در کنار اعتراضهای ناشران و نویسندگان و مترجمان به افزایش محدودیتها و ممیزیهای ادبیات در ایران، رسانههای نزدیک به حکومت از علاقه رهبر جمهوری اسلامی به ادبیات مینویسند.
این که رابطه رهبر کنونی جمهوری اسلامی با کتاب چگونه است، بارها دستاویز نوشتن خبر، گزارش و یادداشت، چه به قلم طرفدارانش و چه از سوی منتقدانش شده است؛ اما هرازگاهی تبلیغات حکومتی وسیع درباره کتابی که مورد پسند آیتالله خامنهای قرار گرفته این پرسش را مطرح میسازد که هدف از این تبلیغات چیست، چه انگیزههایی پشت آن قرار دارد و احیانا چه مضراتی از این دخالت آشکار و مورد به مورد آیتالله خامنهای متوجه حوزه فرهنگ میشود.
اسطورهسازی در علاقه رهبر به کتاب
به تازگی در ایران کتابی با عنوان «نورالدین پسر ایران» منتشر شده که رهبر جمهوری اسلامی نگارش و انتشار آن را با نوشتن یادداشتی ستایش کرده است.
یادداشت آیتالله خامنهای، دستاویز تبلیغات گسترده برای این کتاب شده، به طوری که در سایت اینترنتی رهبر جمهوری اسلامی نیز صفحهای در این باره اختصاص یافته و حتی اختصاص این صفحه، خود سوژه خبری مجزایی برای رسانههای نزدیک به حکومت شده است.
این اولین بار نیست که آیتالله خامنهای از کتابی تعریف ویژه میکند، اما هر چه از عمر رهبری وی میگذرد، نشان دادن علاقه آیتالله خامنهای به کتاب، بیشتر با اسطورهسازی درآمیخته میشود.
قبل از این، و در نمونههایی مشابه، رهبر جمهوری اسلامی کتابهای «دا»، «خاطرات عزتشاهی» و «بابانظر» را مورد توجه خود قرار داده بود و هر کدام از این کتابها، به ویژه کتاب «دا» با کمکها دولتی و اهدای تعداد زیادی از آن به کتابخانهها، مراکز دولتی و افراد، به تجدیدچاپهای متعدد رسید، اما در مورد هیچ کدام مثل کتاب «نورالدین پسر ایران» گفته نشد که شخص آیتالله خامنهای – هر چند به صورت غیرمستقیم – در نوشتن آن دخالت داشته است.
آتش «حماسه» خلق کتاب «نورالدین پسر ایران» مثل داستان احداث مسجد «مقدس» جمکران، با جرقه یک خواب شعلهور شده؛ اما این بار «امام زمان» جایش را به «نایب»اش داده است.
نورالدین عافی که در واقع کتاب «نورالدین پسر ایران» خاطرات اوست، گفته است: یک شب خواب دیدم که مقام معظم رهبری ورقههایی در دست دارند و میخوانند و گریه میکنند. من در اتاق بودم. کسی گفت اینها خاطرات یک جانباز ۷۰ درصد است که هشتاد ماه در جبههها بوده و باز میگوید که در مورد جنگ کاری نکردهام... این خواب فکر مرا مشغول کرد. احساس میکردم وظیفهام در قبال آنچه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد با گفتن این خاطرهها به سرانجام میرسد.
دیدن آیتالله خامنهای در خواب سبب شد که آقای عافي تصميم بگیرد خاطراتش را بيان کند و رهبر جمهوری اسلامی هم پس از خواندن این خاطرات پیغام بدهد که «به آقای عافی بگویید خوابتان تعبیر شد.»
تفاوت کتابدوستی آیتالله خامنهای با دیگر رهبران
عجیب نیست و حتی طبیعی است که نفر اول عرصه قدرت در هر کشوری، رابطهای هم با کتاب داشته باشد و گاهی اخباری در زمینه کتابهایی که او میخواند در کشورش منتشر شود.
صادق طباطبایی، از چهرههای سیاسی اول انقلاب، در کتاب خاطرات خود نوشته است که در سالهای دهه پنجاه شمسی وقتی در آلمان (غربی) تحصیل میکرده در یکی از سفرهایش به نجف برای ملاقات آیتالله خمینی، کتابی را روی میز کوچک کنار آیتالله دید که تعجبش را برانگیخت. آن کتاب، رمان «شوهر آهوخانم» نوشته علیمحمد افغانی بود.
یا در نمونههای خارجی، چند سال پیش خبری درباره خیامخوانی ولادمیر پوتین منتشر شد و همین تازگیها هم قرار شد این مرد اول روسیه صد کتاب روسی را به فارغالتحصیلان کشورش معرفی کند.
یا اینکه باراک اوباما برای کودکان کتاب نوشته است و سارکوزی هم کتابی را برای تعطیلات سال نو به وزیرانش پیشنهاد کرد.
اما در این موارد نقش این رهبران، آن گونه که برای آیتالله خامنهای در نظر گرفته میشود، این اندازه «در پیشرفت ادبی كشور» از سوی طرفدارانش «بیبدیل و ممتاز» شمرده نمیشود.
تصویر «ادیب» از آیتالله خامنهای
اینکه مدافعان و دوستداران آیتالله خامنهای، مثل محسن مؤمنی شریف، محسن چینیفروشان، محمدعلی آذرشب و حتی احمد مسجد جامعی درباره ویژگیهای کتابدوستی و ادبدوستی امری بدیهی و «وظیفهشناسانه» به نظر میرسد، اما در حقیقت هیچ کدام سازنده اصلی تصویری «ادیبانه» از آیتالله خامنهای نیستند، بلکه این شخص خود رهبر جمهوری اسلامی است که از همان آغاز رهبریاش با سخنان و رفتارش تلاش کرده این چهره را بیش از اندازه برجسته کند.
آیتالله خامنهای به طور متناوب با شعرا و نویسندگان، البته به صورت دستچینشده، دیدار میکند و در این دیدارها خود را مسلط به عرصه کتاب و ادبیات نشان میدهد و حتی گاهی با سرودن شعر «قریحه ادبی»اش را به رخ میکشد.
آیتالله خامنهای در سال ۱۳۷۰، یعنی تنها دو سال پس از نشستن در جایگاه رهبری، گفت که در حوزه شعر و رمان «آدم عامی» نیست و زیاد کتاب میخواند.
یا در جای دیگری گفت: شاید هیچ رمانی، غربی یا شرقی (یعنی از اروپای غربی یا از اروپای شرقی) به فارسی ترجمهشده نیست كه من نخوانده باشم. همه را خواندهام.
و یا این سخن که: کمتر غزلی از حافظ خوانده میشد که من یک مقدارش را حفظ نباشم. غزلهای بسیاری از سعدی حفظ بودم. غزلهای بسیاری از شعرای مختلف سبکِ هندی، از صائب و کلیم و عرفی و قدسی گرفته تا حزین لاهیجی و بیدل و اواخر سبک هندی فراوان حفظ بودم. الان هم خیلی حفظ هستم.
بهرهبرداری سیاسی از رابطه آیتالله خامنهای با کتاب
گرچه منتقدان آیتالله خامنهای به هیچ وجه برای او اهمیت ادبی قائل نیستند و در نهایت وی را «خطیبی توانا» ارزیابی میکنند، اما به ساختن وجهه ادبی برای رهبر جمهوری اسلامی سبب شده که هم آیتالله خامنهای و هم دستگاه تبلیغاتی حکومت، از این وجهه برای اهداف سیاسی خود بهرهبرداری کنند.
اکنون دستگاه تبلیغاتی پا را هم از «ادبشناسی» آیتالله خامنهای فراتر نهاده و تلاش میکند نظر او را درباره حوزههای دیگر فرهنگ مثل سینما هم مهم جلوه دهد و گاهی این نظرات را در سرنوشت یک اثر ادبی یا هنری دخیل کند.
به عنوان نمونه چندی پیش این خبر منتشر شد که فیلم «یه حبه قند» برای آیتالله خامنهای نمایش داده شده و وی از این ساخته رضا میرکریمی ابراز رضایت کرده است.
اما اگر زمانی آیتالله خامنهای علاقه خود را به ادبیات و کتاب به صورت پراکنده و بدون هیچ سیاست راهبردی مشخصی بیان میکرد، به نظر میرسد طی سال این ابراز علاقه یک سیاست مشخص و هدف از پیش تعیینشدهای را دنبال میکند که به هیچ وجه به کیفیت ادبی آثار باز نمیگردد.
در واقع هدف از ستایش آیتالله خامنهای از برخی کتابها و به دنبال آن مهم جلوه دادن کتابهای موردپسند آیتالله خامنهای از سوی حکومت، چیزی جز زنده نگاه داشتن «روحیه انقلابی» آن هم به گونهای که با قرائت رسمی جمهوری اسلامی تطابق داشته باشد، در ایران معاصر نیست.
سعيد فخرزاده، رييس واحد تاريخ شفاهي حوزه هنری به مناسبت توجه آیتالله خامنهای به کتاب «نورالدین پسر ایران» گفته است که اهتمام و توجه رهبر جمهوری اسلامی به کتابهاي خاطرات در راستای «انتقال فرهنگ دوران دفاع مقدس و انقلاب به نسل و جامعه امروز» است.
همچنین این روزها دیگر کمتر به علاقه آیتالله خامنهای به دنیای ادبی ویکتور هوگو یا مهدی اخوان ثالث اشاره میشود و در عوض گفته میشود که «مقام معظم رهبری به کتابهای خاطرات رزمندگان علاقمندند.»
مضرات رابطه آیتالله خامنهای با کتاب
با این حال، همیشه این تعریف و تجمیدهای رهبر از یک کتاب، باعث خشنودی نویسندگان، حتی نویسندگان نزدیک به حکومت نیست. گاهی توجه نفر اول حکومت به کتابی راه را بر هر گونه نقد حتی نقد از سوی خود نویسندگان حکومتی را نیز میبندد.
احمد شاکری از اعضای انجمن دولتی قلم است درباره کتاب «دا» گفته است که این کتاب هیچگاه «در مجرای طبیعی» خود نقد نشد.
اما، توجه آیتالله خامنهای به یک کتاب خاص و یا نوع سلیقهاش در ادبیات، فقط جنبه ایجابی ندارد، بلکه گاهی جنبه سلبی آن دامن نویسندگان ایرانی را نیز میگیرد.
وزیر اسبق ارشاد در نامهای از دشمنی آیتالله خامنهای با یکی از کتابهای احمد محمود پرده برداشت.
عطاءالله مهاجرانی نوشت که در جشنواره بیست سال ادبیات داستانی ایران «با اصرار و فشار رهبر ایران» نام رمان مدار صفر درجه از میان برندگان حذف شد.