نیوزویک از روزهای سخت مازیار بهاری، خبرنگار خود، در زندان و روزهای پس از آزادی و بازگشت او به لندن نوشته است
مازیار بهاری، مستندساز و خبرنگار نیوزویک، در مدت چهار ماهی که در ایران زندان بود همواره این دو جمله تکراری را از بازجوی خود میشنید «هیجکس بیرون به فکر تو نیست. همه تو را فراموش کردهاند.»
اما حقیقت چیز دیگری است زیرا در مدت بازداشت مازیار بهاری در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا و استفان هارپر، نخستوزیر کانادا، بهطور علنی خواستار آزادی او شده بودند.
ازسوی دیگر، فرستادگان و مقامهای دولتهای نگران مازیار، آزادی او را از مقامهای ایرانی درخواست کرده بودند.
مطبوعات مختلفی که مازیار برای آنها کار کرده است شامل نیوزویک، کانال چهار تلویزیون انگلیس، سی.ان.ان و بی.بی.سی و بسیاری از خبرنگاران از سراسر جهان بارها زندانی شدن این خبرنگار با تابعیت ایرانی، کانادایی را دور از انصاف اعلام کرده بودند.
روزنامهنگاران، نویسندگان، فیلمسازان، هنرمندان و هزاران شهروند عادی در فیس بوک دادخواستی برای آزادی مازیار بهاری امضا کرده بودند.
پائولا گولی، همسر باردار مازیار، از مقامهای دولت ایران خواسته بود مازیار را پیش از آنکه نخستین فرزندشان بهدنیا بیاید، آزاد کنند.
ایران در 17 اکتبر (25 مهر) مازیار بهاری را با قرار وثیقه ( 300 هزار دلار) از زندان آزاد کرد.
مازیار در تمام مدت بازداشت هرگز چهره بازجوی خود را ندید و همواره با چشمانی بسته دربرابر دیوار با پرسشها و اتهامهای بازجو روبهرو بود.
اگرچه مازیار را مقابل دوربینهای تلویزیون دولتی مجبور کرده بودند به این موضوع اعتراف کند که او بهطور غیرعمد به پیشبرد «انقلاب مخملی» پس از انتخابات جنجالی 12 ژوئن (22 خرداد) کمک کرده اما به او هرگز اجازه ندادند درمدت یک ماه حبس انفرادی وکیلی را ملاقات کند.
در اوایل ماه اوت (اواسط مرداد) مازیار در ظاهر از آیتالله علی خامنهای عذرخواهی و طلب بخشش کرد و هفته گذشته رژیم ایران به او اجازه داد چند روز پس از رهایی از زندان، تهران را به مقصد لندن ترک کند و به همسر باردارش در بیمارستان ملحق شود که قرار است سزارین زایمان کند.
مازیار که تلاش میکند به وضعیت عادی بازگردد، افکارش را جمع و جور میکند و با مطبوعات مصاحبه نمیکند.
او در مدت بازداشت حدود 25 پوند وزن کم کرده و میگوید که درمدت بازداشت آزار فیزیکی او کم بوده اما تحت فشار روانی شدید بوده و میداند که این فشارها پس لرزههایی هم دارد ودرنظر دارد در آینده نزدیک پیش مشاور و روانپزشک برود.
مازیار با حالتی احساسی از همبستگی دوستان، همکاران و حتی غریبهها در مدت بازداشت او قدردانی کرده و میگوید «تمام این افراد برای آزادی من سخت تلاش کردند.»
مازیار و افرادی که برای آزادی او از زندان تلاش کردند، میدانند که دیگر زندانیان سیاسی در زندان اوین تهران همچنان مورد آزار و تحقیر بازجویانی هستند که زندانیان نمیتوانند چهرههایشان را ببینند.
روزی که مازیار بهاری وارد لندن شد، کیان تاجبخش، اندیشمند ایرانی، آمریکایی به 15 سال زندان محکوم شد.
نیوزویک در پایان این گزارش نوشت: تاجبخش و دیگر زندانیان اخیر درگیر توطئهای شدهاند که وجود خارجی ندارد و تنها قربانیان ترس و جنون ناشی از سوظن دولت شدهاند. مازیار در مدت 118 روز زندانی حتی یک روز هم فراموش نشد و دیگر زندانیان سیاسی هم در یادها خواهند ماند.
من که نفهمیدم کی راست می گوید ؟از یک طرف می گیند احترام به حقوق بشر .از طرف دیگر من که سال هاست می بینم ما مهاجران مثل برده کار می کنیم و سفید پوست ها دارند تفریح می کنند . و زبان این ها هم درازه که ای بابا بیا ببین در ایران چه خبره ؟احمدی نژاد هنوز آدمی نکشته و بمبی نساخته و جنگی نرفته و شده شمر زمانه ؟در صورتی که بوش این همه آدم کشت و جنگ افروزی کرد و آب از آب تکان نخورد .وقتی دولت کانادا میلیون ها دلار برای مصرف قانونی مواد مخدر خرج می کند و دم درب هر منزل یک کانادائی یک مشروب فروشی زده . وتمام این زمین های کانادا را به اسم ملکه کرده اند و از ما دارند مالیات سر سام آور می گیرند. داشتم فکر می کردم اگر فقط یک باغ دومتری را در ایران به اسم رهبر می کردند آن وقت چه جنجالی این ها راه می انداختند. وقتی رفتم به یک نشنال پارک در ونکور آیسلند یا همان جزیره ونکور و بابت پارک اتومبیل جریمه شدم در صورتی که می بایست پارکنیک مجانی باشد . یعنی ما حق تفریح کردن را هم نداریم .و ملکه انگلیس با گرفتن آن همه زمین و مالیات باز هم گیر به اتومبیل پارک شده ما در پارک جنگلی میدهد . وقتی زحمت می کشیم و اتومبیل دست دومی می خریم و چشم دیدن آن را هم ندارند و پلیس شان آدم را الکی جریمه می کند و وقتی لباس شیک می پوشد و کانادائی چپ چپ به آدم نگاه می کند و آدم به کانادائی لبخند می زند و یارو اخم می کند و وقتی ایرانی ساکن کانادا خالی بندی می کند و وقتی آدم خسته می شود ی رود کنار رودخانه و بساط قلاب ماهیگری و ناگهان سرو کله پلیس که ماهگیری ممنوع است و جواز باید داشته باشی و پول بدهی و وقتی صدف کنار دریا رو بر می داری و پلیس می گوید ار غیر قانونی کردی و وقتی برای شب چهار شنبه سوری کنار دریا به دور از جنگل و آدم آتش کوچکی را می اندازی و باز پلیس کانادائی که چرا جوازنداری و پول ندادی به شهرداری اگر جشن دارید و وقتی به پرنده ها نان میدهی باز پلیس کانادائی که نان دادن به پرنده ها هم جرم است ...و وقی خسته می شوی و ناراحت و داد می زنی بس است من آزادی ندارم و پلیس ها می ریزند سرت و دست بسته و زندان که چرا تهدید کردی و داد زدی و ناراحت شدی و این قوانین لعنتی کانادا را هم بهتر است بدانید تا به وجود آزادی در ایران ایمان داشته باشید
کاریکاتوریست وهنرمند آواره از کانادا