در هفتههای اخیر موج جدیدی از دستگیریهای روزنامهنگاران آغاز شده و اکنون شمار روزنامهنگارانی که دستگیر شدهاند به ١٦ نفر رسیده است. حنیف مزروعی، روزنامه نگار و وبلاگ نویسی که سابقه بازداشت دارد از تجربیات خودش گفته است.
حنیف مزروعی میگوید هفتاد روز را در انفرادی گذرانده است. او پیش از آن که ایران را ترک کند دبیر سایت خبری نوروز بود که به خاطر افشای خاکسپاری مخفیانه کشته شدگان حوادث پس از انتخابات تحت تعقیب قرار گرفت و عاقبت ایران را ترک کرد.
برای ما از تجربه دستگیری و شرایطی که در مدت زمان زندانی شدن خود داشتهاید بگویید؟
تجربهای که من دارم حدودا مربوط به هشت سال گذشته است. در جمهوری اسلامی هر چیزی اگر پیشرفت نکند، سیستمهای بازجویی و دستگیریها حداقل تا حد زیادی تغییر میکنند. کلا منظور من این است که تجربهای که من داشتم شاید مشابه آن برای دوستان و همکاران در حوادث پس از انتخابات کمتر اتفاق افتاد.
اما به هر حال، در یک پرونده که مربوط به رسانههای مجازی و تحت عنوان پرونده «وبلاگ نویسان» معروف شد، در بازجوییها از افرادی که پیش از من دستگیر شده بودند به اسم من رسیده بودند و با من تماس گرفتند که من خودم رو معرفی کنم.
میتوانید کمیدر مورد پرونده «وبلاگ نویسان» بگویید؟
پرونده وبلاگ نویسان که در اصل پروندهای بود مربوط به فعالین و روزنامه نگاران در فضای مجازی و چند سایت سیاسی و خبری در سال ۸۴ با هدف ایجاد ترس برای کنترل این سایتها راه افتاد.
چه کسانی با شما تماس گرفتند؟
در پرونده ما اداره اماکن (اداره نظارت بر اماکن عمومی نیروی انتظامی) به عنوان بازوی اجرایی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی که در آن موقع یکی از دستگاههای اطلاعات موازی بود عمل میکرد و به من در تماسهای تلفنی گفته میشد که بیاید و خودتان را به اداره اماکن معرفی کنید.
چندین بار تماس گرفتند و از من خواسته شد که خودم را به اداره اماکن معرفی کنم اما من خودم را نزدیک به دو هفته با تاخیر معرفی کردم، با این بهانه که با احضار تلفنی در جایی خودم را معرفی نخواهم کرد تا اینکه رسما احضاریه فرستادند.
خوب اینکه دیر خودتان را معرفی کردید بعدا برایتان دردسر درست نکرد؟
در دوران بازجویی به خاطر این دو هفته تا حدی «مورد مرحمت» بازجو قرار گرفتم.
در همین مدت خیلی در مورد رفتارها، برخوردها و سوالهای احتمالی که پس از دستگیری از من پرسیده خواهد شد بررسی کردم، با این وجود اوضاع و برخوردها پس از دستگیری من به گونهای کاملا متفاوت از چیزی که من تصور میکردم پیش رفت.
برخوردهای آنها پس از دستگیری به شدت خشن و خشک و همراه با ضرب و شتم بود. در مقطعی هم با قول آزادی از من خواستند که اعتراف تلویزیونی بگیرند. البته در نهایت من در این پرونده تبرئه شدم و کار به اعتراف تلویزیونی نکشید.
در برخوردها و بازجوییهایشان به شما چه چیز هایی می گفتند؟ آیا در آن زمان به عنوان مثال، ایمیل یا فهرستی از چتهای شما با افراد دیگر را جلوی شما گذاشتند برای اعتراف گیری یا خیر؟
نه در آن زمان هنوز سیستم کاریشان اینقدر پیشرفت نکرده بود و به این صورت نبود، تنها چیزی که از من داشتند شنود یک مکالمه تلفنی بود که من در آن مکالمه در خصوص وکیلم آقای عبدالفتاح سلطانی با یکی دیگر از دوستانم صحبت کرده بودم که در آن هم هیچ صحبت مجرمانهای نبود.
گفتید که با شما برخورد خشن شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاید. میتوانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
در ابتدای دستگیری من فکر میکردم با توجه به اینکه من هیچ فعالیت غیرقانونی یا کار خلافی انجام ندادهام با گفتن حقیقت جریان، بازجویی را جلو ببرم، اما وقتی اولین سیلی به من زده شد تصمیم دیگری گرفتم، اینکه روی مواضع خودم به شدت بایستم و زیر بار زورگویی بازجو نروم. این داستان برای هفتههای اول ادامه داشت و من در کل مدت ۷۰ روزی که در بازداشت بودم، تماما در انفرادی بودم. موضوع دیگر اتهامهایی بود که در مورد روابط جنسی با افراد به من زده میشد که از اساس بیریشه بود. سعی میکردند از این طریق من را خرد کنند. هدف اصلی در طرح چنین مطالبی این است که میخواهند از یک جا زندانی را به قول معروف بشکنند و بعد دیگر براساس خواست بازجو اعتراف کند و در عمل اختیار خودش را از دست میدهد.
این ضرب و شتمها و بازجویی در تمام مدتی که بازداشت بودید ادامه داشت؟
ضرب و شتم در مدتی که من زندانی بودم تکرار میشد اما بازجویی بیشتر مربوط به هفتههای اول بود.
حالا فکر میکنید در حال حاضر هم شرایط مشابهی در اوین برای دستگیر شدگان تکرار میشود؟
من از شرایط اوین بیخبر هستم، چون من را به همراه عده دیگری که در پرونده «وبلاگ نویسان» بودیم نه در زندان بلکه در باغی قدیمی در نزدیکی میرداماد زندانی کرده بودند بنابراین اطلاعات من از شرایط اوین در حد شنیدهها است. در عین حال همانطور هم که گفتم هر روز هم شرایط تغییر میکند و سیستمهای آنها عوض میشود. پیشنهاد من به افرادی که احتمال دستگیری آنها وجود دارد، این است که به هیچ عنوان اسناد مهم را در منزل یا لپ تاپ و کامپیوتر شخصی خود نگهداری نکنند. به هر حال پس از دستگیری ماموران معمولا به منزل دستگیر شدگان میروند و این خطر وجود دارد که از اسناد موجود علیه آنها استفاده کنند. بنابراین هر آنچه که برای آنها قرار است ایجاد خطر کند باید از منزل به جای دیگری ببرند.
دلیل خروجتان از ایران چه بود؟
یک بار دیگر پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ وقتی که به دفتر جبهه مشارکت حمله شد و همه حاضران بازداشت شده بودند، ماموران از برخی از آنها سراغ من را گرفته بودند. همچنین صبح ۲۴ خرداد (دو روز پس از اعلام نتایج انتخابات) نیز همراه با حکم جلب به منزل پدری من حمله کرده بودند برای بازداشت من که البته چندین بار بعدا نیز همین کار را تکرار کردند. من پس از انتخابات مدت ۴۵ روز مخفیانه زندگی میکردم و در نهایت نیز از ایران خارج شدم.
اصلا چطور از ایران خارج شدید؟
اجازه بدهید در این مورد حرفی نزنم، شاید در آینده و در وقت مناسبی در مورد آن صحبت کردم.