران را می‌شکند و اگر ایران تجزیه نشود باید خوشحال باشیم.

با رخدادهای اخیر و از جمله گزارش آژانس درباره ابعاد احتمالی نظامی در برنامه هسته‌ای ایران، چشم‌اندازتان از رابطه ایران و آمریکا چیست؟

مشکل ایران با آمریکا از زمان غنی سازی شروع نشده است و با غنی سازی هم تمام نخواهد شد این مشکل با انقلاب ۱۳۵۷ شروع شد. این انقلاب از‌‌ همان اول امریکا را مساوی با دیکتاتوری شاه هدف خود قرار داد.

از‌‌ همان اول انقلاب دو کشور مشخصا هدف قرار گرفتند، یکی امریکا و دیگری اسرائیل. هنوز هم که هنوز است این دو کشور هدف این انقلاب هستند. متاسفانه این جریان به شکلی درآمد که حالت دور تسلسل منفی پیدا کرد یعنی هر چه قدر که ما روی این هدف کار کردیم همانقدر هم هدف علیه ما برگشت.

یکی از راه‌هایی که باعث حل این مشکل می‌شود این است که این ضدیت‌ها از بین بروند. ایران هنوز به امریکا در دریچه انقلاب ۵۷ نگاه می‌کند طوری که انگار هنوز هم در تهران شاه است و داریم انقلاب می‌کنیم که شاه و امریکایی‌ها را بیرون کنیم.

از آن طرف امریکا هم دیدی از انقلاب و جمهوری اسلامی دارد که دید آن با باقی انقلاب‌ها فرقی نمی‌کند می‌گوید این انقلاب بدی است و به منافع من صدمه خواهد زد پس بنابراین امریکا هم همواره هدفش این بوده که این انقلاب را رام و یا محدود کند تا گسترش پیدا نکند و موفق نشود.

چه‌طور می‌توان این مشکلات را حل کرد؟

برای حل این مشکلات عمیق، یک راه حل همانطور که گفتم این است که از این نوع تفکر کنار بنشینند که متاسفانه این آسان نخواهد بود زیرا بنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی، آقای خمینی این تز گرگ و میش را به میان کشید و هنوز هم آقای خامنه‌ای با‌‌ همان تز به جلو می‌رود. تز گرگ و میش است که هنوز در رابطه ایران و امریکا کار می‌کند.

از آن طرف به نظر من امریکایی‌ها انعطاف پذیریشان نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است. زیرا دید امریکا به انقلاب و جمهوری اسلامی این نیست که این انقلاب و جمهوری اسلامی می‌تواند مرا بکشد. امریکا دید گرگ و میش به ایران ندارد.

آمریکایی‌ها گفتند که عذرخواهی کردیم برای کودتای ۲۸ مرداد. گفتند ما حاضریم با جمهوری اسلامی سر یک میز بنشینیم آن هم نشد. پس از مدت‌ها امریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که نه تنها این حکومت گوش نمی‌دهد و حاضر نیست انعطاف داشته باشد، برعکس هر روز یک حرکت جدیدی می‌کند.

این شد که امریکایی‌ها پس از مدت‌ها به این نتیجه رسیدند که پس راه درست این است که ما هم باید در‌‌ همان خط زور و داد و فریاد و تحریم و تهدید حرکت کنیم مخصوصا که حکومت بیشتر دارد به آن مسیر می‌رود.

این دور تسلسل منفی در سطوح بالا شکل گرفته و این جریان را عمده‌تر کرده است و نیروهای دست سومی نیز به میان آمده‌اند که در این رابطه خراب کاری می‌کنند. مانند اسرائیلی‌ها، عرب‌ها و اروپایی‌ها و نیروهای مخالف حکومت مانند مجاهدین خلق. من همیشه می‌گویم که رابطه ایران و امریکا مانند یک سطح آشغال است که هر کس که از راه می‌رسد تکه‌ای آشغال درون آن می‌اندازد و همین طور انواع و اقسام آشغال‌ها درونش ریخته می‌شود. تندروهای ایران و انگلیس و مجاهدین و عرب‌ها در این سطل آشغال می‌ریزند.

به نظرتان چه کسی می‌تواند این دور منفی را متوقف کند؟

تنها راه حلی که وجود دارد این است که هر دو طرف بنشینند کنار بگویند شاید این درکی که ما از طرف مقابل داریم اشتباه است و ما به طرف مقابل یک شانس بدهیم. یعنی آقای خامنه‌ای بیاید بگوید آقا درست است که آقای خمینی گفت امریکا گرگ است و ما میش. بعد از سی و سال من هم زیاد میش نیستم من هم چیز دیگری شده‌ام و شاید امریکا هم که آن زمان گرگ بود، الان دیگر گرگ نیست، برای اینکه ضعیف شده و آن دنیای دو قطبی از بین رفته است و جریان‌ها عوض شده است. شاید امروز فاصله من با امریکا دیگر فاصله گرگ و میش نیست.

ایران باید یک تجدید نظر اساسی در دیدش نسبت به امریکا بکند و این کار تنها کار رهبری در سطوح بالا و استراتژیک است این واقعا تنها راهش است و من واقعا هیچ راه دیگری را نمی‌بینم. مگر اینکه ایران بپذیرد که آمریکا دیگر آن گرگ و ایران آن میش نیست و می‌شود که با هم کنار آمد.

متاسفانه نیروهایی که ایران را برای امریکا مطالعه می‌کنند درک غلطی به امریکایی‌ها داده‌اند. این نیروهای دست سوم هم از اعراب گرفته تا اسرائیل و ایرانی‌های مخالف با غلو گویی‌هایشان تحلیل‌های غلطی به امریکایی‌ها می‌دهند و چهره خشنی از ایران درست کرده‌اند و این حکومت را به عنوان حکومتی شیطانی معرفی می‌کند.

همین باعث شده تا آمریکا به این نتیجه برسد که باید با مردم ایران حرف زد و نه با حاکمیت، و این غلط است، اما این حرف بی‌معناست، حتی اگر قرار باشد حکومتی سرنگون شود باز باید با حاکمیت حرف زد، در غیر این صورت کاری نمی‌شود کرد.

من معتقدم امریکایی‌ها هم اشتباه کرده‌اند و باید باورشان نسبت به انقلاب ایران را تغییر بدهند و بر اساس آن باید بپذیرند که مشکل داخلی، مشکل داخلی است و مردم این را حل خواهند کرد. این مردم هستند که درباره حقوق بشر و دموکراسی مردم ایران مشکل دارند و نه امریکایی‌ها همانطور که با نحوه اجرای حقوق بشر در عربستان مشکل ندارند. این مشکلات، مشکلات مردم ایران است و آمریکا تنها می‌تواند در حاشیه کمک کند. اما مسائل خودشان را باید خودشان حل کنند، بمب هسته‌ای مسئله و مشکل مردم ایران نیست، مشکل آمریکاست و باید خودش این مشکل را حل کند.

این درست نیست که برای حل مشکلات بین المللی مردم کشوری را تحریک کرد تا حریف حاکمیت شوند، به نظر من این در تحلیل نهایی حتی اگر به نتیجه برسد کار ساز نیست، ایران نه آمادگی یک دگرگونی را دارد و نه اصولا از این اتفاق‌ها چیزی به سود مردم خواهد شد. من معتقدم که مردم ایران با حکومتشان مشکل دارند و ناراضی‌اند، اما معتقدم این مشکل را خود مردم باید حل کنند و حل خواهند کرد با استفاده از روش‌های خودشان و نه به وسیله تحریک آمریکا و غرب.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

gity behi

یک ایرانی خائن به کشور به نام هوشنگ امیر احمدی ، دلال رژیم منفور آخوندی که با پول مردم ایران تغذیه می شود تا برای بقای رژیم منفور آخوندی لابی گری کند ، شدیدا از سرنگونی آخوند ها در هراس و وحشت افتاده است.

gity behi | ۰۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۸:۵۱
بهنام

صحبت های آقای امیراحمدی یسیار ساده انگارانه و از نوع حرف های احمدی نژاد قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ است. ایشان شاید در امریکا و ایران رابطه داشته باشد اما قطعا فکر خیر.

بهنام | ۰۶ آذر ۱۳۹۰ - ۰۷:۲۷
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی