نسخه آرشیو شده

دلارهایی که زنده زنده سوختند
عکس از مهر
از میان متن

  • صراف‌ها می‌گویند دلارهایی که الان بانک‌ها در صف‌ها در ایران می‌فروشند دو سه سرنوشت مختلف دارند. یک سری‌شان می‌روند زیر فرش خانه‌ها، در نقش زمین یا طلا. هیچ کس نمی‌داند سهم این زیرفرشی‌ها چقد است. بعضی‌ها معتقدند زیاد است، یک انتخاب برای سرمایه‌گذاری خرد. یک سری‌ شان هم می روند سفر، برای مصرف واقعی
موضوع مرتبط

کیوان
پنج‌شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۹ - ۰۳:۲۱ | کد خبر: 57015

کیوان- نویسنده این یادداشت از یکی از تولیدکنندگان صنعتی در ایران است که در هفته‌های اخیر تلاطم در بازار ارز را لحظه به لحظه حس کرده است- در یادداشتی که برای مردمک نوشته، بخشی از مشکلات انتقال پول و بحران ارزی بازار توضیح می‌دهد.

می توان «دلار زنده» را به فرهنگ واژگان اقتصادی اضافه کرد. دلار زنده به دلاری می‌گویند که در مسیر ارسال به مقصد و در زمان حواله شدن، توسط یکی از زمام‌دارن پولی دنیا مصادره، نگهداری (Hold)، فریز (راکد) یا چیزی شبیه اینها نشده باشد.

به عبارتی دلار زنده دلاری است که توسط یک حواله‌بر (چیزی شبیه به مسافربر) سرقت نشده باشد. یعنی دلاری که هنوز مال شما باشد. قیمت دلار زنده برای حواله در مبدا، از 1050 تومان در هفته پیش، روز دوشنبه به 1020 تومان رسید.

در تاریخ چندصد سال گذشته، داستان‌های زیادی از دنیای پرمخاطره بازرگانان وجود داشته است. جابجا کردن پول یا مال‌التجاره بین دو مملکت از آن کارهای جسورانه‌ای بود که سوخت و سوز هم زیاد داشت. علت این مخاطرات عوامل غیرقابل کنترل بود. بیماری، طبیعت، جنگ، راهزنی یا هر چیزی شبیه این‌ها. حالا در قرن بیست و یکم، بازار تجارت ایران شباهت‌هایی با چندصدسال پیش دارد.

این روزها بعضی حواله‌های ارزی دارند در راه می‌میرند. شاید این جمله خنده‌دار به نظر برسد، اما در دلش مفاهیم خیلی غم‌انگیزی دارد. الان درصدی از تجار یا تولیدکنندگان ایرانی هستند که علاوه بر سوخت و سوزهای داخلی، چک‌های برگشتی و کلاه‌برداری‌های رایج، با منشاء جدیدی از خسارت در منابع‌شان مواجهند: حواله‌هایی که در راه می‌میرند.

حواله‌ها کجا می‌میرند؟

ماجرای توقف نقل و انتقال پول از طریق دوبی نزدیک به یک ماه است که شروع شده است. صرافی‌ها هر کدام از طریق یکی از بانک‌های عامل (زیر مجموعه های بانک مرکزی، مثل بانک ملی، صادرات، ملت و...) پول‌شان را جابجا می‌کردند.
بخشی از آن چند میلیون دلاری که از اواخر شهریور در راه ماند، به صاحبان‌شان، برگرداندند ولی بخشی از آن را نه. صرافی‌ها از قول بانک‌های عامل می‌گویند پول در دوبی مانده، صبر کنید، صبر ایوب کنید. این حواله‌ها در کما هستند، تقریبا مرگ مغزی.

طی شش ماه گذشته حساب‌های لااقل دو صرافی معتبر در دوبی را مسدود کرده اند. می‌گویند ظاهرا در میان چند میلیون دلاری که هر کدامشان روزانه به این ور و آن ور دنیا می‌فرستاده اند، یکی دو مورد بی‌سر و صدا و با واسطه به بعضی صنایع تحریمی ایران مربوط می‌شده‌ است.

تمام حواله‌های دلاری بعد از کنترل توسط مراکز ناظر امریکایی به مقصد می‌رسند. یک تخلف از یک صرافی درآورده اند، حواله‌های یک هفته آن صرافی را نگه داشته اند. چند میلیون دلار را چند ماه است نگه داشته اند، تازگی‌ها هم به قول خودشان «فریز» کرده اند. فریز معنی بدی می‌دهد. مثل فریز کردن آدم زنده است. زنده شدنش خیلی شک و تردید دارد. دوباره چیزی شبیه به مرگ مغزی، خیلی جدی‌تر از قبلی.

زیر پوست بازار ارز که می‌روی، تعداد مال باخته‌های این جریان‌ها کم نیست. هر کدامشان از طریقی دنبال گرفتاری‌شان هستند. اما همه یک نتیجه مشترک را به بازار ارز القا می‌کنند: هزینه تجارت بین‌الملی در ایران به شکل تصاعدی بالا رفته.

ریسک یعنی چه؟

ریسک یعنی دویست هزار دلار پول ببندی به پای کبوتر و راهی‌اش کنی آن سوی دنیا. این مثالی که زدم پارسال خیلی اغراق آمیز بود، امسال نیست، واقعن نیست.

تحلیل‌های اقتصاد دانان خارج از کشور را که می‌خوانم یا می‌بینم، حس می‌کنم بندگان خدا باورشان نمی‌شود یا اصلا توان درک این را ندارند که چه مکانیزم‌های نامعمولی در عصر تکنولوژی در حال وقوع در ایران است. باورشان نمی‌شود که شانس رسیدن حواله‌ها ممکن است به هشتاد درصد رسیده باشد. شانس سوختن پول از بیخ و بن، ممکن است به ده درصد رسیده باشد. پارسال یک دهم درصد هم نبود. راستش را بخواهید ته دلم خیلی امیدوارم که به کل حواسم پرت باشد، اما از ده نفر فعال اقتصادی که در اطرافم می‌شناسم، دو نفرشان تا الان حواله «سوختی» جدی دارند. تنها تشکیلاتی که قدمی برایشان برنداشته دولت مملکت‌شان است. واقعا هم پول را به صرافی داده اند دیگر، به بانک دولتی که نداده اند. مگر بانک‌ها دیگر به دردی هم می‌خورند؟ پس توقع چه خدمتی از دولت دارند؟

دیدید پریروز بانک مرکزی چند صرافی «متخلف» را بست؟ بهشان که پول نداده بودید برایتان حواله کنند؟ خوشحال باشید.

چمدان قفل دار دارید؟

صراف‌ها می‌گویند دلارهایی که الان بانک‌ها در صف‌ها در ایران می‌فروشند دو سه سرنوشت مختلف دارند. بخشی از آنها در نقش زمین و طلا، زیر فرش می‌روند. هیچ کس نمی‌داند سهم این زیرفرشی‌ها چقدر است. بعضی‌ها معتقدند زیاد است، یک انتخاب برای سرمایه‌گذاری خرد.

بخشی از از این دلارها هم می روند سفر، برای مصرف واقعی.

اما آن طوری که صرافی‌ها می‌گویند، بخش عمده این همه پول، مستقیم دارد از کشور بیرون می‌رود، تا از یک جای دیگری در دنیا (عمدتا دوبی) برای ارسال حواله به کار گرفته شود. واقعا دلارها را داخل چمدان می‌کنند و می‌برند. بالای میدان فردوسی می‌خرند 1070 تومان، صدمتر پایین تر به صرافی می‌دهند 1090 تومان، صرافی می‌فروشد به من تولید کننده 1120 تومان (نرخ سقوط کرده دیروز بود) و ریسک رساندنش به دوبی را تقبل می‌کند. اگر هم نرسد، می‌گوید در فلان جا گیر کرده منتظر بمان، یعنی کما. صراف‌ها می‌گویند دلیل کاهش نرخ حواله، همین خرده دلارهایی بود که تا میلیون دلار جمع می‌شود و می‌رود دوبی، می‌رود خارج.

وضع صنعت؟

تلاش برای بقا، قیمت گذاری لحظه‌ای، بی‌ثباتی عمیق، ناامنی تا استخوان بدنه صنعت. الان یک پدیده جدید هم به کلکسیون بخش صنعت و تجارت ایران اضافه شده. کمپانی‌های خارجی پله پله از اعتمادشان عقب می‌نشینند.

خارجی‌های معاند نه ها، بعضی از همین یاران گرمابه، مثل چینی‌ها. اگر دیروز با ده درصد پیش پرداخت تولید می‌کردند، الان سی یا پنجاه درصد می‌خواهند، اگر با تصویر حواله کالا را می‌گذاشتند روی کشتی، حالا تا رنگ پول را در حساب‌شان نبینند دست به کانتینر نمی‌زنند. بعضی بنیان‌های اعتماد که پنج، ده، بیست سال طول کشیده تا بین دو کمپانی شکل بگیرد، با یک حواله مرده فرو می‌ریزند. یکی از همین حواله‌هایی که کبوترش به مقصد نمی‌رسد. درکی از شکست یک اعتماد ده ساله دارید؟

با همه این بیم و هراس، حالا همه خدا خدا می‌کنند که این دلارهای نقدی سرش به جای محکمی بند باشد، امیدوارند که پول نفت را شده با اسکناس و توی گونی بیاورند، بیاورند و همین طوری بدهند دست ملت که مسیر تامین پول واردات مسدود نشود. در ایران امروز، واردات و صنعت مفاهیم خیلی متصلی هستند، خیلی وابسته.

خلاصه کنم، صنعت را زیر مشت و لگد گرفته اند این روزها.

فردا چه می‌شود؟

قرار بود سوال‌های خنده‌دار نداشته باشیم. به نظرتان رئیس جمهور فردا را در لبنان سرحال شروع می‌کند؟

این مطلب را به اشتراک بگذارید

ایران

نظر کارشناسی در مورد اقتصلد ایران مثل تجزیه تحلیل حرفه ای یه گل کوچیک محله ایه ،یعنی در بساطی که شعور نیست در موردش نظر دادن خنده دار است\nفقط باید بحث کرد در مورد اینکه این بازیه بچه گانه این مردان  زمامدار کی به انتهای خودش خواهد رسی

ایران | ۲۳ مهر ۱۳۸۹ - ۰۵:۴۸
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی