پس از انتشار مقاله اول متیو کرونیگ با نام «حمله به ایران؛ گزینهای با کمترین شر ممکن» در نشریه Foreign Affairs که به دفاع از حمله نظامی آمریکا به ایران میپرداخت، مقالاتی در رد نظریه وی منشتر شد که مردمک پاسخ استفان والت را با نام «جنگ با ایران؛ بدترین گزینه ممکن» ترجمه و منتشر کرد. مقاله پیش رو از پاسخی از نویسنده مقاله اول به استفان والت است که بازهم در نشریه Foreign Policy منتشر شده است. پاسخ دوم والت فردا در مردمک منتشر خواهد شد.
میخواهم از استیو والت بابت اظهار نظرش دربارهٔ مقالهام و اینکه به من این فرصت را داده است که به مقالهٔ او پاسخ دهم تشکر کنم. سیاست آمریکا در قبال برنامهٔ هستهای ایران – که پیشرفت در آن به طور مستمر ادامه دارد – یک مسألهٔ امنیت ملی فوقالعاده مهم است که از همه سو احساساتی قوی دربارهٔ آن وجود دارد. چه مدعیان را خوش بیاید یا نه، گزینهٔ نظامی در حال حاضر در بالاترین سطح سیاستگذاری در واشینگتن دیسی در دست بررسی جدی است و تحلیلگران بیرونی مسؤولیت دارند که دربارهٔ مزایای این اقدام برای روشن کردن بحثهای جاری به طور کامل بحث کنند.
بگذارید در آغاز این بحث را در بستر مناسباش قرار دهم. در ماههای آتی، ممکن است، و شاید هم محتمل باشد، که یک رئیس جمهور آمریکا مجبور شود که بین پیاده کردن یک رژیم بازدارنده و محصور کننده برای رسیدگی به مسئله ایران هستهای و صادر کردن اجازهٔ اقدام نظامی برای بازداشتن ایران از دسترسی به سلاحهای هستهای، انتخابی جسورانه انجام دهد. گزینهها وحشتناکاند ولی همچنانکه عنوان فرعی مقالهٔ من در فارین افرز نشان میدهد، ارزیابی من این است که اگر زور انتخاب شود، یک حملهٔ دقیق علیه تأسیسات هستهای ایران «گزینهای است که کمترین شر ممکن را دارد.»
والت در یادداشتی که در وبلاگاش آورده است مرا متهم با پیگیری «نقشه»ای برای حمایت از استفاده از زور کرده است که من در آن دربارهٔ تهدید تکثیر سلاحهای هستهای ایران بزرگنمایی کردهام و خطرات اقدام نظامی را کوچک جلوه دادهام. ولی، ضرورتاً، هر تصمیمی برای استفاده از زور مبتنی بر این قضاوت خواهد بود که هزینهٔ استفاده نکردن از زور بر هزینهٔ استفاده از آن میچربد. در نتیجه، نمیتواند هر درخواست توسل به اقدام نظامی را صرفاً به این ادعا از اعتبار انداخت که از یک «نقشه» تبعیت میکند. در عوض، مسأله به تحلیل مزایای نسبی هر کدام از گزینهها باز میگردد.
متأسفانه، والت خودش دقیقاً متهم به نقطهٔ مقابل همان جرمی است که مرا بدان متهم میکند، یعنی این فرض که ما نباید نگران ایران مسلح به سلاح هستهای باشید و همچنین اینکه آمریکا ضرورتاً فاتحهٔ هر مأموریت نظامی را خواهد خواند. او شخصیت نادرستی هم به استدلال من میدهد.
نخست اینکه، والت مرا متهم به دفاع از حملهای میکند که «به رغم وجود نداشتن هیچ شاهد قطعی بر اینکه ایران واقعاً در پی دستیابی به بمب است» و از قوانین بینالمللی تخلف کرده است. اگر فعلاً سنگین بودن وزنهٔ شواهدی را که نشان میدهد ایران تصمیم جدی برای تولید سلاحهای هستهای دارد، کنار بگذاریم، از این فرصت استفاده میکنم تا مدعایام را روشن کنم. ادعای من این نیست که واشینگتن باید بلافاصله دست به یک اقدام فوری نظامی بزند. در عوض، سخن من این است که شرایط ممکن است «نهایتاً آمریکا را وادار به انتخاب کردن کند» بین این گزینههای نامطلوب و اینکه در نتیجه، ما باید شروع به ایجاد «پیشاپیشِ حمایت جهانی در دفاع از حملهٔ نظامی» کنیم و در صورتی که «ایران بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اخراج کند و شروع به غنیسازی ذخیره اورانیوماش تا سطح تسلیحاتی ۹۰ درصد کند، یا سانتریفوژهای پیشرفته را در مرکز غنیسازی اورانیوماش در قم نصب کند»، به ایران حمله کنیم. (اگر باعث این سوء تفاهم روشن نبودن مقالهٔ اصلی من بوده است، عذرخواهی میکنم).
دوم اینکه والت به نحو سیستماتیکی خطر ایران مسلح به سلاح هستهای را دست کم میگیرد. ایران در حال حاضر حمایتاش از گروههای تروریستی یا واسطه را از ترس آمریکا یا تلافی اسراییل کنترل میکند، ولی وقتی نیروی بازدارندهٔ هستهای را داشته باشد، میتواند اطمینان داشته باشد که از بدترین شکل تلافیها در امان خواهد بود و این به ایران اجازه میدهد که تهاجمیتر رفتار کند. برنامهٔ هستهای ایران احتمالاً باعث تکثیر بیشتر سلاحهای هستهای در سطح جهان خواهد شد چون: کشورهای دیگری در منطقه برای مقابله به ایران در پی سلاحهای هستهای هستند و ایران خودش تبدیل به یک تأمینکنندهٔ هستهای میشود که خطر انتقال فنآوری غنیسازی اورانیوم را به کشورهایی با برنامهٔ هستهای اولیه در آمریکای لاتین، آسیا و جاهای دیگر خواهد داشت و رژیم لرزان عدم تکثیر بیش از این تضعیف خواهد شد. والت ادعا میکند که ما نباید نگران این باشیم که تکثر سلاحهای هستهای ایران باعث شود دولتهای دیگری در منطقه در پی دستیابی به سلاح هستهای بروند چون این دولتهای مسلح به سلاح هستهای دیگر میتوانند به ما در متوقف کردن ایران هستهای کمک کنند ولی هر کس دیگری به حق این ایده را رد خواهد کرد که رقابت تسلیحاتی در خاور میانه برای امنیت ملی آمریکا خوب خواهد بود.
اگر ایران در سطح بینالمللی پرمدعاتر شود، شاهد خاورمیانهای خواهیم بود که بیشتر دستخوش بحران خواهد شد. والت به غلط ادعا میکند که ترس من از اینکه ایران ممکن است تهدید به جنگ هستهای کند تا آزادی عمل نظامی و سیاسی آمریکا در خاورمیانه را محدود کند، «تخیلی غریب» است ولی بگذارید درس جنگ سرد را از خاطر نبریم. بحران موشکی کوبا را به خاطر دارید؟ ایالات متحده دولتی انتحاری نبود ولی ما مایل بودیم که برای اینکه مانع انتقال و گسترش سلاحهای هستهای اتحاد شوروی به قلمرو متحدش شویم، خطر جنگ هستهای را هم به جان بخریم. به طریق مشابه، ایران مسلح به سلاح هستهای میتواند تهدیدی باشد برای جنگ هستهای علیه هر برنامهٔ آمریکا در خاورمیانه. و از این مهمتر، هر بحران آینده که پای ایران هستهای در آن در میان باشد، بالا میگیرد و منجر به یک جنگ هستهای احتمالی میان ایران و همسایگاناش و یا حتی میان ایران و آمریکا میشود. بعضی ممکن است استدلال کنند که بازدارندگی ممکن است جواب بدهد، ولی چنین بیانی در تضاد بنیادین به نظریهٔ بازدارندگی و سؤ فهم از آن است. چنانکه در مقالهٔ در دست چاپام در «اینترنشنال اورگنایزیشن» توضیح میدهد، برای اینکه بازدارندگی جواب بدهد، باید ریسکی واقعی وجود داشته باشد که بتواند از کنترل خارج شود و منجر به یک زد و خورد هستهای شود. قرائت من از جنگ سرد این نیست که ویرانی تضمینشدهٔ متقابل به ثبات میانجامد، بلکه برداشت من از آن این است که ما فوقالعاده خوششانس بودیم که از جنگ هستهای اجتناب شد.
علاوه بر این، این ادعای والت هم نادرست است که بازداشتن و محصور کردن ایران به فشار روی نیروی دفاعی آمریکا نخواهد افزود. وقتی که آمریکا رژیمهای بازدارندگی را در گذشته تحمیل کرده است، ما منابع اقتصادی، نظامی و سیاسی عظیمی را به خدمت این کار گماشتهایم. به طریق مشابه، هر طرح جدی برای بازدارندگی و محدود کردن یک ایران مسلح به سلاح هستهای (و برای اقدامات دیگری که لازماند تا به متحدان و شرکای عصبی در منطقه اطمینان بدهد) که مؤسسات مشاور فکری در واشینگتن پیشنهاد میکنند، نیازمند افزایش عظیم تعهد ما در منطقه است.
به اختصار، مخالفان جنبش بمباران مدافعان صلح نیستند، بلکه به طور پیشفرض مدافعان تعهد چند میلیارد دلاری آمریکا به مدت دهها سال برای امنیت خاور میانه هستند که احتمالاً باعث کاهش نفوذ ما، شکلگیری منطقهای در معرض بحران بیشتر، گسترش سلاحهای هستهای به کشورهای دیگر، هراس یک خاورمیانهٔ هستهای هر چند سال، و افزایش خطر جنگ هستهای میشود.
سوم اینکه چنانکه در مقاله توضیح میدهم و به رغم شک و تردید والت، ما یک گزینهٔ نظامی قابل اتکا داریم تا این پیامد را به تعویق بیندازد و شاید حتی مانع از آن شود. بعید است ایران تأسیسات هستهای فعال و مهمی داشته باشد که ما از آنها بیخبریم و آمریکا میتواند تأسیسات هستهای ایران را نابود کند ولو این تأسیسات در زیر زمین مدفون و مستحکم شده باشند. والت سعی میکند در این استدلالها رخنه ایجاد کند، ولی من از اینها با شواهدی قوی دفاع میکنم. بنا به گزارشهایی از منابع آزاد، نطنز ۷۵ پا زیر زمین و چنیدن متر بتن مدفون است. «نفوذگر عظیم مهمات» قادر به رخنه کردن تا عمق ۲۰۰ پایی بتن مسلح است. محاسبات دیگر را به عهدهٔ خواننده میگذارم.
همچنین تعجب میکنم که والت مرا متهم به دستکم گرفتن خطرات حملهٔ نظامی میکند. چنانکه سایر خوانندگان مقاله میدانند، من به طور کامل به تمامی عواقت منفی بسیار زیاد اقدام نظامی هم میپردازم، از جمله حملات احتمالی موشکی و تروریستی ایران علیه پایگاهها، کشتیها و متحدان آمریکا در منطقه. اما همچنین پیشنهاد یک راهبرد تقلیل هزینه را هم دادهام که کمک میکند صدمات ناشی از تلافی ایران و سایر عواقب منفی حمله را محدود کند. والت این را بیش از حد خوشبینانه میبیند، ولی من آن را بخشی ضروری از یک برنامهریزی با گزینههای پیشتیبان خوب میدانم. یک نکتهٔ کلیدی این است که هر ارزیابیای از عواقب احتمالی حملهٔ نظامی باید راهکارهای قویای را که واشینگتن و دیگران برای کاهش دادن هزینهٔ این پیامدها اتخاذ خواهند کرد، در نظر داشته باشد.
قضاوت نهایی من به شدت شکلگرفته از اهمیت فراوان تهدیدهای متنوع و افق زمانی است. گزینههای فعلی پاسخ نامتقارن ایران میتواند به طور بالقوه دردناک باشد، ولی تهدید یک ایران مسلح به سلاح هستهای، مثل جنگ هستهای، به مراتب بدتر خواهد بود. و هر چند آمریکا و متحداناش هزینهٔ حملات را در هفتهها و ماههای بلافاصله بعد از حمله متحمل خواهند شد، مادامی که ایران به عنوان یک دولت وجود داشته باشد و صاحب سلاح هستهای باشد، ما ناگزیر باید با چالشهای یک ایران مسلح به سلاح هستهای روبرو باشیم. این ممکن است، سالها، دههها یا حتی بیشتر به طول بینجامد. به این ترتیب، هر چند اقدام بمباران ممکن است در کوتاهمدت هزینهٔ سنگینی داشته باشد، ارزیابی من این است که در درازمدت به سود منافع ملی کشور خواهد بود.
چنانکه در مقالهام روشن کردهام، تلاش برای بازدارندگی و محدود کردن ایران هستهای یا اجرای یک حملهٔ نظامی به قصد جلوگیری از تکثیر سلاح هستهای در ایران همه خطراتی واقعی دارند. تحلیل من، مرا به این نتیجه میرساند که باور کنم که بمباران تأسیسات هستهای کلیدی ایران، خطرش کمتر از پرداختن به بسیاری از تهدیدهایی است که ایران هستهای تا سالها میتواند داشته باشد. میفهمم که آدمهای معقول و منطقی ممکن است مخالف باشند، ولی برای اینکه مخالفتاش دلایل درستی داشته باشد، آنها باید به بهترین اطلاعات دسترسی داشته باشد. امیدوارم این گفتوگو کمک کند تا موضوع در بحثهای عمومی دربارهٔ این مسألهٔ مهم روشن شود.