نسخه آرشیو شده

«مردم ایران دیگر انقلابی نیستند، بی خیال شده‌اند»
اقدامات امنیتی در حاشیه اجلاس نم، عکس از آرمین کرمی، مهر
از میان متن

  • به ندرت کسی‌ پیدا می‌‌شود که حاضر باشد جان خود را برای یک آینده سیاسی نا‌معلوم فدا کند، به خصوص پس از سرکوب شدید اعتراضات دموکراسی‌ خواهانه به دنبال انتخابات خرداد ۱۳۸۸ ریاست جمهوری.
دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۸ | کد خبر: 73087

در حالی‌ که نسیم سردی به آرامی می‌وزید و آب از کوه‌ها در حال سرازیر شدن بود، جوان‌های ایرانی بر روی تخت‌های چوبی نشسته بودند و چای می‌‌نوشیدند.

با استفاده از تعطیلات غیرمنتظره‌‌ای که دولت به خاطر کاهش ترافیک و بهبود امنیت، اعلام کرده بود، بسیاری از تهرانی‌ها به دربند، از مناطق کوهپایه‌ای دامنه البرز که تهران را از شمال کشور جدا می‌کند، هجوم آوردند.

پناه آوردن به این کوهپایه‌ها راه ارزانی‌ برای نجات از گرما و هوای آلوده است- و همچنین نجات از محدودیت‌های اجتماعی جمهوری اسلامی که مردان و زنان غیر خویشاوند را از وقت گذراندن با هم منع می‌کند. این روزها ایرانیان بیش از هر زمانی‌ به چنین تفریحاتی نیاز دارند.

تحریم‌ها و سو مدیریت اقتصادی، نرخ ریال را نسبت به دلار به شدت کاهش داده‌اند، به طوری که میانگین حقوق ماهانه به ۵۰۰ دلار، در مقایسه با ۱۰۰۰ دلار سال پیش، کاهش یافته است. این باعث شده که پرداخت اجاره بیش از ۱۰۰ دلار برای آپارتمانی کوچک، خرید مرغ با قیمت کیلویی ۴۸۰۰ تومان، گوجه فرنگی‌ به قیمت کیلویی ۱۲۰۰ تومان، و بنزین لیتری ۴۰۰ تومان با سختی انجام گیرد.

تهدیدهای اسرائیل برای حمله به نیروگاه‌های هسته‌ای ایران نیز ذهن ایرانیان را گرفتار کرده، حتی اگر مقام‌های ایرانی‌ مانند رئیس مجلس، علی‌ لاریجانی، چنین عملی‌ را «خود کشی» اسرائیل جلوه بدهند و به سخره بگیرند، اما برای یک آمریکایی‌ که پس از چهار سال به ایران بازمی‌گردد، حیرت آور‌ترین چیز وجود این ذهنیت است که اوضاع به این زودی‌ها بهتر نمی‌شود. گویا ایرانیان تبدیل به ملت «اسکارلت اوهارا» (قهرمان داستان بربادرفته) شده‌اند، که برای حال زندگی‌ می‌کنند و می‌کوشند به آینده اصلا فکر نکنند.

یک تهرانی‌ شرایط را اینطور بیان کرد: «کسی‌ نمی‌‌داند فردا چه اتفاقی می‌افتد، پس حداقل از زندگی‌ امروزمان لذت ببیرم.» از این شخص، همانند افراد دیگری که با ال‌مانیتور مصاحبه کرده‌اند، نامی‌ برده نخواهد شد تا از امکان اقدامات تلافی جویانه دولت کاسته شود.

این بدبینی در تضاد با ذهنیت دهه ۹۰ و اوائل ۲۰۰۰ است، زمانی‌ که ایرانیان بر این باور بودند که می‌توانند سختی‌های بعد از انقلاب را پشت سر بگذارند. ایرانیانی که قبل از سرنگونی شاه، یا در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق کشورشان را ترک کردند، در دهه ۹۰ به منظور مطالبه اموال، دیدن خویشاوندان، یا کار و کسب به ایران بازگشتند.

بعدها حتی فرزندان ایرانیان مهاجر به ایران بازگشتند تا برای شرکت‌های خارجی‌ که مشتاق بودند نفت ایران را خریداری کنند یا کالاهای خود را به طبقه متوسط در حال رشد ایران عرضه کنند، کار کنند. 

اما در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد این جریان بر عکس شد. هم اکنون حتی کارگران بخش تولیدی هم به مهاجرت فکر می‌کنند. بسیاری از آنها به خاطر عدم امکان واردات کالا از اروپا به دلیل تحر‌یم‌های آمریکا شغل خود را از دست داده‌اند.

مادر یکی‌ از همین کارگران که مشغول تحقیق در مورد چگونگی‌ به دست آوردن ویزای آمریکا یا کانادا است وضعیت را این گونه بیان کرد: «این مملکت در حال ورشکستگی است».

جالب اینجاست که زمانی میزان خوش بینی‌ کم شده است که شرایط زندگی‌ در تهران- کلان شهری با بیش از ۱۲ میلیون جمعیت- در چند سال اخیر کمی‌ بهبود یافته است. در زمان تصدی محمد باقر قالیباف به عنوان شهردار، پل‌ها، تونل‌ها و بزرگراه‌های متعددی ساخته شدند که زیر ساخت شهری را به مراتب بهبود بخشیده‌اند.

ایرانیانی که درآمد پایین‌تری دارند برای تفریح به کوه‌های اطراف تهران یا فضاهای سبز منطقه نیاوران، محل اقامت شاه سابق، می‌روند، اما ایرانیان مرفه‌تر رستوران‌های سنتی‌ را که میزبان خوانندگان مرد یا نوازندگان موسیقی‌ هستند، پر می‌کنند.

غذاهای ایرانی‌ از خورشت‌های معطر گرفته تا بشقاب‌های لذیذ پلو و میوه‌های محلی فوق‌العاده هستند. خربزه‌های آمریکایی‌ در مقایسه با خربزه‌های آبدار ایرانی‌ که در دهان آب می‌شوند، بیشتر مانند مقوا هستند.

در ادامه روندی که دهه پیش آغاز شد، زنان ایرانی‌ معنای پوشش اسلامی را کماکان تغییر می‌دهند. روسری‌های روشن، رو‌پوش‌های کوتاه، و کفش‌های مطابق مد روز، که زمانی‌ محدود به مناطق مرفه‌تر شهر بودند، حالا بر تن زنان ایرانی‌ در سطح شهر دیده می‌شوند. لباس‌ مردها هم رنگین‌تر شده‌ و پیراهن‌های بی‌‌یقه سفید با شلوارهای مشکی‌ دیگر به کنار گذاشته شده‌اند.

در حالی‌ که ایرانیان بدون تردید از عملکرد دولت خود راضی‌ نیستند، همچنان ملتی‌ پرغرور هستند که نسبت به کلیشه‌های منفی‌ که در آمریکا از آنان وجود دارد معترض هستند.

یک فروشنده فرش ایرانی‌ نظرش این بود که تصور یک آمریکایی‌ معمولی‌ راجع‌ به ایرانیان این طور است: «اسامه بن لادن در فرودگاه با تفنگ».

با هزاران سال پیشینه تاریخی‌ و فرهنگی‌، ایرانیان هر گونه مقایسه خود را با اعراب رد می‌کنند، به خصوص با رئیس سابق القاعده که در عربستان سعودی متولد شده است. در عین حال، مقامات دولتی اصرار دارند ایران را قربانی عملیات تروریستی گروه‌هایی‌ مانند مجاهدین خلق جلوه دهند- یک گروه مخالف فرقه‌ای که در تلاش است نام خود را از فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا خارج کند.

بعضی‌ ایرانیان نیز با وجود هزینه زیادی که کشورشان در حال پرداخت است از برنامه هسته‌ای ایران دفاع می‌کنند. در واقع، آنها معتقدند دولتشان بعد از متحمل شدن سختی‌های این چنین فراوان نباید برنامه هسته‌ای را به راحتی‌ کنار بگذارد. اما عملا همه افراد اذعان دارند که فشار تحریم‌ها در حال افزایش است.

به گفته یک دیپلمات بعد از زلزله‌های اخیر در ایران، برخی‌ شرکت‌های داروسازی اروپایی‌ از فرستادن کالاهای خود به ایران هراس داشتند چون قادر به اخذ مجوز از دفتر کنترل دارایی‌های خارجی‌ از وزارت خزانه داری آمریکا نبودند. (‌خبرنگاران آمریکایی‌ هم که این روزها به ایران سفر می‌کنند برای گرفتن تلفن همراه و مترجم به این مدرک احتیاج دارند.)

به رغم اینکه آمریکایی‌های نو‌محافظه‌کار اعتقاد دارند که فشار اقتصادی باعث می‌شود مردم ایران در برابر دولت به پا خیزند، حال و هوای کنونی بیشتر حالت جا زدن دارد تا حالت انقلابی‌. بعضی‌ ایرانیان خوش بینانه ابراز امیدواری می‌کنند که تغییر زمانی‌ میسر خواهد بود که حکومت بشار اسد، که از سوی جمهوری اسلامی حمایت می‌شود، سرنگون شود. اما به ندرت کسی‌ پیدا می‌‌شود که حاضر باشد جان خود را برای یک آینده سیاسی نا‌معلوم فدا کند، به خصوص پس از سرکوب شدید اعتراضات دموکراسی‌ خواهانه به دنبال انتخابات خرداد ۱۳۸۸ ریاست جمهوری.

سال آینده انتخابات جدیدی در راه است اما عده کمی‌ از ایرانیان باور دارند که موجب تغییری مثبت خواهد شد، گر‌ چه بسیاری از پایان دوران احمدی‌نژاد بسیار خوش حال‌اند. همچنین به طور کلی‌ ایرانیان، برخلاف چهار سال پیش که جدال باراک اوباما و هیلاری کلینتون را به‌طور جدی دنبال می‌کردند، توجه زیادی به انتخابات آمریکا ندارند.

علی‌ لاریجانی، رئیس مجلس در این زمینه می‌گوید اهمیتی ندارد که اوباما دوباره انتخاب شود یا میت رامنی جای او را بگیرد. «فکر نمی‌کنم اشخاص بتوانند تغییری ایجاد کنند، چون ساختارهایی وجود دارند که این ساختارها مطابق منافع ملی‌ فکر و عمل میکنند.»

ولی‌ دیگران تاکید می‌کنند که اوباما را ترجیح می‌دهند. یک ایرانی در حوالی کنفرانس عدم تعهد به ما گفت. «رامنی خیلی تند و زننده است از این می‌ترسیم که به ایران حمله کند. اوباما را دوست داریم چون برای مردمش ارزش قائل است.»

خارج از محدوده کنفرانس، که خبرنگاران ایرانی مشتاق بودند با تعداد اندک خبرنگاران خارجی‌ حاضر مصاحبه کنند، ساکنان پایتخت کمتر از سابق برای صحبت با افراد خارجی‌ رغبت نشان می‌دادند. ارتباط با افراد خارجی‌ هم اکنون می‌تواند بسیار پر مخاطره‌تر باشد، میراثی از سرکوب سال ۸۸ است که شمار زیادی از سیاستمدارن، خبرنگاران و اساتیدی را که با غرب در ارتباط بودند، راهی‌ زندان کرد.

برای مثال، در دربند، مرد جوانی‌ که روی یک تخت چوبی نشسته بود به ما اجازه داد عکسی به همراه پسر و همسرش از او بگیریم، اما ۲۰ دقیقه بعد نظرش را عوض کرد و از ما خواست عکس را از بین ببریم. او نگفت چرا تصمیم‌اش را عوض کرده است. 

ولی‌ با این همه ایرانیان می‌دانند چگونه در لابلای محدودیت‌های جامعه، به صورتی که بی‌‌شباهت به تبحر رانندگی آنان نیست، حرکت کنند. پیشخدمت رستورانی در تهران گفت: «ما اینجا آزادی داریم، فقط باید آن را پیدا کنیم. هر جامعه‌ای روش‌های اعمال کنترل خود را دارد ... ولی‌ ما همیشه راهی‌ برای دور زدن محدودیت‌هایی‌ که اعمال می‌کنند پیدا می‌کنیم.»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی