برخی از کارشناسان موانع و محدوديتهای تاريخی را دلیل اين میدانند که موسيقی ایرانی جايگاه خود را پيدا نكرده و چنان كه بايد از آن بهرهبرداری نشده است.
حسین علیزاده، آهنگساز برجسته ایرانی درباره گفتوگوی موسیقی غربی با موسیقی ایرانی گفت: هر موسيقيدانی در طبيعت و زندگی صداهای مختلفی میشنود، پس موسيقی چندصدايی در بطن هر موسيقیای وجود دارد. فقط بايد آن را از اين بطن بيرون كشيد. اين خصلت را موسيقی ايرانی هم میتواند داشته باشد و استفاده از اين تركيب غربی بودن نيست.
علیزاده به روزنامه اعتماد ملی گفت: مهم اين است كه دليل وجودی يک موسيقی را درک كنيم، يعنی بتواند حس يا مفهومی را به مخاطب منتقل كند؛ حالا اين كار را با چه تكنيكی يا تلفيقی انجام میدهد، چندان مهم نيست.
او با تاکید بر اینکه فقط با سنتهايمان نمیتوانيم در عصر حاضر زندگی كنيم، افزود: گاهی آهنگساز در نتيجه تركيب صداها به موسيقیای دست پيدا میكند كه سنتی نيست، اما نمیتوان چون سنتی نيست آن را با چوب بیهويتی و بیفرهنگی برانيم.
تعصب، ترمز ایدههای نو
حسین علیزاده درباره پیشنهادی که پیش از این برای حذف ربع پردهها از موسیقی ایرانی داده شد، میگوید ما میتوانیم هم موسيقی كلاسيک ايرانی داشته باشيم و هم موسيقی آوانگارد و هيچكدام هم مزاحم هم نخواهند بود.
او بر این باور است که تعصب هميشه يک ترمز در مقابل ايدههای نو بوده است.
از این نگاه میتوان موسیقی سنتی را در گرانبهاترین جای ممکن گذاشت، اما در همان بخش و حوزه به آن نگاه کرد.
علیزاده در عین حال بر این باور است که نسل جوان با فرهنگ ملی و هويت ملی خود غريبه است و كمتر آن را میشناسد، چون ابزار شناخت هویت در اختیارش قرار نگرفته و به همين دليل به فرهنگهای ديگری جذب شده است.
به نظر پری برکشلی، موسیقیدان و نوازنده پیانو، موسیقی ایرانی باید معرف قرنی باشد که در آن زندگی میکند و کسانی که در موسيقی سنتی ايرانی کار میکنند از طریق آشنا شدن با موسیقی غربی میتوانند ديد و معلومات خود را وسيعتر کنند و خلاقیت بیشتری در زمینه موسیقی ایرانی داشته باشند.
خانم برکشلی که از چهرههای سرشناس موسیقیشناسی ایرانی است، معتقد است که برخی هنرمندان موسيقی سنتی، خط موسيقی غربی و مقايسه آن با موسيقی سنتی ايران را عاملی در برابر بداههنوازی و خلاقيتهای نهفته در موسيقی سينه به سينه میدانند.
موسیقی ایرانی کجا ایستاده است
برخی از کارشناسان موانع و محدوديتهای تاريخی را دلیل اين میدانند که موسيقی ایرانی جايگاه خود را پيدا نكرده و چنان كه بايد از آن بهرهبرداری نشده است.
جلال ذوالفنون، نوازنده سرشناس سهتار هم با تاکید بر اینکه موسيقی گذشته جايگاه خودش را دارد، میگوید: برنامهريزی درباره موسيقی امروز بايد به عهده كسانی باشد كه فكر نو داشته و میتوانند با فرهنگ امروز ارتباط برقرار كنند.
این در حالیاست که برخی از کارشناسان و موسیقیدانان مخالف هرگونه توجه به موسیقی غربی هستند و آن را نوعی استعمار فرهنگی میدانند.
این دسته از کارشناسان معتقدند غرب به دنبال جلوگيری از ورود هنر و موسيقی است كه سبب پيشرفت فرهنگی ایرانیان میشود.
من نمی فهمم چرا بعضی اخیرا مصرانه در تلاش هستند به هر شکل که شده موسیقی سنتی ایرانی رو به بهانه ی خلاقیت ، تجدد ، مدرنیتی و ... تغییر بدهند.
این به نظر من حرکتی مشکوک است. موسیقی سنتی ایران در عین عمق، لطافت و زیبایی ارتباط مستقیم و سیستمیک صدها و هزاران ساله با تفکر، فرهنگ و عرفان ایرانی داره و تغییر آن بدون پیامد منفی برای تفکر و فرهنگ ایرانی نخواهد بود. یک موسیقیدان هر چقدر هم برجسته لزوما یک جامعه شناس، مردم شناس و یا فرهنگ شناس برجسته نیست که بتواند همه ی تبعات چنین تغییری را هم مد نظر داشته باشد.