پرویز جاهد نگاهی دارد به دستور انحلال خانه سینما از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
انحلال خانه سینما به دستور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اقدام غافلگیرکننده ای نبود. چند سال است که مسئولان این وزارتخانه، از غیرقانونی بودن خانه سینما و انحلال آن حرف می زنند. آقای محمد حسینی وزیر ارشاد روز 14 دی ماه در یک برنامه زنده تلویزیونی، درباره انحلال خانه سینما گفت: « مرور زمان یک کار غیرقانونی را قانونی نمیکند. بیش از دو سال در این مسئله همراهی کردیم و سعی کردیم بحث رسانهای نشود، اما توجه نشد و موضوع این چنین پیش رفت.»
پیش از او علیرضا سجادپور، مدیرکل اداره نظارت بر نمایش وزارت ارشاد روز دوم دی ماه در برنامه تلویزیونی هفت اعلام کرد که برنامه معاونت سینمایی، انحلال خانه سینما و جمع کردن صنوف سینمایی زیر سقف جدیدی به نام سازمان سینمایی است که تشکلی صددرصد دولتی است.
تمام تلاش مدیران کنونی این است که سینما را به این سمت هدایت کنند و هنگامی که با مقاومت سینماگران مستقل و آزاد اندیش روبرو می شوند، با تمام قدرت خود در برابر خواست های آنها می ایستند و انحلال خانه سینما در ادامه همین سیاست است.
مسئولان دولتی و رسانه های وابسته به دولت بارها، خانه سینما را به سیاسی کاری و هواداری از جریان های سیاسی متهم کرده اند. در جریان دستگیری فیلمسازان مستند به بهانه همکاری با بی بی سی، و حمایت خانه سینما از این فیلمسازان، مسئولان دولتی، خانه سینما را به شدت مورد حمله قرار داده و آن را به "مداخله سیاسی" و "ارتباط با کشورهای بیگانه" متهم کردند. خبرگزاری فارس، نیز خانه سينما را به طعنه «خانه بی بی سی انگليس» خواند.
این بار نیز حرف های وزیر ارشاد اسلامی در برنامه زنده تلویزیونی درباره جشن خانه سینما، نشان داد که دعوای وزارت ارشاد با خانه سینما تنها بر سر مسائل حقوقی و قانونی بودن یا نبودن این تشکل صنفی نیست بلکه فراتر از این حرف هاست و ریشه در تفکری فرهنگ ستیز دارد که وقتی کلمه فرهنگ را می شنود، بی اختیار دست به اسلحه می برد. آقای وزیر می گوید، در جشن خانه سینما در سال گذشته و امسال، از چهره های «معاند نظام» و «کسانی که در خارج علیه نظام موضع دارند، تجلیل شد و برای آنها کف زدند.
در ظرف این چند سال گذشته، مسئولان معاونت سینمایی و ارشاد، بارها سینماگران مستقل و اعضای خانه سینما را به همدستی با بیگانگان، سیاه نمایی و اقدام علیه امنیت ملی متهم کردند. فیلمسازان مستند به جرم نمایش فیلم هایشان در بی بی سی، دستگیر و زندانی شدند و مسئولان سینمایی وزارت ارشاد نیز همصدا با مقامات امنیتی، آنها را محکوم کرده و خواهان مجازات آنها شدند.
امروز چه کسی است که نداند ادعای وزارت ارشاد و معاونت امور سینمایی در مورد نداشتن وجاهت قانونی خانه سینما و اساسنامه آن تنها بهانه ای برای حذف نهاد های مستقل و دولتی کردن کامل سینما در ایران است.
سینمای ایران، پیکر نحیف و نیمه جانی است که بیشترین آسیب را در سال های اخیر از سیاست های معاونت سینمایی دیده است. امروز به باور بسیاری از سینماگران ایرانی، کسانی مسئولیت هدایت سینمای ایران و نظارت بر آن را به عهده دارند که نه درک درستی از سینما دارند و نه مدیران شایسته ای اند. این ها مدیرانی هستند که بی کفایتی و ندانم کاری خود را پشت حصار ایدئولوژی پنهان کرده اند. سینما برای آنها تنها ایزاری سیاسی و ایدئولوژیک است که باید در خدمت یک تفکر و ایدئولوژی خاص باشد. آنها مدافع نوعی سینمای ارزشی اند که فیلمسازش ارزشی، بازیگرش ارزشی و منتقدش هم ارزشی باشد. شعاری کهنه که روزگاری از سوی فیلمسازانی چون محسن مخملباف و دوستانش در حوزه هنری سر داده می شد اما امروز آن را از زبان مدیران جدید دولتی سینما می شنویم. مخملباف، صادق تر و باهوش تر از آن بود که نتواند بی خاصیت بودن این شعار را دریابد و نداند که سینما، مسجد نیست که بتوان دائما در آن موعظه کرد و مردم را به دینداری و اخلاق دعوت کرد.
وزیر ارشاد و همفکران او در معاونت سینمایی، در این مدت کوتاه که بر سر کارند، تنها با زبان تهدید و ارعاب حرف زده اند. فضای فرهنگ و سینمای کشور در این دوران آن قدر امنیتی و پلیسی شده که تنها یادآور دوران استالین و حاکمیت ژدانف و تفکر او بر فرهنگ و هنر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است.
آنها با انحلال خانه سینما، به ستیز با سینما، اندیشه و نهادهای مستقل در ایران برآمده اند. رفتار آنان، خشن، مستبدانه، و ضددمکراتیک است و با شعارهایشان درباره حمایت از سینمای ملی و اصناف سینما در تضاد است.
کار به جایی رسیده است که نیروی انتظامی علیه سینماگران بخشنامه صادر می کند و آنها را تهدید می کند که در صورت نادیده گرفتن خطوط قرمز با آنها برخورد خواهد کرد. سردار بهمن کارگر معاون اجتماعی نیروی انتظامی علنا به سینماگران هشدار داد که اگر خط قرمزها را نادیده بگیرند و یا نیروی انتظامی، اگر تساهل و تسامح ببیند، وارد عمل خواهد شد.
امروز سینماگران ایرانی در شرایط بسیار ناگوار و دشواری به سر می برند. سیاست مدیران دولتی، سرکوب اندیشه های مستقل در عرصه سینما و فرهنگ است. آنها با خودی و ناخودی کردن سینماگران، ایجاد تفرقه در میان صنوف سینمایی و سخت تر کردن قوانین ممیزی، عملا سینماگران مستقل و دگراندیش را خانه نشین ساخته و به مشتی فیلمساز به اصطلاح ارزشی و در واقع نوکرمآب و متملق میدان داده اند.
در چنین فضای آلوده و زهرآگینی است که فیلمسازان بی اعتباری چون فرج الله سلحشور، جمال شورجه و حبیب کاوش، میدان می گیرند و فیلمسازان معتبری چون رخشان بنی اعتماد، ناصر تقوایی، کامران شیردل، جعفر پناهی و بسیاری دیگر، بیکار و خانه نشین می شوند و فیلمسازان پرافتخاری چون بهرام بیضایی، امیر نادری، محسن مخملباف، سمیرا مخلمباف و بهمن قبادی مجبور به مهاجرت و ترک وطن می شوند. امروز فیلمساز برجسته سینمای ایران، عباس کیارستمی، دیگر در داخل ایران فیلم نمی سازد. او ترجیح داده به جای چانه زدن با مسئولان دولتی و تلف کردن وقت و انرژی اش، از خیر فیلمسازی در کشورش بگذرد و به جای آن در ایتالیا، فرانسه و ژاپن فیلم بسازد.
به نظر می رسد مسئولان دولتی سینمای ایران، با سیاست های ضدفرهنگی خود، کمر به قتل سینما در ایران بسته اند. آنها تیشه در دست گرفته اند و بی رحمانه به جان درخت کهنسال فرهنگ و سینمای ایران افتاده اند اما غافل از آن اند که ریشه های این درخت بسیار عمیق تر از آن است که با قطع تنه آن، از بین برود بلکه دوباره، تازه تر و سبزتر خواهد رست.