نسخه آرشیو شده

پنج توصیه برای اوباما در تعیین سیاست در قبال ایران
عکس از flickr/whitehouse
از میان متن

  • تریتا پارسی بر مبنای ده‌ها مصاحبه با تصمیم گیرندگان ارشد در ایران، آمریکا، اسرائیل و سایر کشورهای ذینفع به این نتیجه می‌رسد که تلاش‌های دولت اوباما به خاطر محدودیت‌های سیاسی داخلی آمریکا و فشردگی زمانی تحمیل شده بر دیپلماسی این کشور و بحران سیاسی داخلی ایران، به‌شدت مخدوش بوده است.
سه‌شنبه ۰۸ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۰ | کد خبر: 69862

تریتا پارسی استاديار روابط بين الملل دانشگاه جانز هاپکينز، پژوهشگر انستيتو خاورميانه در واشنگتن و رئيس شورای ملی ايرانی آمريکايی (ناياک)، در کتاب اخیرش «تنها یک چرخش تاس: دیپلماسی اوباما در قبال ایران»، توصیه هایی برای پیشبرد دپپلماسی در قبال ایران به رئیس جمهور آمریکا کرده است.

تونی کارون در وبلاگ Global Spin مجله تایم، از تریتا پارسی پرسیده است که اگر کاخ سفید از او بخواهد برای توسعه چشم‌انداز یک دیپلماسی موفق با ایران توصیه‌هایی برای آن‌ها داشته باشد، آن توصیه‌ها چه خواهند بود؟

آقای کارون در مقدمه، نوشته است: اوباما دوباره دارد تاس می‌اندازد: او مستاصلانه سعی می‌کند که درگیر جنگ علیه برنامه هسته‌ای ایران نشود و نگذارد اسرائیل - حداقل در این لحظه - جنگی را شروع کند و قول داد که اگر تهران سعی کند بمب هسته‌ای بسازد، او خود جنگ علیه ایران را آغاز خواهد کرد و این به معنی این است که اوباما واقعا نیازمند روند دیپلماتیک تازه‌ای است که او و متحدان غربی‌اش باید در مورد ایران پیش ببرند.

به نوشته این ستون‌نویس وبسایت تایم، تریتا پارسی بر مبنای ده‌ها مصاحبه با تصمیم گیرندگان ارشد در ایران، آمریکا، اسرائیل و سایر کشورهای ذینفع به این نتیجه می‌رسد که تلاش‌های دولت اوباما به خاطر محدودیت‌های سیاسی داخلی آمریکا و فشردگی زمانی تحمیل شده بر دیپلماسی این کشور و بحران سیاسی داخلی ایران، به‌شدت مخدوش بوده است.

تریتا پارسی این پنج توصیه را به باراک اوباما کرده است:

درس اول: نگذارید سیاست داخلی، استراتژی شما را تعیین کند

کشمکش بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران سه دهه سابقه دارد و در هر دو طرف در دوره‌های مختلف تحت تاثیر سیاست‌های داخلی ایجاد، تثبیت و تقویت شده است.
امروز به جای مذاکره با ایران، بخش مهمی از تلاش‌های دولت اوباما صرف مذاکره با مراکز مختلف قدرت در واشنگتن و خارج از آمریکا بر سر نحوه برخورد با ایران شده است.
از این رو استراتژی اوباما به چشم انداز سیاسی موجود به نحوی گره خورده که یک دیپلماسی موفق را نوید نمی‌دهد. یرانی‌ها نیز با مشکل مشابهی دست به گریبان‌اند.

ه‌مان گونه که در کتابم مطرح کردم، یکی از اشتباه‌های آقای اوباما این بود که در ایجاد یک فضای سیاسی برای مذاکره با ایران شکست خورد. او از سرمایه سیاسی انتخاباتی‌اش برای توسعه فضای مانورش در مورد مسائل ایران استفاده نکرد چرا که او نمی‌خواست ایران تبدیل به یک بحث سیاسی داخلی به شکلی که هم اکنون در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا شاهد آنیم، تبدیل شود.

این بدان معنی است که همه تلاش‌های اوباما برای مذاکره، در واقع محدود کردن خودش بود چرا که اجندا (دستور کار) ی او محدود بود به تمایل ایران برای قبول خواسته‌های غرب و سازمان ملل در مورد برنامه‌های هسته ای‌اش و نیز این موضوع که چهارچوب زمانی برای مذاکرات عمدا تنگ بود چرا که او نمی‌خواست از سوی تندرو‌ها متهم شود که به ایران فرصت وقت کشی داده است.

بنابراین تاس انداختن دیپلماتیک با ایران، این بار برخلاف سال ۲۰۰۹ دیگر، بعید است نتیجه موثری داشته باشد. کسب بهترین نتیجه در این مورد، نیازمند داشتن فرصت کافی و تمایل در هر دو طرف برای مصالحه و یافتن راه حل مناسب است. و به منظور دستیابی به این نتیجه، رئیس جمهور اوباما، درصدد است که در داخل کشور، فضای سیاسی لازم را برای حفظ این روند ایجاد کند.

البته این مشکل برای طرف ایرانی هم وجود دارد هنگامی که کشمکش‌های سیاسی درون نظام، مزاحم هر گونه تلاش برای مذاکره با غرب بوده است.

همه این‌ها دلایلی است که ایجاد یک روند پایدار را به جای یک بار تاس انداختن ضروری می‌سازد. و ما به جایی نخواهیم رسید اگراجازه دهیم که فضای سیاسی داخلی فلج کننده، این روند را پیش ببرد.

درس دوم: دستور کار را فرا‌تر از برنامه هسته‌ای ببرید

چندین دهه خصومت کهنه و تنش با ایران، برای محدود کردن مذاکرات دیپلماتیک با ایران حول یک موضوع واحد یعنی برنامه هسته‌ای ایران، کافی بوده که در ضمن تبدیل به موضوعی ستیزه جویانه بین طرفین مخالف شده و چشم انداز موفقی را نشان نمی‌دهد.

در سال ۲۰۰۹، دولت اوباما، اعتمادسازی در مورد برنامه‌های هسته‌ای را پیش شرط هرگونه مذاکره وسیع‌تر کرد: تا زمانی که آن‌ها حاضر به انجام درخواست‌های ما نشدند، ما از انجام گفتگو در مورد هر موضوع دیگر سرباز خواهیم زد، حتی در مورد افغانستان که دولت بوش در این مورد مذاکرات سازنده‌ای با ایران داشت یا در مورد مسئله حقوق بشر در ایران.

البته هیچ راهی برای دو طرف در مورد اجتناب از مسئله هسته‌ای وجود ندارد اما این مسئله نباید مانع از گفتگو در مورد مسائلی شود که دو طرف می‌توانند به راحتی زمینه‌های مشترک همکاری را در آن بیابند.
مزیت یک دستور کار وسیع‌تر این است که به طور بالقوه، فضا را برای یک همکاری پویا و حسن تفاهم فراهم می‌سازد و کمک می‌کند که بر موانع

بدون شک راهی برای طرفین جهت اجتناب از رسیدگی به مسائل هسته‌ای وجود ندارد، اما نباید ان‌ها را از انجام گفتگو‌های دوجانبه در مورد باز داشت. مزیت گسترش دستور کار آن است که بالقوه زمینه را برای غلبه بر موانع و یافن راه حل مناسبی برای برنامه هسته‌ای آماده می‌کند.

درس سوم: از میانجی‌ها در گفتگو‌ها استفاده کنید

روندی که دولت اوباما در حال حاضر برای گفتگو با ایران در پیش گرفته یعنی در مذاکرات بین ایران و کشورهای گروه پنج به علاوه یک (شامل آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه، چین و آلمان)، روند ناقصی است چرا که بین این کشور‌ها و ایران هیچ اعتمادی وجود ندارد.

دولت اوباما تلاش زیادی کرد که گروه ۵+۱ جبهه متحدی در برابر درخواست‌های هسته ای‌اش از ایران و حامی تحریم‌های محدود سازمان ملل باشد. دلیل اتخاذ این استراتژی این بود که مانع از این شود که ایران بتواند اعضای مختلف گروه ۵+۱ را علیه یکدیگر بشوراند.

اما نزدیک کردن این کشور‌ها به موضع ایالات متحده علیرغم تفاوت‌های اساسی در دیدگاه‌های آن‌ها نسبت به ماهیت برنامه هسته‌ای ایران و چگونگی حل آن، توانایی آن‌ها را برای رسیدن به تفاهم با تهران کاهش داده است. از این رو این مذاکرات غالبا در فضای بی‌اعتمادی صورت می‌گیرد.

اما در صورت کمک کشورهایی که مورد اعتماد دو طرف‌اند مثل برزیل و ترکیه، و تزریق اعتماد به نفس بیشتر به این روند، می‌توان چشم انداز مذاکرات را توسعه بخشید.

هستند کشورهایی که برخلاف آمریکا و دیگر کشورهای غربی، در مذاکراتشان با ایران دچار محدودیت‌های سیاست داخلی نیستند. رئیس جمهور اوباما به تجربه می‌داند که آن‌ها چه نقشی را می‌توانند در پایان بخشیدن به این وضعیت ایفا کنند. به عنوان مثال، برزیل و ترکیه در سال ۲۰۱۰ موفق شدند توافق ایران را برای تبادل سوخت هسته‌ای جلب کنند اما آمریکا به دلیل ناکافی بودن این توافق، آن را نپذیرفت، با اینکه برزیل و ترکیه مصرانه می‌گفتند که این توافق مطابق مفادی است که اوباما در نامه خود بر آن‌ها تاکید داشته است.

درس چهارم: در مورد غنی‌سازی اورانیوم ایران واقع‌گرا باشید

وقتی نوبت به موضوع غنی سازی اورانیوم برای برنامه هسته‌ای ایران می‌رسد، پرنده از قفس می‌پرد. در اینجا باید از تلاش‌های بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل تشکر کرد که آقای اوباما را مجبور کرد که خطوط قرمز خود را معرفی کند.

خط قرمز دولت جرج بوش در مورد ایران، «مهارت در تکنولوژی غنی سازی» بود اما ایران شش سال قبل از این خط عبور کرده بود و وقتی به این تکنولوژی دست یافت، نمی‌تواند آن را فراموش کند.

هنوز اسرائیل، فرانسه و خیلی‌ها در واشنگتن مصرانه بر این باورند که نمی‌توان به ایران اجازه داد که در خاک خود به غنی سازی بپردازد، حتی اگر این غنی سازی به خاطر یک برنامه هسته‌ای صلح آمیز قابل تأیید باشد، زیرا به گمان آن‌ها، این تکنولوژی، این امکان را به ایران می‌دهد که بتواند بمب اتمی بسازد. مواضع دولت اوباما در این مورد، مبهم‌تر بوده است، در برخی مواقع خواهان توقف غنی سازی بوده و در مواقع دیگر پذیرفته که اگر ایران گام‌های لازم را در جهت اطمینان بخشیدن به جامعه بین المللی در مورد مقاصد صلح آمیزش بردارد، می‌تواند از کلیه حقوق امضا کنندگان پیمان عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای برخوردار باشد که شامل غنی سازی اورانیوم نیز می‌شود.

نتانیاهو اصرار کرد که اوباما خط قرمز خود را ترسیم کند و اوباما هم این کار را کرد و آن استفاده ایران از مواد هسته‌ای برای ساخت اسلحه بود. درخواست توقف غنی سازی، برای شروع، غیر قابل دفاع است. اکنون آقای اوباما باید فرانسه، اسرائیل و کسانی را در داخل کشور، قانع سازد که بهترین معامله با ایران آن است که برنامه هسته‌ای ایران با اعمال محدودیت‌هایی تایید شود که در نتیجه مانع از تولید سلاح‌های هسته‌ای در ایران شود. مزیت پافشاری در رسیدن به این هدف این است که، همانطور که دولت بوش دریافته بود، به جای چسبیدن غرب به درخواست تعلیق غنی سازی اورانیوم به وسیله ایران، راه حلی پیدا شود که باعث ایجاد اعتماد به قصد ایران در این زمینه شود، در حالی که ایران به پیشرفت خود در این زمینه ادامه می‌دهد و واقعیت‌ها برگشت ناپذیر می‌شوند.

درس پنجم: تحریم‌ها در صورتی مؤثرند که بتوان آن‌ها را لغو کرد

اهرم آمریکا در مناقشه با ایران نه تن‌ها، بستگی به توانایی این کشور در اعمال تحریم‌ها دارد بلکه منوط به قابلیت آن برای لغو این تحریم هاست. امتیازات اعتمادسازی که قدرت‌های غربی از ایران خواهند خواست – احتمالا فوری‌ترین آن‌ها، تعلیق غنی سازی اورانیوم ۲۰ در صدی و خروج ذخائر اورانیوم غنی شده تا این میزان از تهران است- بطور واقع بینانه تنها در مقابل ارائه چیزی که ایران بدان نیاز دارد، قابل دستیابی است. احتمالا ایران نیز گام‌هایی را برای لغو تحریم‌ها به ویژه آن دسته از تحریم‌ها که به اقتصاد ایران لطمه جدی وارد کرده، برخواهد داشت از جمله تحریم‌هایی که ایران را از فروش نفت باز داشته و یا مانع بهره برداری از سیستم بین المللی بانکی برای تجارت در بازار‌های بین المللی بوده است.

گزارش‌هایی در دست است که قدرت‌های غربی در عوض تعلیق غنی سازی اورانیوم بیست در صدی، به ایران قول خواهند داد که تحریم‌های جدیدی به وسیله سازمان ملل، علیه تهران وضع نخواهد شد اما این قول، احتمالا تاثیری بر تصمیم گیری حاکمان ایران نخواهد داشت.
در حال حاضر آمریکا قادر به جلب نظر روسیه و چین برای اعمال تحریم‌های جدید سازمان ملل علیه ایران نیست و تحریم‌های اعمال شده فعلی نیز تأثیرات ناچیزی بر اقتصاد ایران داشته‌اند.

تحریم‌هایی به ایران آسیب می‌رساند که بطور یک جانبه اتخاذ شده و بوسیله آمریکا و اروپا بر دیگران اعمال می‌شوند. اما به دلیل فضای سیاسی داخلی آمریکا در آستانه برگزاری انتخابات در سال آینده، به نظر نمی‌رسد آمریکا، قادر به کاهش تحریم‌ها باشد،، لذا مجبور است خواسته‌های خود از ایران را تعدیل کند. تهران نیز احتمالا مایل نیست برخی چیزهای قابل توجه را در عوض چیزهای غیرواقعی از دست بدهد.

علاوه بر این افزایش تحریم‌ها، (مثل منع ایران از استفاده از سیستم سوئیفت در مبادلات بین المللی پولی که در هفته گذشته اعمال شد) همزمان با شروع دور جدید مذاکرت، این تصور را در میان رهبران ایران ایجاد خواهد کرد که هدف آمریکا تغییر رژیم بوده و اعطای هر گونه امتیازی از سوی ایران، احتمالا باعث لغو تحریم‌ها نخواهد شد.

قدرت‌های غربی که در این مذاکره حضور دارند، توقعشان این است که برنامه‌های هسته‌ای ایران، کاملا شفاف باشد و این کشور، پروتکل‌های الحاقی پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را بپذیرد. در این صورت، دولت ایران اجازه بازدیدهای سرزده به بازرسان بین المللی را داده و گام‌های موجهی در جهت تقویت اعتماد بین المللی در مورد غیر نظامی بودن برنامه‌های هسته‌اش، برخواهد داشت. اما ایران برای آغاز این روند، نیازمند پذیرش خواسته‌های حداقلی‌اش در زمینه حفظ برنامه هسته‌ای غیر نظامی‌اش از جمله غنی سازی اورانیوم است. به علاوه اگر ایران بخواهد امتیازی به طرف مقابل بدهد، انتظار دارد که طرف مقابل هم امتیازاتی برایش قائل شود.

اینک اگر به واشنگتن نگاه کنید، نمی‌دانید که آیا آقای اوباما واقعا می‌تواند تحریم‌ها را تعدیل یا لغو کند. بسیاری از این تحریم‌ها، مثل آخرین تحریم اعمال شده یعنی قطع سیستم سوئیفت، بیشتر اقدامات نمایندگان تندرو کنگره است تا فرمان اجرایی رئیس جمهوری که خواهان استفاده از فشار تحریم‌ها برای توسعه چشم انداز انجام یک معامله است. از دید رهبران ایران، واشنگتن تنها زمانی اعتبار دارد که حرف از مذاکره می‌زند نه تهدید.

تعادل بین فشار و مذاکره در دوران ریاست جمهوری اوباما، به شدت به سمت فشار متمایل شده است. راه حل‌های دیپلماتیک تنها سه هفته زمان برده در صورتی که برای اعمال تحریم‌ها، سه سال وقت صرف شده است. البته فشار تحریم‌ها، احتمالا حداقل هزینه سیاسی را در بر دارد اما الزاما موثر‌ترین روش نخواهد بود. برای گرفتن امتیاز در گفتگو‌ها و برای شروع یک روند، لازم است تمایل و توانایی لغو تحریم‌ها، نشان داده شود، در این صورت مسلم است که ایرانیان محدودیت‌های قابل توجهی را در برنامه هسته‌ایشان می‌پذیرند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی