نسخه آرشیو شده
فیلم و سینما
صفحه ویژه:
فیلم و سینما

پذیرایی ساده: معلق میان رئالیسم و جهان بِکِتی
نمایی از «پذیرایی ساده» / عکس از عباس کوثری
از میان متن

  • اشکال اساسی فیلم این است که کارگردان نتوانسته این سبک کمدی- تراژدی گروتسک را تا آخر فیلم حفظ کنند. به ویژه بعد از صحنه گورستان، فیلم از فضای کمدی و طنزآمیزی که برای ما تعریف کرده جدا می‌شود و لحنی کاملا جدی و دراماتیک می‌گیرد.
پرویز جاهد
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۵:۵۰ | کد خبر: 72797

پرویز جاهد، منتقد سینمایی، در این یادداشت به فیلم «پذیرایی ساده» ساخته جدید مانی حقیقی پرداخته است.‏ اگر این یادداشت را می‌خوانید، احتمال دارد که داستان فیلم برای شما لو برود.‏

«پذیرایی ساده» همانند فیلم قبلی مانی حقیقی یعنی «کارگران مشغول کارند»، کمدی سیاهی است که با موقعیتی کاملا جفنگ و آنارشیستی شروع می‌شود. تاثیر سینمای امیر کاستاریکا و کارهای اولیه پولانسکی به ویژه «بن بست» را در این فیلم می‌توان دید.

همین طور سادیسم زوج جوان و خشونت آن‌ها یادآور «بازی‌های مسخره» میشل هانه که هست. ارجاعات آشکاری به سینمای کیارستمی هم در فیلم وجود دارد و مانی حقیقی در گفتگویی آن‌ها را عمدی و نوعی ادای دین به کیارستمی دانسته است.

در آغاز فیلم، زوج جوان شیک پوش مدرنی را می‌بینیم که در اتومبیل لوکسی نشسته‌اند و در یک جاده کوهستانی پر برف می‌رانند و با هم بگومگوی سختی دارند. بعد از توقف آن‌ها به وسیله ایست بازرسی جاده، دعوای آن‌ها شدت می‌گیرد و دخالت سرباز وظیفه نیز نمی‌تواند آن‌ها را آرام کند.

آن‌ها در صندوق عقب اتومیبل خود، میلیون‌ها تومان پول را در کیسه‌های پلاستیک ریخته‌اند و با خود به ارتفاعات پربرف مرزی غرب ایران (احتمالا کردستان) می‌برند تا بین افراد بومی تقسیم کنند.

ما نه از هویت دقیق این دو نفر و رابطه بین آن‌ها خبر داریم و نه از انگیزه واقعی آن‌ها برای توزیع این پول.

تنها از زبان زن (لیلا) می‌شنویم که مادر پولدارش که سرطان دارد، می‌خواهد بخشی از دارایی خود را بین همولایتی‌های فقیرش تقسیم کند. اما رفتار غیرمنطقی و جنون آمیز این زوج باعث می‌شود که نتوانیم به حرف آن‌ها اعتماد کنیم.

این عدم قطعیت در ماهیت شخصیت‌ها و رویداد‌ها و حذف روابط علت و معلولی، ناشی از رویکرد پست مدرنیستی مانی حقیقی به روایت در این فیلم است.

حقیقی، که موقعیت‌های گروتسک و شخصیت‌های مشنگ را در فیلم قبلی‌اش یعنی «کارگران مشغول کارند»، آزموده بود، این بار نیز دو شخصیت خل و چل و مشنگ را در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌دهد.

آن‌ها در طول سفر بی‌مقصدشان، با آدم‌های مختلفی مواجه می‌شوند که هر یک برخورد متفاوتی دربرابر بذل و بخشش باورنکردنی این زوج غیرمعتارف دارند.

کاوه همچون شیطانی که فاوست را وسوسه می‌کند که روحش را به او بفروشد، مردم عادی را تحریک می‌کند تا معصومیت و غرور خود را با او معامله کنند.

برخی از آن‌ها مثل بچه‌های روستایی یا آن جوان سردسته اشرار (صابر ابر)، بدون کمترین مخالفتی، پول را می‌پذیرند اما برخی دیگر مثل آن درویش وارسته یا قهوه چی، برخلاف تصور کاوه که با نگاهی تحقیر آمیز به آن‌ها نگاه می‌کند و آن‌ها را برده پول می‌پندارد، در برابر وسوسه‌های شیطانی آن‌ها مقاومت می‌کنند و تسلیم نمی‌شوند.

مانی حقیقی در جلسه پرسش و پاسخ بعد از نمایش فیلم، گفت که کار این دو نفر (کاوه و لیلا) در واقع نوعی تست و محک زدن آدم‌های عادی و درک واکنش‌های آن‌ها در برابر پول هنگفت و مفتی است که به آن‌ها تقدیم می‌شود. لیلا نیز در صحنه‌ای از فیلم به کاوه می‌گوید: «این مثل یک تافل لیاقت است برای امت کوه نشین که باید پاس کنه.»

دیالوگ‌ها بسیار هوشمندانه نوشته شده و با جنس شخصیت‌ها و موقعیتی که در آن قرار دارند کاملا مطابق است. لیلا در توصیف پیرمرد درویش (با بازی درخشان اسماعیل خلج) که از گرفتن پول امتناع می‌کند، می‌گوید: «انگار از دل تذکره الاولیاء پرت شده اینجا.» یا سردسته اشرار (صابر ابر) در برخورد اولیه‌اش با لیلا، به او می‌گوید: «ماشین‌ات عین عروسکه. خیلی خریدار داره اینا. عین خودت.»

موقعیت‌ها خیلی کمیک آغاز می‌شود اما سریعا تغییر شکل داده و لحنی جدی و تا اندازه‌ای تراژیک به خود می‌گیرد. نمونه آن صحنه گورستان و مردی است که با کلنگ سرگرم کندن قبر برای دختربچه یک ساله‌اش هست. در این صحنه، مانی حقیقی، قدرت بازیگری‌اش را که در بیان و می‌میک صورت او نهفته، به نمایش می‌گذارد. او با حرف‌های تند، توهین آمیز و تحریک کننده‌اش، سعی می‌کند مرد روستایی را ناراحت و عصبانی کند و همزمان او را وسوسه کند که پول‌ها را بپذیرد. مرد نیز ابتدا در برابر پیشنهاد وسوسه کننده کاوه، مقاومت می‌کند اما بعد حاضر می‌شود جنازه دخترش را در مقابل پول به او واگذار کند.

اما اشکال اساسی فیلم این است که کارگردان نتوانسته این سبک کمدی- تراژدی گروتسک را تا آخر فیلم حفظ کنند. به ویژه بعد از صحنه گورستان، فیلم از فضای کمدی و طنزآمیزی که برای ما تعریف کرده جدا می‌شود و لحنی کاملا جدی و دراماتیک می‌گیرد. انگار کارگردان و فیلمنامه نویس برای فرار از شر ممیزی و کاستن زهر صحنه‌های اولیه، این شیوه روایت را‌‌ رها کرده و از سر ناچاری آن را سرهم بندی کرده‌اند.

بازگشت دوباره سردسته اشرار (صابر ابر)، سرباز وظیفه و پیرمرد درویش به داستان، آن هم در فضایی کاملا مغایر با فضای اولیه فیلم، تمهید داستانی سستی است که نمی‌تواند فیلم را نجات دهد.

صابر ابر به عنوان سردسته اشرار و قاچاقچی‌ها، بیش از حد رمانتیک و غیرواقعی است. روسری یادگاری او که لیلا برای بستن دست اسب زخمی به کار می‌برد، به قول خود صابر ابر در فیلم، خیلی سانتیمانتال است.

در صحنه مواجهه لیلا با او و دارو دسته خلافکارش، تماشاگر انتظار خشونت و آنارشی دارد اما همه چیز در ‌‌نهایت آرامش و صلح و صفا انجام می‌شود. اشرار پول‌ها را خالی می‌کنند، صابر نیز لیلا را پیاده کرده، اتومبیل را برداشته و می‌رود. کمی بعد از زبان سرباز وظیفه می‌شنویم که او در درگیری با اشرار چاقو خورده است.

به علاوه ایده فیلم گرفتن کاوه با موبایل از صحنه‌های توزیع پول، فارغ از جنبه‌های استعاری و فرامتنی‌اش، منطق داستانی ندارد ضمن اینکه این ایده از نیمه دوم فیلم به بعد‌‌ رها می‌شود.

«پذیرایی ساده»، میان جهان ابسورد بکتی و رئالیسم روستایی معلق است. استراتژی فیلمساز در مورد شخصیت‌های اصلی و آدم‌های فرعی داستان، سردرگم است. فیلمساز هم آن‌ها را دست می‌اندازد و تحقیر می‌کند و هم به حال آن‌ها دل می‌سوزاند. کاوه و لیلا تا زمانی که سادیستی و شیطانی رفتار می‌کنند، قابل باورند اما وقتی به انسان‌های معمولی و دلسوز تبدیل می‌شوند، باور ما نسبت به آن‌ها فرو می‌ریزد. اینجاست که دلسوزی کاوه برای جنازه دخترک و یا اشک‌های لیلا وقتی که به قاطر شلیک می‌کند، همچون وصله‌ای ناجور بر تن فیلم خودنمایی می‌کند.

من نمی‌دانم این تضاد سبکی و ساختاری، تا چه حد ناشی از ممیزی است و این فیلم تا چه حد قربانی خودسانسوری شده اما مشکلات تولید، هرگز ضعف‌های یک فیلم را توجیه نمی‌کند، هرچند مانی حقیقی در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران فیلم در مورد آزادی فیلمسازی در ایران گفت که این نوع فیلمسازی به او این آزادی را می‌دهد که بر موانع و محدودیت‌ها غلبه کرده و احساس آزادی و زنده بودن کند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی