مجید رفیعزاده، تحلیلگر ایرانی-سوری و پژوهشگر روابط بینالملل و سیاستهای آمریکا در خاورمیانه، در یادداشتی برای مردمک به ابعاد داخلی اختلافها در سوریه اشاره کرده و درباره احتمال درگرفتن جنگ داخلی با سقوط بشار اسد هشدار داده است.
آنچه سوریه را از لیبی متفاوت میکند، صرفا بافت اجتماعی چند مذهبی و چند قومیتی آن نیست، بلکه سطوح متفاوت درگیری داخلی، منطقهای و بین المللی در بحران سوریه است. در مورد لیبی، درگیریهای داخلی و بینالمللی بیشتری وجود داشت. صدها هزار نفر از مردم و گروههای مخالف نارضایتی خود را از دولت قذافی در سراسر جهان اعلام کرده بودند.
در سطح داخلی، تقاضای عمومی و تقاضای گروههای مخالف متعدد در لیبی همسو بود. در سطح بزرگتر و بینالمللی، نظرات تقریبا یکسانی درباره برداشتن قذافی از قدرت و پایاندادن به خشونت وجود داشت. یعنی مطالبات عمومی در لیبی و مطالبات جامعه جهانی، همسو بودند.
از طرف دیگر، قدرتهای منطقهای نقش مهمی ایفا نمیکردند و یا اگر میکردند با همدیگر تضادی درباره حکومت قذافی نداشتند.
تونس و مصر برای لیبی دو همسایه و قدرت منطقهای بودهاند. تونس با فعالیتهای پسا-انقلابی همچون تاسیس یک حکومت جدید که مردم تونس را نمایندگی کند سر و کله میزد. علاوه بر این در مصر شورای عالی نیروهای مسلح هر آنچه در توان دارد را انجام میدهد تا با پاسخ به مطالبات مردمی، مشروعیتش را حفظ کند. بنا بر این این دو قدرت منطقهای دستان خودشان پر بود و نمیتوانستند منابع ملی به لیبی ارائه دهند.
مورد سوریه پیچیدهتر و چند بعدی تر از آن است که انتظار میرود. تنشها و منافع متضاد متعددی درگیر مهار کردن یا همکاری با برکناری بشار اسد از قدرت است.
در زمینه داخلی، میلیونها سوری هستند که هم از خشونت حکومت و هم از فساد بخش اطلاعاتی (که مخابرات خوانده میشود) ناراضیاند که به قیمت توسعهنیافتگی اقتصادی طبقه متوسط و طبقه ضعیف، فقط به گروه کوچکی از خواص سود میرساند.
در هر حال با خلق یک محیط رعب و وحشت، حکومت سوریه در جلب وفاداری و تاسیس پایگاه حمایتی در جامعه سوری موفق بوده است. حکومت بهشدت به یک معامله فاوستی تکیه کرده که وقتی این حکومت به سر کار آمد، با شماری از گروهها و افراد ترتیب داد.
بعد از زخم دههها بیثباتی و جنگ در سوریه، حکومت اسد قول حفاظت از سوریها در ازای وفاداری آنها داد. در ازای امنیت، آنان که حفاظت شدند سرکوب آزادی بیان، آزادی تجمع، آزادی رسانهها و نهادهای سیاسی مستقل را در همه قالبها تجربه کردند.
گروههای اپوزیسیون هم تضادهای خود را داشتند. سه گروه اصلی سازمانیافته عبارت اند از اپوزیسیون شورای ملی سوریه مستقر در ترکیه، شورای ملی هماهنگی مستقر در دمشق، و ارتش آزاد سوریه.
شورای ملی سوریه مخالف هرگونه مذاکره با حکومت است، موضعشان درباره مداخله نظامی خارجی روشن نیست، و سخن از فوریت پایاندادن به خشونتهایی گفتهاند که حکومت اسد مرتکب شده است.
شورای ملی هماهنگی مدافع مذاکره مشروط با حکومت است، مخالف هرگونه مداخله خارجی است، و خواستار پایان خشونت.
ارتش آزاد سوریه، گروه عمدتا متشکل از سربازان سنی که از پایینترین ردههای ارتش سوریه نیز طرد شدهاند، هرکونه مذاکره با حکومت را تحریم کرده است، درباره مسئله مداخله خارجی اختلاف نظر دارند، و خواهان پایان خشونت از سوی دستگاه دولتی اسد هستند ولی نشان دادهاند که تمایل دارند برای حل بحران خودشان هم به خشونت متوسل شوند.
بر خلاف وجود این سه گروه، اغلب سوریهایی که در خیابانها تظاهرات میکنند فکر نمیکنند که هیچیک از این سه گروه، با مردم عادی در تماس باشند. معترضان و سازمانهای سیاسی میگویند اکثریت تظاهراتکنندگان اینروزها در خیابانها، از طبقه متوسط تا کمدرآمدترین خانوادهها در جامعه سوری میآیند و هیچ ارتباط ملموسی با این گروهها ندارند. این معترضان اغلب جوانان بیکار و خانوادههایی هستند که با کمتر از دو دلار در روز یعنی زیر خط فقر زندگی میکنند.
در سطح منطقهای، بر سر اینکه به حکومت اسد اجازه داده شود که نجات پیدا کند یا فشار آوردن برای تغییر حکومت، برخی تنشهای قابلتوجه بین قدرتهای منطقهای وجود داشته است.
سوال همه این است که جایگزین حکومت اسد چیست؟ آیا حکومتی خواهد بود که بتواند سوریه را از فرو افتادن به یک جنگ داخلی حفظ کند؟ آیا حکومتی خواهد بود که بتواند منافع دیگر قدرتهای منطقهای را حفظ کند؟ چه منافعی در بین است؟ چه کسی بر حکومت بعدی در سوریه مسلط میشود و سیاستهای آن را شکل میدهد؟ این سوالها برای منافع ملی و قدرتهای منطقهای اساسی هستند چون هر تغییری در سوریه میتواند نقشی تعیینکننده در تغییر توازن قوا داشته باشد؛ نه فقط بین دولتهای عربی، بلکه دیگر بازیگران کلیدی منطقه همچون ترکیه، اسرائیل، و ایران.
ترکیه و ایران مدتهاست که بر سر نفوذ خود در سوریه در رقابت هستند. هرچند ترکیه با قطع تماس با حکومت اسد موضعی سرسختانه علیه آن گرفته است، حکومت ایران به قطع رابطه با تنها متحد قوی خود در منطقه بیمیل بوده است؛ حتی اگر این به معنی رخصتدادن به ریختن خون هزاران مرد و زن و کودک بیگناه در خیابانها بوده باشد و در همین حال دیگر بیگناهان به شکلی غیر انسانی در زندانهای سوریه شکنجه شوند.
عراق و لبنان هردو اخیرا عواقب دههها بیثباتی در سوریه که نتیجه جنگ داخلی بوده را تجربه کردهاند. آنها از رایدادن به تحریم سوریه در نشست اتحادیه عرب خودداری کردهاند چون آینده سوریه بسیار مبهم است. آیا سوریه به یک جنگ داخلی در میغلتد؟ اگر اینطور شود، آیا این جنگ داخلی به کشورهای عربی اطراف نیز سرایت میکند؟ نتیجه ماجرا چهقدر بر کشورهای عربی تاثیر منفی میگذارد؟
در سطح بینالمللی، وفاق عمومی فزایندهای در جامعه بینالمللی شکل گرفته که خواستار کنارهگیری اسد شده است. اما سوریه نشان داده است که به سلب حمایت از نزدیکترین متحد خود در خاورمیانه تمایلی ندارد. سوریه خریدار نظامی روسیه است و تنها کشور عربی که اجازه داده این کشور در مرزهای دریاییاش در دریای مدیترانه حضور داشته باشد.
بندر تارتوس، دومین بندر بزرگ سوریه، در حال نوسازی است تا یک پایگاه نظامی دائمی به نیروی دریایی روسیه بدهد و به مسکو یک پایگاه کلیدی در دریای مدیترانه ببخشد. به همین دلیل، روسیه اخیرا از تحریمهای وضعشده علیه حکومت سوریه انتقاد کرده است. روسیه گفته است که این تحریمها، بحران را حل نمیکند بلکه بیش از آن به مردم سوریه آسیب میزند و راه را برای مداخله خارجی جایگزین هموار میکند.
تعاملها، تضادها و دستاندازیها در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی منافع و مطالبات، آینده سوریه را پیچیدهتر از آنچه انتظار میرود میکند. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، دستگاه طاغوتی و زورمند اسد میتواند قدرت را دست نگه دارد در حالی که کشور به سمت تجربه ناآرامیهایی پیش میرود که قابلیت نگرانکننده منتهیشدن به این جنگ داخلی تمامعیار را دارد.