در سروده های بهبهانی در دوران پیش از انقلاب آثار «تعهّد» به آرمان های اجتماعی مشهود است. او خود میگوید که بخش مهم و جالب کارهایش به شرح دردها و ناخشنودیهای مردم اختصاص داشته است.
سیمین بهبهانی، شاعر معاصر ایران، اگرچه بهخاطر نوآوریهایش در شعر کلاسیک فارسی مشهور است، اما بخش مهمی از شهرت او به فعالیتهای اجتماعیاش به عنوان یک فعال سرشناس مسایل زنان برمیگردد.
کامران تلطف، استاد زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران زمین در دانشگاه آریزونا در مقالهای نظری بر جهان معنایی زندگی سیمین بهبهانی افکنده است.
آقای تلطف در آغاز مینویسد: «سیمین بهبهانی را، از نظر نوآوری و خلاقیت در بیان شعری و روآوری به مضامین بدیع، باید از تواناترین شاعران معاصر ایران دانست. وی در آفرینش و گسترش بسیاری از جنبش های ادبی معاصر ایران نقش و سهمی اساسی داشته داشته است، از آن جمله در ادبیات "متعهّد" دوران پیش از انقلاب، ادبیات فمینیستی پس از انقلاب، و به خصوص در ادبیات اجتماعی و سیاسی سالهای اخیر.»
او درادامه میگوید که در نظر دارد با نگاهی به شعر «دوباره میسازمت وطن» به درونمایههای دیگر اشعار خانم بهبهانی بپردازد.
نویسنده این مقاله که در سایت بنیاد مطالعات ایران منتشر شده، اندیشه، فعالیتهای اجتماعی و شعر او را در قالب بخشهای تعریف شدهای معرفی کرده است.
سیمینِ ادبیات متعهد
کامران تلطف، ابتدا به دوره اول زندگی حرفهای سیمین بهبهانی اشاره میکند و مینویسد: بهبهانی، در آثاری که پیش از انقلاب سروده است، همانند دیگر شاعران و نویسندگان زن آن دوران، چندان به مشکلات زنان نمیپردازد و به هرحال از چارچوب فکری و فلسفی جنبش ادبیات متعهد اجتماعی فراتر نمیرود. او از چشماندازی رئالیستی و با استفاده از زبان اشاره و استعارهی ویژهی ادبیات متعهد، دل نگرانیهایش را دربارهی دشواریهای اجتماعی، مسائل طبقاتی، و نبود آزادیهای سیاسی را درگفتار و سرودههایش به میان میآورد.
بر همین اساس گمان میرود که آثار خانم بهبهانی در این دوره از آنجایی که در بند تعهد صرف اجتماعی است، خود را در دنیای مردانه «محصور» میبیند.
در سروده های بهبهانی در دوران پیش از انقلاب آثار «تعهّد» به آرمان های اجتماعی مشهود است. او خود میگوید که بخش مهم و جالب کارهایش به شرح دردها و ناخشنودیهای مردم اختصاص داشته و از همین روست که هم منتقدان ادبی و هم خوانندگان عادی اشعارش، به ویژه «طبقات مظلوم و محروم» جامعه، به استقبال سرودههایش رفتهاند.
بهبهانی هیچگاه مردان را مسئولِ هیچ بخشی از مسئولیت مسائل و مشکلات اجتماعی که در شعرهایش بدانها میپردازد، نمیداند بلکه آنان را نیز قربانیان وضع حاکم میداند و معتقد است که روزی ناجی آنان خواهد آمد و همه را با هم نجات خواهد داد.
شاعر فمینیست
نویسنده مقاله معتقد است که وقوع انقلاب سال 57 و پدیده انقلاب فرهنگی «با محدود کردن آزادی ها و حقوق مدنی و اجتماعی زنان، به بارور شدن ادبیات فمینیستی انجامید و آفرینش ادبی به مهم ترین عامل مشارکت زنان در عرصه اجتماع و سیاست تبدیل شد.
او اشاره دارد که در آثار نویسندگانی مثل شهرنوش پارسیپور، شهین حنانه و منیرو روانیپور، زن کانون توجه قرار گرفت.
به اعتقاد آقای تلطف «بسیاری از منتقدان ادبی، که به آثار نویسندگان و شاعران زن در ایران در دهههای اخیر توجه داشتهاند، بیشتر به مشارکت گسترده آنان در فعالیتهای ادبی اشاره کردهاند و چگونگی و چرائی محوری شدن مسایل جنسیتی در نوشتههای آنان را کمابیش مسکوت گذاشتهاند.»
وی با تاکید بر اینکه در خواندن آثار زنان نباید به دوگانه «زن/مرد» محدود شد، مینویسد:
«در آثار دههی هزار و سیصد و شصت و هفتاد سیمین بهبهانی موضوعها و ایدههای ملهم از گفتمان فمینیستی به آسانی دیده میشوند. وی در این دوره زندگی زنانی را تصویر میکند که از آنان انتظار میرود تکلیف ادارهی امور خانواده و وظائف مادری را نیز به عهده بگیرند. به عنوان نمونه، وی دربارهی زنی که در صف خرید فرزندش را به دنیا آورده شعر سروده است. در اینگونه شعرها، او در عین حال با توجهش بر بر بدن زن، از این سنّت دیرینه نیز تخطّی میکند که بدن زنان را باید پدیدهای خصوصی و عیاننشدنی دانست و در معرض دید عام قرار نداد. عبارتهایی از قبیل "مردی مرا فشار میدهد/ هیچ نمیگوید، مرا نادیده میگیرد/ او میخواهد تو بفهمی/ فشار قبر چیست" در تعبیر ادبی توصیف رابطهی مرد و زنی بیش نیست. در تعبیری دیگر، اما، تصویری از فشارها و فرادستیهای مستمر فرهنگی و اجتماعی مردان بر زنان است؛ زنانی که دشواریهای اقتصادی، سیاسی و خصوصی و خانوادگی را یکجا تحمل میکنند.»
کامران تلطف تاکید میکند که «در "آن مرد، مرد همراهم" (1369)، مجموعهی شعر و نثر دربارهی خودش و همسرش، جایگاه مرکزی مردان را از آنان میگیرد. زندگی قهرمان زن این کتاب سوژهی اصلی است و شحصیت مرد آن اُبژهای بیش نیست. نویسنده به دقت تمام و با زبانی نمادین، فرایند اوجگیری و افول گفتمان چپ را در سالهای پیش و پس از انقلاب ترسیم میکند.»
به اعتقاد او سیمین بهبهانی در «آن مرد، مرد همراهم» و «فنجان شکسته» از نثری بهره میگیرد که یکسره متفاوت با نثر ادبیات متعهد است و کاربرد چنین زبانی که متاثر از دگرگونیهای اجتماعی آن سالهاست، هوشمندی سیمین بهبهانی را نشان میدهد. نویسنده از مقدمه گزیده اشعار خانم بهبهانی نقل میکند: «غزل برای فکرهای زیباست... سر بریده زهره را به مجلس خان آوردن، بکارت خونافشان دختران به سپاهیان چنگیز سپردن، دست بریده کولی را از شاخه آویختن، تیر نشانگیر تیمور را در مردمک چشم زنان نشاندن، دیوان تنورهکش دیدن و جان از شاخهها چیدن... کدام را در قالب قدیم غزل بگنجانم که با ساز خوانده شود و مضحکه نسازد؟»
شاعر نوآور
دوباره میسازمت وطن
اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگرچه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل
به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون
به سیل اشک روان خویش
دوباره، یک روز روشنا
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم
ز آبی آسمان خویش
كسی كه «عظم رمیم» را
دوباره انشا كند به لطف
چو كوه می بخشدم شكوه
به عرصه امتحان خویش
اگر چه پیرم، ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بُوَد
جوانی آغاز میكنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث "حب الوطن" زشوق
بدان روش ساز میكنم
كه جان شود هر كلام دل
چو برگشایم دهان خویش
اگر چه صد ساله مردهام
به گور خود خواهم ایستاد
كه بردَرَم قلب اهرمن
ز نعره آنچنان خویش
هنوز در سینه، آتشی بجاست
كز تاب شعلهاش
گمان ندارم به كاهشی
ز گرمی دودمان خویش
دوباره میبخشیام توان
اگرچه شعرم به خون نشست
دوباره میسازمت به جان
اگرچه بیش از توان خویش
کامران تلطف با بازخوانی این شعر مشهور سیمین بهبهانی به ارزیابی ساختار شعر بهبهانی میپردازد و مینویسد:
«پیش از هر چیز باید گفت که وزن این شعر از ابداعات سیمین بهبهانی به شمار میآید. منصور رستگار فسایی شعر مستزاد را، نوعی شعر میداند که "در آخر هر مصراعی از رباعی یا غزل و قطعه و امثال آن، جملهای کوتاه و مسجع بیفزایند که در معنی با آن مصراع مربوط باشد و به نوعی آن را کاملتر سازد، اما از وزن اصلی شعر خارج و زائد باشد." شعر مستزاد اغلب دارای 32 هجا است (16 + 16). امّا، شعر بهبهانی که ممکن است در این قالب هم باشد به 36 هجا میرسد (18+ 18). از این گذشته، شعری که در بحر مجتٍثٍ است ترکیب خاص خود را (مفاعلن، فاعلاتو، فع) دارد. به هر تقدیر، وجود «فع» یا در مواردی «فا» در پایان هر مصرع وزن شعر را حالتی استثنائی میبخشد. این شعر نه تنها به خاطر هجاهای اضافی آن یک نوآوری شمرده میشود، بلکه بر خلاف شعرهای دیگری که در این وزن گفته شدهاند نه با یک همخوان که با یک واکه پایان مییابد. جنبهی دیگری از نوآوریهای بهبهانی در غزل نیز در این شعر نمایان است. غزل های سنتی اغلب از بیتهایی تشکیل میشود که از نظر معنا و پیام از یکدیگر مستقلاند. اما در شعر بهبهانی، از جمله در «دوباره میسازمت، وطن»، ابیات از نظر معنایی انسجامی درونی دارند و از نظر درونمایه واحدی کلّ را تشکیل میدهند.»
نویسنده اشاره میکند که سیمین بهبهانی شعر دوباره میسازمت وطن را در سال 1360، یعنی یک سال پس از آغاز جنگ ایران و عراق سرود. اگرچه بعضیها این شعر را از اولین شعرهای جنگ محسوب میکنند، اما این شعر در آن سالها فروغی نداشت. کامران تلطف مینویسد:
«ماندگاری این شعر و ظهور مجدد و مکرر آن در سالهای اخیر، بنابراین، بلندتراست ومربوط به ارتباط پیام شعر با تداوم خواستههای مردم برای زندگی بهتر است و در آن نوعی میهنپرستی حماسی و خاص ایرانی مطرح میشود که کاملا از مفاهیم اسلامی جنگ که در این دوران معمولا از جانب وابستگان به حکومت عنوان میشود، جداست و به عبارتی دیگر بیانگر آرمانهای ملیگرایانهای است که که گذشت زمان بر آنها اثری نگذاشته است.»