مجید رفیعزاده، تحلیلگر ایرانی-سوری و پژوهشگر روابط بینالملل و سیاستهای آمریکا در خاورمیانه، در یادداشتی برای مردمک، به نگرانی ایران از نقش احتمالی اتحادیه عرب در فشارهای بیشتر بر این کشور پرداخته است.
هم اتحادیه عرب و هم شورای همکاری خلیج [فارس] با هدف تقویت روابط بین دولتهای عربی، تضمین تمامیت ارضی و توجه به دغدغههای کلی کشورهای عربی عضو درباره مسائل و منافعشان تاسیس شدند.
اخیر این دو سازمان به بازیگران اصلی بینالمللی تبدیل شدهاند که شاید بتوانند به عنوان زیرساختی برای هموارکردن مسیر تغییر حکومت در سوریه عمل کنند.
اقدامات اخیر اتحادیه عرب مقامات ایرانی را نگران کرده که اتحادیه عرب اقداماتی بینالمللی علیه حکومت ایران و برنامه هستهایاش در پیش بگیرد.
اسناد دولتی که ویکیلیکس منتشر کرده، وجود نگرانیهای منطقهای عمیق و ژرف درباره برنامه هستهای ایران را فاش کرده است. گزارشهای اخیرا منتشرشده آژانس بینالمللی انرژی هستهای هم این بیمها را تایید کرده است. آیا رهبران ایران دلیلی دارند که از اقدامات اتحادیه عرب بیمناک باشند؟
نقش اولیه اتحادیه عرب آن بوده که برنامههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی اعضایش را هماهنگ کند و در عین حال در منازعات آنان میانجیگری کند. اخیرا این اتحادیه از سازمان ملل استفاده کرده تا قطعنامههایی را تصویب کند که قابلیت تاثیرگذاری تعیینکننده در نظم نوین جهانی دارد. در مورد لیبی، اتحادیه اروپا در هر نشستی که اتحادیه عرب برگزار میکرد، شرکت کرد.
زمانی که وزاری خارجه شورای همکاری خلیج [فارس] اعلام کردند که حکومت معمر قذافی مشروعیتش را از دست داده است، این سازمان اتحادیه عرب را تشویق کرد که با شورای موقت در بنغازی ارتباط برقرار کند و از شورای امنیت سازمان ملل بخواهد که یک منطقه پرواز-ممنوع بر فراز لیبی وضع کند تا جان غیرنظامیان حفظ شود.
در نتیجه بعد از یک دوره کوتاه زمانی، سازمان ملل قطعنامهای را تصویب کرد به ناتو اجازه داد منطقه پرواز-ممنوع را بر فراز لیبی اعمال کند. اینطور گفته شده که اگر اتحادیه عرب برای تغییر حکومت در بنغازی فشار نمیآورد، اتحادیه اروپا هم نمیتوانست اجازه سازمان ملل برای اعمال منطقه پرواز-ممنوع در لیبی بگیرد. پس اگر اتحادیه عرب برای سقوط حکومت قذافی فشار نیاورده بود، این اتفاق خیلی بعید بود.
در عین حال که اتحادیه عرب در سقوط حسنی مبارک چنان نقش مهمی مانند مورد قذافی ایفا نکرد، اما اینکه قویا سرکوبها از جانب حسنی مبارک را محکوم کرد به عنوان دلگرمی برای معترضان و گروههای اپوزیسیون در خیابانهای قاهره موثر بود.
در مورد سوریه، اتحادیه عرب در اوایل نوامبر ۲۰۱۱ طرحی به بشار اسد داد و در آن پیشنهاد داد که حکومت سوریه خشونت را متوقف کند و با اپوزیسیون مذاکره کند.
ا این حال حکومت بشار اسد فقط یک روز بعد حملهای خونین به شهروندان سوری کرد. از زمانی که سوریه با طرح صلح مورد حمایت اتحادیه عرب موافقت کرده است، دستکم ۲۰۰ نفر از معترضان سوری کشته شدهاند.
قدم بعدی اتحادیه عرب آن بود که عضویت سوریه در اتحادیه عرب را تعلیق کرد. با در نظر گرفتن اینکه سوریه از مدتها قبل به عنوان قلب تپنده اتحاد و ملیگرایی عربی شناخته میشده، تعلیق عضویتش از اتحادیه عرب ضربهای قوی به حکومت سوریه بود.
اتحادیه عرب همچنین برای ارجاع سوریه به دادگاه بینالمللی جنایی به خاطر جنایت در حق بشریت در جریان عملیات سبعانه سرکوب قیامهایی که بقای حکومت سوریه را تهدید میکنند، فشار آورده است.
بههرحال اتحادیه عرب به عنوان بستری برای تغییر صحنه سیاسی برخی از کشورهای عضو خود عمل کرده است. آیا این سازمان از این اهرم سیاسی که اخیرا در جامعه بینالمللی کسب کرده است استفاده میکند اقدامی موثر علیه جمهوری اسلامی کند؟ اگر ثابت شود که ایران در شرف دستیابی به سلاح هستهای است، آیا این سازمان هم با اقدامات سرسختانه علیه برنامه هستهای ایران همرای خواهد شد؟
چندان که اسناد منتشرشده ویکیلیکس فاش کرده، ملک عبدالله عربستان سعودی مکررا از ایالات متحده خواسته است که علیه برنامه هستهای ایران اقدام کند. آنطور که یکی از این اسناد میگوید، شاه سعودی «... مکررا آمریکا را تشویق کرده است که به برنامه تسلیحاتی هستهای ایران پایان دهد».
این اسناد محرمانه همچنین فاش کرده است که متحدان عرب نگرانیهای خود درباره برنامه هستهای ایران را با ایالات متحده در میان گذاشتهاند و از کشورهای عرب خواستهاند خطر آشکار جمهوری اسلامی ایران را دفع کنند.
گفته شده که برخی کشورهای عربی برای برقراری توازن قوا در خاورمیانه دوست دارند ببینند که ایران توانایی هستهای بالقوه دارد. آنها معتقدند که اگر ایران واقعا یک قدرت هستهای شود، میتواند به عنوان وزنهآی در مقابل نفوذ اسرائیل در منطقه نقش ایفا کند.
در مقابل گفته میشود خیلی از کشورهای عربی مدتهاست نگرانیشان را درباره دستیابی ایران به تسلیحات هستهای ابراز کردهاند. گفته شده که نگرانی آنان ریشه در تنشهای تاریخی فارس و عرب دارد. این عده همچنین میگویند که تشکیل شورای همکاری خلیج [فارس] در سال ۱۹۸۱ توسط بحرین، قطر، کویت، عمان، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، تلاش برای برقراری نوازن قوا در مقابل جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس بوده است.