مجید رفیعزاده، تحلیلگر ایرانی-سوری و تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در یادداشتی برای مردمک به تصورات مقامات ایران از احزاب اسلامگرای جدید پرداخته و تفاوتهای آنها با جمهوری اسلامی را معرفی کرده است.
مقامات ایرانی و رسانههای حکومتی در ایران با مباهات از حزبهای اسلامگرای در تونس و مصر و لیبی سخن میرانند و پیروزی آنها را جشن میگیرند. آنها پیروزی انتخاباتی این احزاب را به مثابه تحققیافتن پیشگویی مقامات ایرانی میبینند که پیشبینی کرده بودند حکومتها در این کشورها اسلامی میشوند.
رهبر ایران، آیت الله خامنهای، به کرات از عبارت «بیداری اسلامی» برای توصیف رخدادهای اخیر خاورمیانه و شمال افریقا استفاده کرده است. طبق ایدئولوژی آنها، خواسته خداوند دارد محقق میشود.
اول از همه اینکه اصطلاح «حزب اسلامگرا» و «بیداری اسلامی» باید برای مقامات ایران و جمهوری اسلامی ایران که از بقیه جهان منزوی هستند و هیچ وقعی به خشم و بغض جوانان ایرانی نمینهند، از نو تعریف شود.
اسلامگرایی اصطلاحی است که طیف گستردهای از باورها، نظرات و اصول را در بر میگیرد که میتواند از میانه رو، تا محافظه کار و بنیادگرا فرق کند.
احزاب اسلامگرا مانند حزب نهضت در تونس قریب به ۴۰ درصد آراء و ۸۹ کرسی از ۲۱۷ کرسی مجلس را از آن خود کرد که بیش از هر حزب فعال دیگر در تونس بوده است. حزب نهضت و دیگر احزاب اسلامگرای در حال شکلگیری، به صورت قابل ملاحظهای با اسلامگرایان ایران فرق میکنند.
مشخصات گوناگونی وجود دارد که احزاب اسلامگرای در حال شکلگیری در خاورمیانه عربی جدید را از احزاب اسلامگرایی که در جمهوری اسلامی ایران و دیگر جاها فعالیت میکنند، متمایز میکند. اول اینکه، وجود این احزاب نوپا، بر مبنای مخالفت و دشمنی با غرب (مشخصا ایالات متحده) نیست.
حامیان این احزاب پلاکاردهایی با شعار «مرگ بر امریکا» یا «امریکا شیطان بزرگ است» که اصلیترین شعارهای اسلامگرایان در ایران است را حمل نمیکنند. بر عکس، این احزاب علاقهمندی خود را برای برقراری رابطه با کشورهای غربی اعلام کردهاند. آنها به خوبی درک میکنند که اقتصاد ملی آنها بر اساس روابط سیاسی و اقتصادی با غرب و ایالات متحده بنا شده است. آنها برنامهای برای تضعیف روابط برقرار شده و اقتصاد خودشان ندارند، بلکه به دنبال قویتر کردن آن هستند. از زمان خلع رییس جمهور سابق تونس، زین العابدین بن علی در ژانویه ۲۰۱۱، ایالات متحده ۴۰ میلیون دلار به تحولات دموکراتیک تونس کمک کرده است. به علاوه، ۶۵ درصد صادرات و واردات تونس، از کشورهای اروپایی مانند فرانسه، ایتالیا و آلمان بوده است.
این کشورها عضو سازمان تجارت جهانی هستند و بر اساس سیستم بازرگانی آزاد و رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات عمل میکنند.
بر خلاف اسلامگراهای ایران، این احزاب اسلامگرا در لیبی و تونس و مصر با بهرسمیتشناختن مطالبات مردم برای بهبود سطح زندگی و حاکمیت قانون، در تلاشاند که بر ارتقای موقعیت اقتصادی کشور خود تمرکز کنند. آنها باید پاسخگوی اقدامهای خود باشند و اگر موفق نشوند، محبوبیت خود را از دست میدهند.
در گذشته این احزاب جزئی از ساختار سیاسی رسمی نبودند و بههمینخاطر میتوانستند ادعاهای پوچ بکنند بدون آنکه به طور جدی برای اقدامات خود پاسخگو باشند. مردمی که به خیابانها آمدند، با مرگ روبهرو شدند و بر سر جانهایشان خطر کردند تا به اقتدارگرایی و دیکتاتوری پایان دهند، نه که حکومتهای تازهای تاسیس کنند که در جزئیترین جنبههای زندگی روزمره آنان دخالت کند و مثلا یک هنجار پوششی خاص را تحمیل کند، افراد را به خاطر روابط جنسی خارج از ازدواج شلاق بزند یا کسانی را که انتخاب کردهاند شراب بخورند را به زندان بیندازد.
روحانیون در ایران شاید انتخاب کرده باشند که خود را با تعبیرکردن این انقلابهای اخیر به عنوان پیروزی احزاب اسلامگرای سرکوبگر از واقعیت جدا کنند ولی مطالبات این انقلابیون روشن است. آنان خواهان حکومتهایی عاری از فساد هستند که همه لایههای جامعه را نمایندگی کنند و بر راهکارهایی برای ایفای عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون و خلق فرصتهایی تمرکز کنند که با آن فرصتها مردم بتوانند در یک ساختار سیاسی دربرگیرنده مبتنی بر تفکیک قوای قضائیه، مقننه و مجریه همراه با نظامهای بازرسی و تعدیل قوا عمل کنند.
علاوه بر این، اغلب احزاب اسلامگرای در حال شکلگیری در جهان عرب، ریشه سنی دارند. لازم به گفتن نیست که رقابت بین اسلام سیاسی سنی و اسلام سیاسی شیعی روشن است. این احزاب جدید سنی از همپیوندی با اسلامگراهای شیعی در ایران احتراز میکنند.
نهایتا اینکه احزاب اسلامیگرا و یا سکولار که در حال قدرتگرفتن هستند، نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک الگوی ایدهآل نمیبینند. آنها کاملا از خشمی که اکثریت گسترده جوانان ایران نسبت به رفتار سرکوبگرانه حکومتشان با مردم دارند، آگاه هستند.
آنها شاهد آثار افزایش انزوای جهانی و تحریمهای غرب علیه ایران و عواقب منفی این انزوا بر مردم ایران بودهاند.
درک این سخت نیست که نظام سیاسی مبتنی بر روحانیون در ایران راهی را در پیش گرفته که نه موفق است و باقیماندنی. با توجه به فلسفه آشکارا معیوب جمهوری اسلامی، ایران آن الگویی نیست که کشورهای عربی در پیاش هستند.
فارغ از شکست جمهوری اسلامی در جلب حمایت مردم ایران یا جامعه جهانی، خیلی از مقامات ایرانی ترجیح میدهند در دنیای اوهام خود زندگی کنند. در عین حال مردم ایران که حس میکنند به دست رهبران خود حبس شدهاند، دعا میکنند که حکومتشان زمانی بیدار شود و صدای آنان و مطالباتشان را بشنود.