پیکر پرویندخت یزدانیان که به «بیبی قصههای مجید» معروف بود امروز ششم فروردین در خیابان باغ دریاچه نجف آباد اصفهان تشییع و در گلستان شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
این بازیگر ۸۹ ساله نیمه شب پنجم فرودین درگذشت. او هشت سال پایانی عمرش را به بیماری آلزایمر مبتلا بود.
سینماگرانی چون مهدی باقر بیگی، مرتضی حسینی و دو پسر او کیومرث و منوچهر پوراحمد در این مراسم حضور داشتند.
پرویندخت یزدانیان بازیگری را در ۷۰ سالگی آغاز کرد. او سال ۱۳۷۰ در مجموعه تلویزیونی قصههای مجید به کارگردانی کیومرث پوراحمد ایفای نقش کرد.
کیومرث پوراحمد قصههای مجید را از روی کتاب هوشنگ مرادی کرمانی به همین نام ساخت.
به جز خانم یزدانیان که بازی در نقش بیبی برایش شهرت به ارمغان آورد مهدی باقربیگی، محمدعلی میاندار، جهانبخش سلطانی، جمشید صدری، مرتضی حسینی و علیمراد کیوانداریان هم با حضور در قصههای مجید مشهور شدند.
قصههای مجید با نثر روایی ساده، لحظاتی از زندگی نوجوانی به نام مجید را روایت میکند.
خانم یزدانیان پس از بازی در این سریال در آثار «صبح روز بعد» و «شرم» حضور پیدا کرد. او که به بیبی قصههای مجید شهرت پیدا کرده بود، سال ۱۳۷۲ در فیلم سینمایی «نان و شعر» و سال ۱۳۷۴ در فیلم «خواهران غریب» بازی کرد.
«شب یلدا» دیگر فیلم این هنرمند بود که سال ۱۳۷۹ به نمایش درآمد.
به جز فیلمهای فرزندش، در فیلمی به نام «مهریه بیبی» به کارگردانی اصغر هاشمی هم بازی کرد.
خانم یزدانیان که در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد ۱۲ فرزند، ۲۵ نوه و پنج نتیجه دارد که دو فرزندش یعنی کیومرث و منوچهر به ترتیب در سینمای ایران به کارگردانی و نویسندگی مشغول هستند.
آقای پوراحمد درباره وضعیت مادرش پیش از مرگ گفت: او در سالهای آخر به صورت نباتی روزگار گذراند که شاید مرگ باعث شد او از شرایط سخت خود راحت شود، اما خانه با رفتن او سوت و کور شد.
او توضیح داد که مادرش به مطالعه و تماشای سریالهای تلویزیون علاقه داشت.
این کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون، همچنین مادرش را فردی خیرخواه، پرتلاش و سرزنده معرفی کرد که برای مقابله با آلزایمر یک معلم نقاشی را استخدام کرده بود تا این بیماری را که از ۱۰ سال پیش به آن مبتلا بود، درمان کند.
مهدی باقربیگی هنرپیشه نقش مجید در «قصههای مجید» هم وجود حس مادرانه در زمان فیلمبرداری را از جمله دلایل تاثیرگذاری این فیلم دانست. او گفت: تا پایان عمر خانم یزدانیان مانند دیگر نوههایش با او ارتباط داشتم و او هیچگاه تفاوتی بین من و نوههایشان قائل نمیشد.