یادداشتنویس راستگرای روزنامه واشنگتپست در این یادداشت، به سیاست رئیس جمهور آمریکا در قبال ایران و سوریه تاخته و آن را فاجعهبار بر شمرده است.
تصمیم آقای بشار اسد رئیس جمهور سوریه برای نظرخواهی عمومی در مورد قانون اساسی جدید، باعث گسترش پلورالیسم سیاسی خواهد شد اما قدرت گسترده رئیس جمهور را حفظ خواهد کرد، اقدامی که بعید است بحران فزاینده جاری در این کشور را خنثی کند.
این تصمیم آقای اسد در شرایطی اعلام می شود که سرکوب بی رحمانه ناراضیان سیاسی هوادار دمکراسی در این کشور، شدت گرفته است. رهبران مخالف حکومت می گویند که این قانون اساسی، خواست اصلی آنها را که کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت است، درنظر نمی گیرد. آنها با این ایده که رئیس جمهور سوریه بتواند مثل بقیه در این نظر خواهی شرکت کند، در حالی که شهرها و دهکده های آنها به دستور او بمباران می شود، مخالف اند.
در حالی که آمریکا کار چندانی برای کاهش درد و رنج مردم سوریه نمی کند، روسیه و ایران، شرایط را ارزیابی کرده و به تجهیز دولت بشار اسد پرداخته اند.
به گفته یکی از مقامات ارشد وزارت امورخارجه آمریکا، ایران و روسیه، به ارسال اسلحه برای دولت بشار اسد ادامه می دهند، سلاح هایی که از آنها علیه مخالفان استفاده می شود.
تام کانتری من، معاون امنیت بین المللی و منع گسترش سلاح های هسته ای وزارت خارجه آمریکا، در دیدار با «گروه نویسندگان دفاع» در واشنگتن گفت: « ما گمان نمی کنیم ارسال سلاح های روسیه به سوریه، به نفع سوریه یا روسیه باشد.»
کلیف می، رئیس بنیاد دفاع از دمکراسی در ای میل خود برای من نوشت: « آقای کانتری من می گوید ارسال محموله های اسلحه از روسیه به سوریه، در جهت منافع سوریه نیست اما رهبران روسیه، نظر دیگری دارند. آنها نشان داده اند که برخلاف ایالات متحده، در نهایت به متحدانشان وفادارند.
وی ادامه می دهد: « روس ها می گویند:«ما مستبدها، سکولارها و مذهبی ها باید متحد شویم. آمریکا در مقابل، متحد خطرناک و دشمن ضعیفی است». درک این موضوع که چرا ولادیمیر پوتین،این پیام را در جهت منافع روسیه ارزیابی می کند، چندان سخت نیست. اما درک این مسئله چندان ساده نیست که چرا آقای کانتری من، خیال می کند او نیز به اندازه پوتین به منافع روسیه آگاه است.
به طور خلاصه، تضاد بین بی تمایلی دولت آمریکا برای حرکت در جهت بهترین منافع ما و منافع رژیم های مستبد، نمی توانست از این روشن تر باشد.
به خاطر همین نداشتن تمایل، خودفریبی و جنگ طلبی است که ما داریم نفوذ خودمان را از دست می دهیم. و وقتی نفوذمان را از دست دادیم، قدرت های دیگر جایگزین ما خواهند شد و چشم انداز جهانی را علیه حقوق بشر، علیه دمکراسی و علیه غرب تغییر خواهند داد.
در مقابل این نوع رویکردها، رویکرد ارجح میت رامنی وجود دارد که هفته قبل به من گفت: « وقتی شما یکی را دارید که دست به کشتار بی رحمانه مردم خودش می زند باید فورا او را افشا کرد. شما باید آشکارا و قویا از مخالفان او حمایت کنید». به عبارت دیگر ما با این کار، مانع از قدرت گرفتن نیروهای دیگر در منطقه خواهیم شد.
به اعتقاد کلیف می، بیهوده گویی کانتری من، از سوریه هم فراتر می رود. کانتری من در همان سخنرانی گفت: « یک راهی به جلو هست که ایران بتواند از انرژی هسته ای استفاده صلح آمیز کند.»
کلیف می در واکنش به این حرف می گوید: « اما او یقینا این قدر زودباور نیست که باور کند که حاکمان ایران که در نفت و گاز طبیعی غرق اند، واقعا به دنبال انرژی هسته ای باشند. آنچه که آنها می خواهند، سلاح های هسته ای است و قدرت استفاده از آن برای تهدید و شکست دادن دشمنان شان.»
در حالی که رئیس جمهور آمریکا و مشاوران اش درباره راه حل های دیپلماتیک بحث می کنند، همزمان دولت ایران سرگرم هدف قرار دادن دیپلمات های اسرائیلی و توسعه سریع برنامه هسته ای است.
ایران برخی از کشورهای اروپایی را تهدید به تحریم نفت کرده و اعلام کرد که توانسته میله های سوخت راکتورهای اتمی تهران را بارگذاری کند و به این ترتیب می تواند ایزوتوپ های دارویی را در تهران تولید کرده و و نسل جدید سانتریفیوژها در مرکز غنی سازی اورانیوم در نطنز را به کار اندازد.
به گزارش رسانه های رسمی، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، رسما عملیات زیرزمینی هسته ای در منطقه غنی سازی هسته ای فردو را اعلام کرده است اگرچه او نامی ازین مجموعه در سخنرانی خود نبرده است.
کلیف می با تردید حرف می زند. او به من می گوید: « برخلاف آنچه که دنیس راس در مورد تاثیر فشار اقتصادی و تحریم بر ایران می گوید که پنجره جدیدی برای کار دیپلماتیک باز کرده، من فکر نمی کنم که شواهد کافی برای چنین دیگاه خوش بینانه ای وجود داشته باشد.
دیپلماسی تنها در صورتی موفق است که رهبران ایران متقاعد شوند که برای ماندن در قدرت و شاید هم زنده ماندن، ناچارند که امتیازهایی بدهند. ملاها و اوباما، در این مورد، منافع مشترکی دارند. ملاها می خواهند غرب را سر بدوانند و خطر حمله نظامی را دفع کنند. اوباما نیز می خواهد در آستانه انتخابات جدید ریاست جمهوری، از آتش افروزی بپرهیزد. گفتگوهایی بی ثمر که به اوباما اجازه می دهد که ادعا کند که سیاست اش موفق بوده و از آن به عنوان یک گزینه برای جلوگیری از حمله نظامی اسرائیل استفاده کند.
خونسردی اوباما و آمادگی اش برای خودفریبی (من می توانم با این افراد معامله کنم) باعث تضیف موقعیت آمریکا در خاورمیانه شده و رویکرد «هر کسی برای خودش» را در متحدان ما تقویت می کند و چشم اندازهای صلح، ثبات منطقه و دمکراسی را به خطر می اندازد.