امین ثابتی، روزنامهنگار حوزه فضای مجازی، در این یادداشت به جوانب تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» به دستور رهبر جمهوری اسلامی پرداخته و از تاثیر آن بر آینده فضای اینترنتی ایران نوشته است.
در روز چهارشنبه، ۱۷ اسفند ماه آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در حکمی خواستار تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» شد. براساس این حکم وظیفهی این شورا ایجاد مرکزی با نام «مرکز ملی فضای مجازی» است تا به کمک آن ایران بتواند اشراف کامل و به روزی بر روی فضای مجازی داخل و خارج از کشور داشته باشد.
انتشار این خبر واکنشهای مختلف را در فضای وب فارسی با خود به همراه داشت به طوری که میتوان این واکنشهای را به دو دستهی کلی تقسیم کرد: مخالفین و موافقین حکومت ایران. مخالفین حکومت ایران این حکم را قدم دیگری از سوی ایران برای محدود کردن بیشتر کاربران ایرانی و فضای اینترنت دانستهاند و موافقین حکومت ایران که این اقدام را قدمی در بهتر شدن فضای وب و مشخصتر شدن سیاستهای کلی ایران در مورد فضای اینترنت دانستهاند.
اما اگر بخواهید فارغ از هر گونه دیدگاه سیاسی به تشکیل شورای عالی فضای مجازی نگاه کنیم، باید گفت که این شورا با توجه به شرایط کنونی اینترنت در ایران و فیلترینگ گسترده وبسایتهای مختلف که این روزها دامن بسیاری از وبسایتهای اصولگرا مانند «تریبون مستضعفین» را گرفته است، میتواند قدمی هر چند مثبت در جهت روشن شدن سیاستهای ایران در قبال اینترنت دانست. سیاستهایی که در طی سالهای اخیر از سوی هر سازمان و مسئولی که دستی در اینترنت دارد به صورت سلیقهای اعمال میشود.
آیا تشکیل شورای عالی فضای مجازی خطرناک است؟
اگر بخواهیم به این سوال با توجه به شرایط کنونی اینترنت در ایران پاسخ دهیم، باید گفت «خیر». همانگونه که گفته شد، وضعیت اینترنت در ایران در طی سالهای اخیر و به خصوص بعد از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸ دچار تغییرات بسیار زیادی شده است به گونهای که دیدگاه شخصی عدهای مانند آقای روحالله مومننسب در مورد وبسایتهای مختلف معیار فیلتر شدن و یا نشدن آنها شده است. به عنوان مثال آقای مومننسب در سخنانی در همایش حزبالله سایبر، گوگل پلاس را شبکهای جاسوسی بر شمرد و از شنوندگان خود خواست که مراقب این شبکهی اجتماعی باشند: «مراقب باشید که گوگل پلاس با حلقههایش حلقآویزمان نکند!».
علاوه بر آن و با توجه به فیلترینگ گستردهی اینترنت در ایران که هم اکنون مانند هیولایی در حال بلعیدن کسانی است که زمانی از حامیان سرسخت فیلتر شدن وبسایتهای مختلف بودند و همچنین مسدود کردن پروتکلهای مهمی مانند SSL، باید گفت که وضعیت اینترنت در ایران از هفتههای اخیر بدتر نخواهد بود؛ روزهایی که در آن پروتکل SSL توسط ایران مسدود میشود و دسترسی بیش از ۳۰ میلیون کاربر اینترنت به ایمیلشان قطع میشود و هیچ مسئولی در ایران پاسخگوی این مورد نیست.
به همین دلیل میتوان گفت که برخلاف نظر عدهای که ایجاد چنین شورای را محدودیت بیشتر در فضای اینترنت در ایران میدانند، باید گفت که وضعیت اینترنت در ایران در هفتههای اخیر بدترین شرایطی بوده است که برای یک کاربران میتواند اتفاق بیافتد. وضعیتی که در آن دسترسی به ایمیل و بسیاری از ابزارها قطع بوده است.
آیا باید به تشکیل این شورا خوشبین بود؟
پاسخ دادن به این سوال بسیار زود است اما آنچه که براساس ساختار این شورا مشخص است آن است که با ایجاد چنین شورایی بسیاری از موازیکاریهایی که توسط نهادها، سازمانها و افراد مختلف انجام میشود ممکن است از بین برود و دستکم وضعیت اینترنت در ایران و متولیان آن تا حدودی روشن شود، وضعیتی که در شرایط کنونی کاملا تیره و تار است و وظیفهی هر سازمان مشخص نیست.
اما آنچه را که نباید فراموش کرد آن است که اینترنت از دید مسئولین ایران یک دشمن است، دشمنی که با توجه به شرایط زمانی امکان نابودی آن وجود ندارد و به همین دلیل باید آن را کنترل کرد. به عنوان مثال، محمدرضا آقامیری در سخنانی اینترنت را مهمان ناخواندهای دانسته است که ایران باید آن را هرگونه که میتواند کنترل کند. از همین رو میتوان گفت که تشکیل چنین شورایی هر چند میتواند روشنکنندهی سیاستهای ایران در قبال اینترنت باشد، اما باعث باز شدن فضای اینترنت در ایران و تغییر دیدگاه مسئولین ایران نسبت به آن نمیشود و نمیتوان تشکیل چنین شورای را مقدمهای برای کاهش مشکلات کاربران ایرانی مانند فیلترینگ، سرعت اینترنت و... دانست.
تشکیل این شورا به نفع چه کسانی است؟
با نگاهی به آنچه در دو سال اخیر در وب فارسی گذشته است، میتوان گفت که فیلتر شدن وبسایتهای حامی دولت ایران یکی از موضوعاتی بود است که بارها باعث اعتراض وبلاگنویسان و کاربران اصولگرا شده است. به عنوان مثال میتوان به «جنبش وبلاگی مطالبه حقوق فعالان سایبری» اشاره کرد که با انتشار بیانیهای اعتراض خود را به وضعیت فیلترینگ در ایران نشان دادهاند و رفتار مسئولین فیلترینگ در ایران را «نابخردانه و جزمی» عنوان کردهاند.
بر همین اساس میتوان گفت که تشکیل چنین شورایی ممکن است فشار بر روی وبلاگنویسان اصولگرا و منتقدین مقامات را تا حدودی کاهش دهد و باعث شود که فیلترینگ بیبرنامه و بیمحابای مسئولین ایران بر علیه این دسته از وبلاگنویسان تا حدودی کاهش پیدا کند.
به همین دلیل میتوان تشکیل این شورا را تا حدودی به نفع فعالان سایبر اصولگرا دانست که در ماههای اخیر به طرق مختلف با محدودیتهای مختلفی مانند فیلتر شدن وبسایتها و یا بازداشت، تحت فشار بودهاند و همانگونه که گفته شد این شورا تاثیری بر روی سیاستهای کلی مقامات ایران که اینترنت را خود جاسوس میخوانند نخواهد داشت.
در نهایت میتوان گفت که با تشکیل شورای عالی فضای مجازی نمیتوان انتظار تغییر بزرگی بر روی سیاستهای تصمیمسازان ایران در قبال اینترنت داشت زیر همانگونه که گفته شده اینترنت از دید مسئولین ایران به عنوان یک تهدید و نه فرصت دیده میشود و تشکیل این شورا را میتوان فرصتی برای شفافیت بیشتر مواضع ایران در برابر اینترنت دانست. با این حال تا زمان فعالیت این شورا و تشکیل مرکز ملی فضای مجازی باید صبر کرد تا بتوان به صورت دقیقتر در مورد آن صحبت کرد.