نسخه آرشیو شده

چرا حمله اسرائیل به ایران نامحتمل است
از میان متن

  • آیا اسرائیل مایل است که خطر آغاز یک کارزار نظامی را که می‌تواند بالقوه تهدیدی برای منابع نقتی جهان و تقریبا اقتصاد کل جهان را تهدید ‌کند، بپذیرد؟ چنین کاری در لحظه اکنون برای اسرائیل در کوتاه‌مدت، خطرآفرین است و غیرمنطقی به نظر می‌رسد، چون هزینه‌ای که به خود اسرائیل وارد می‌کند بیشتر از پس زدن برنامه هسته‌ای ایران از طریق بازدارندگی حاصل از بمباران خواهد بود
دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۹ | کد خبر: 55995

امیر باقرپور، در مقاله‌ای که در نشریه فارن پالیسی منتشر شده، به احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای پرداخته است و آن را نامحتمل می‌داند.

امیر باقرپور، در مقاله‌ای که در نشریه فارن پالسی منتشر شده، به احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای پرداخته است.

امیر باقرپور در آغاز این مقاله با اشاره به اینکه در طول تابستان، نومحافظه‌کاران تلاش زیادی برای پخش شایعه احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران به خرج داده‌اند، می‌نویسد که این روند در جمله‌ای که روی جلد شماره اخیر ماهنامه آتلانتیک منتشر شده، مصداق پیدا می‌کند: «اسرائیل برای حمله هوایی به ایران آماده می‌شود.»

در این شماره از نشریه آتلانتیک، جفری گولبردگ، نویسنده مقاله «نقطه بی‌بازگشت» نگرش اسرائیل را مبنی بر این‌که هیچ گزینه‌ای جز حمله هوایی به تاسیسات هسته‌ای ایران وجود ندارد، روشن می‌سازد.

رسانه‌هایی که به تفسیر احتمال حمله به ایران می‌پردازند، جوری اعتبار نظر خطر اسرائیل را کش می‌دهند تا افکار عمومی آمریکا و حکومت ایران را متقاعد کنند که این صرفاً یک بلوف نیست. اگرچه این سیاست‌گذاری رسمی اسرائيل نیست، اما گویی این کشور می‌خواهد با این استراتژی  ایران را به کنار گذاشتن برنامه‌های هسته‌ای‌اش تشویق کند.

برای این‌که خطر باورکردنی به نظر برسد، علامت‌هایی که اسرائیل می‌فرستد، باید هزینه‌هایی داشته باشد. اسرائیل برای افزایش خطرات حمله به ایران، متحمل هزینه‌‌هایی بی‌خردانه در خصوص علائق حیاتی هم‌پیمانانش در جامعه بین‌الملل، یعنی قطع جریان صدور نفت از خاورمیانه تحت تاثیر درگیری نظامی، می‌شود.

این علامت‌ها در حقیقت شاید منجر به توی پوست گردو گذاشتن دست اسرائیل و ایالات متحده در عملی کردن یک حمله بشود، در حالی که هدف، تنها گرفتن یک ژست است.

اقدامات ادامه‌دار رسانه‌ها در طرح سناریوی «هیچ انتخاب دیگری نیست»، پیامدهای کوتاه آمدن و یا زیادی حرف زدن را با طرح مسیری برای جنگ که از ابتدا هدف نبوده، افزایش می‌دهد.

چنین اقداماتی به‌طور نامناسب فواید عملیات نظامی را در مقایسه با عواقب آن نشان می‌دهد و تقریباً همیشه، کشور مقابل را متجاوزی خودسر نمایش می‌دهد. اما یک کارزار برای جنگ تنها زمانی به‌طور منفی به عنوان تیلیغات دیده می‌شود که ببینیم یک طرف نشسته و اولویت‌های بعدی آن نگاه چیست. کارل وان کلاوسویتس، استراتژیست نظامی در کار جاودانه‌اش، «درباره جنگ» گفت: «کشور متجاوز همیشه صلح‌طلب است، او ترجیح می‌دهد که بدون مقاومت بر یک کشور غلبه کند.» این هسته لازم مسئله است، آن‌هایی که هم‌صدا با علاقه حیاتی ایران، اسرائیل را متجاوز می‌بینند، و آن‌هایی که بر عکس با اسرائیل هم‌صدا هستند.

بیش از منازعه دو قدرت بزرگ خاورمیانه، تضادی بین محاسبه منطقی هزینه‌ها و فواید از یک سو و احساسات کوری که به جنگ منتهی می‌شوند، وجود دارد. مسئله هسته‌ای فقط نشانه‌ای از یک مسئله بزرگ‌تر است: ایران یک قدرت منطقه‌ای ناراضی در خاورمیانه است که وضعیت کنونی و موازنه قدرت به رهبری آمریکا را به جالش می‌کشد. دولت بوش و حالا دولت اوباما این عبارت مبهم را استفاده کرده‌اند که «همه گزینه‌ها روی میز است.» بیایید بعضی از این گزینه‌ها و پیامد کنونی و بالقوه‌شان را بررسی کنیم.

دیپلماسی کم‌هزینه‌ترین گزینه است، اما مسلما دشوارترین گزینه برای دستیابی است. این گزینه را می‌توان به دو زیرمجموعه دیپلماسی پنهان و دیپلماسی آشکار تقسیم‌بندی کرد. اسرائیل و ایران سابقه‌ای طولانی در دیپلماسی پنهان از دوران شاه تا دوره حکومت آیت‌الله خمینی دارند. (1)

اگرچه پس از سال‌ها آموزش و مسلح کردن حزب‌الله، جهاد اسلامی و اخیراً حماس، اقدامات ایران علیه اسرائیل بیش از سخنان جنگجویانه محمود احمدی‌نژاد با انکار هولوکاست است.‌)2) اگرچه چنین دیپلماسی حیله‌گرایانه‌ای یک‌طرفه نیست؛ همان‌طور که اسرائیل، حزب‌الله و حماس را نمایندگان ایران می‌داند، ایران نیز دولت اسرائیل را نماینده آمریکا محسوب می‌کند.

در نتیجه حکومت ایران در طول سه دهه درگیر استراتژی «این به آن در» بوده که هم آمریکا و هم اسرائیل را هدف داشته است. این‌چنین عمل متقابلی، شکوه‌های سیاسی و اقتصادی ناشی از تحریم‌‌ها و یا دخالت در امور سیاسی ایران در شصت سال گذشته را به همراه داشته است. حمایت ایالات متحده از گروه‌های مخالفی که مسوول حمله به ایران هستند، عملی متقابل است.

تا پیش از زمان روی کار آمدن دولت بوش، ایالات متحده مستقیما از گروه‌هایی نظیر مجاهدین خلق حمایت می‌کرد، سازمانی تروریستی که گفته شده مسوول قتل چند عضو پارلمان ایران و تلاشی نافرجام برای کشتن رهبر فعلی جمهوری اسلامی که یکی از دستانش را از دست داد، بوده است.

در دولت بوش نیز، آمریکا از گروه تروریستی پژاک و گروه سنی بلوچی جندالله که حملاتی را علیه ایران ترتیب می‌دادند، حمایت کرد. در جریان یک تغییر سیاست، دولت اوباما متعهد شد که از حمایت از گروه‌هایی نظیر مجاهدین خلق، پژاک و جندالله دست بردارد. پرزیدنت اوباما حتا پا را از این فراتر نهاد و دخالت آمریکا در کودتای سال 1953 علیه اولین حکومت دموکراتیک ایران، یعنی دولت محمد مصدق را پذیرفت و از این بابت عذرخواهی کرد.

این اشارات از سوی تندورانی که سپاه پاسداران ایران و محمود احمدی نژاد رهبری‌اش می‌کردند، نادیده گرفته شده است. پیش از ظهور محمود احمدی‌نژاد، سید محمد خاتمی، که روی تبادلات فرهنگی، و نه گفت و گوی رسمی، پافشاری می‌کرد، ایران و آمریکا مذاکراتی رو به جلو داشتند.

اما حتا این نمونه‌ها پس از آن‌که پرزیدنت بوش، ایران را به عنوان عضوی از «محور شرارت» نامید، متوقف شد. در دولت جدید آمریکا به رهبری پرزیدنت اوباما، پس از آن‌که میرحسین موسوی و مهدی کروبی، انتخابات ریاست‌جمهوری بحث‌انگیز سال 2009 را به محمود احمدی‌نژاد باختند، روابط دو کشور بدتر شد. ادامه سیاست‌های تندروانه‌ محمود احمدی‌نژاد، این اطمینان را به وجود آورد که در وضع موجود، مذاکرات همچنان غامض خواهد بود.

پس از تلاش نافرجام در حوزه دیپلماسی، ایالات متحده با سوالاتی پیرامون برنامه هسته‌ای ایران، به دومین گزینه کم‌هزینه رسید: اجرای تحریم‌های مصوب سازمان ملل که از زمان ملی شدن صنعت نفت در دوران مصدق، شدیدترین تحریم‌های علیه ایران بوده است. هدف تحریم‌ها این بود که ایران دست از برنامه هسته‌اش بردارد.

اگرچه این اقدام آسیب‌هایی به عموم مردم ایران وارد کرد و هزینه داد و ستد را برای حکومت ایران افزایش داد، اما تا حالا که ثابت شده مثل تلاش‌های دیپلماتیک دولت اوباما بی‌نتیجه بوده است. هرچند عواقب این گزینه قابل مقایسه با پیامدهای گزینه نظامی خیلی کم است، اما مطمئنا هزینه‌هایی برای هم‌پیمانان آمریکا دارد.

برای مثال ترکیه که یکی از هم‌پیمانان استراتژیک و بزرگ آمریکاست، به عنوان یکی از شرکای تجاری بزرگ ایران، از این سیاست واشنگتن، تاثیری منفی خواهد دید و به همین دلیل به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران، رای منفی داد.

بیایید بررسی کنیم که اگر اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کند، چه هزینه‌ای خواهد داشت و عکس‌العمل ایران چه خواهد بود. در درجه نخست ایران تقریباً 70 میلیون نفر جمعیت در سرزمینی به اندازه ایالت تگزاس دارد. اسرائیل اما فقط یک هفتم ایران جمعیت دارد و مساحت آن تقریباً برابر با مساحت کوچک‌ترین ایالت آمریکا، یعنی رودآیلند است.

این دو کشور 1500 کیلومتر از هم فاصله دارند. حتا واکنش ایران با تکنولوژی درجه دومش هم اسرائیل را به خاطر مساحت محدودش، ویران خواهد کرد. اما مهم‌تر از جمعیت، مساحت و قدرت نظامی ایران، موقعیت استراتژیک این کشور در خاورمیانه است. 40 درصد از ترانزیت دریایی نفت جهان که شامل 20 درصد از کل ترانزیت دریایی جهان است، از طریق تنگه هرمز انجام می‌شود.‌)3)

این گذرگاه باریک مشرف به سواحل ایران است. در سال 2008، محمد جعفری، رئیس سپاه پاسداران ایران اعلام کرد که اگر ایران مورد حمله قرار گیرد، اولین واکنش ایران، بستن این گذرگاه با مین‌گذاری تنگه هرمز خواهد بود. هدف بعدی که فرماندهان سپاه پاسداران درباره‌اش حرف زده‌اند، بمباران پالایشگاه‌های نفت عربستان سعودی خواهد بود. بعضی تحلیلگران اعتقاد دارند که ایران با استفاده از حزب‌الله و حماس می‌تواند ویرانی مضاعفی را به اسرائیل تحمیل کند.

قطع جریان برق در چنان ابعادی، تاثیرات مخربی خواهد داشت. بنابراین اگرچه ایران هنوز به سلاح هسته‌ای دست پیدا نکرده، موقعیت استراتژیکش و توانایی‌اش در متوقف ساختن جریان نفت، به این کشور اجازه می‌دهد که قدرت بازدارندگی برابر و یا حتا بیشتری داشته باشد، چرا که فشاری جهانی را وارد خواهد ساخت و هزینه فاجعه‌آمیز افزایش قیمت نفت تقریبا بر همه کشورها تاثیر خواهد گذاشت.

سوال باقی مانده است: آیا اسرائیل مایل است که خطر آغاز یک کارزار نظامی را که می‌تواند بالقوه تهدیدی برای منابع نقتی جهان و تقریبا اقتصاد کل جهان را تهدید ‌کند، بپذیرد؟ چنین کاری در لحظه اکنون برای اسرائیل در کوتاه‌مدت، خطرآفرین است و غیرمنطقی به نظر می‌رسد، چون هزینه‌ای که به خود اسرائیل وارد می‌کند بیشتر از پس زدن برنامه هسته‌ای ایران از طریق بازدارندگی حاصل از بمباران خواهد بود.

نکته مهم دیگر این است که اقدامات نظامی هزینه‌های بسیار زیادی برای هم‌پیمانان اسرائیل خواهد داشت. بنابراین در پایان همه‌ گزینه‌ها روی میز است، حتا استفاده از سلاح‌های هسته‌ای. اما اسرائیل به عنوان یک بازیکن منطقی در بازی بین‌المللی، احتمالا تاسیسات هسته‌ای ایران را بمباران نخواهد کرد، چون موقعیت استراتژیک ایران با توانایی‌اش برای تلافی جفت و جور است.

(1) اتحاد خائنانه: معامله پنهانی اسرائیل، ایران و ایالات متحده. انتشارات دانشگاه ییل 2007
  (2)شیطانی که ما می‌شناسیم: برقراری رابطه با قدرت اول جدید ایران. نیویرک: انتشارات کراون.2008
(3) World Oil Transit Chokepoints
  Iran to lock down Strait of Hormuz if attacked (4
 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی