یکی از دغدغههای مهم ایرانیان متدین و به ویژه اقشار مذهبی در پی حوادث بیسابقه پس از انتخابات اخیر، این بود که «آیا دینداری مردم کشورمان پس از این ماجراها کاسته شده است؟» این یک پرسش جدی است که به نظر میرسد مردم و به ویژه کسانی که دغدغه و درد دین دارند، پس از مشاهده برخی نابسامانیها، ارتکاب کمسابقه برخی گناهان و برخی بازخوردهای این مسایل در میان مردم عادی و برخی شواهد دیگر، چنین پرسشی برایشان مطرح شده است.
یکی از دغدغههای مهم ایرانیان متدین و به ویژه اقشار مذهبی در پی حوادث بیسابقه پس از انتخابات اخیر، این بود که «آیا دینداری مردم کشورمان پس از این ماجراها کاسته شده است؟» این یک پرسش جدی است که به نظر میرسد مردم و به ویژه کسانی که دغدغه و درد دین دارند، پس از مشاهده برخی نابسامانیها، ارتکاب کمسابقه برخی گناهان و برخی بازخوردهای این مسایل در میان مردم عادی و برخی شواهد دیگر، چنین پرسشی برایشان مطرح شده است.
باید گفت، ارائه پاسخ دقیق و متقن به این پرسش و زمینهها و پیامدهای آن، نیازمند یک پژوهش جامعهشناسانه علمی است، اما در این نوشتار، ابتدا به اهمیت پرسش پرداخته، سپس برخی شواهد رد و تأیید آن را مطرح کرده و در پایان برخی راهکارها برای جلوگیری از کاهش دینداری مردم ارائه میشوند.
برای آن که میزان اهمیت پرسش مزبور روشن شود، باید به فلسفه ایجاد و تداوم حکومت اسلامی توجه نمود. روشن است از آنجا که دین علاوه بر اعمال و رفتار شامل بخشهای قلبی و اعتقادی است، هیچ حکومت و یا هیچ قدرتی نمیتوانند به اجبار جامعه را دیندار کنند، چرا که چنین امری امکانپذیر نیست و آیه «لا اکراه فیالدین» نیز در واقع یک روی توصیف یک واقعیت است. از همینرو فلسفه تشکیل حکومت اسلامی، ایجاد زمینه مناسب برای زندگی دینی مردم است. با این وصف میتوان گفت «زندگی دیندارانه مردم» که فلسفه تأسیس حکومت اسلامی است، از خود حکومت اسلامی مهمتر است.
نتیجه منطقی این امر آن است که نمیتوان برای "پایداری حکومت اسلامی"، دست به اقداماتی زد که تأثیر منفی بر "دینداری مردم" بگذارد، قاعدتاً منفعتی برای پایداری حکومت اسلامی که بر اساس آگاهی و مسلمانی مردم و اعتماد آنها به حاکمان متقی و عادل تشکیل شده و دوام مییابد، ندارد.
درباره نظام جمهوری اسلامی نیز باید گفت فلسفه شکلگیری آن، اجرای احکام اسلام و «تسهیل دینداری مردم"است. البته این نظام ارکانی دارد که به ترتیب، جایگاه ولایت فقیه، شخص ولی فقیه و ارکان بعدی حاکمیت نظیر دولت و دیگر قواست. این سلسله مراتب باید رعایت شود، اما در رأس همه آنها، دینداری مردم بالاترین اهمیت را داراست.
با این حساب بخشهای پایینی سلسله مراتب میتوانند فدای بخشهای بالادستی شوند، اما فداکردن رأس این هرم برای پایداری بخشهای پایین دستی غیر عاقلانه است.
* * *
اما آنها که احتمال کاهش دینداری در مردم پس از حوادث اخیر را دادهاند، بر اساس چه شواهدی به این نتیجه رسیدهاند؟
یکی از اعضای باسابقه شورای انقلاب فرهنگی در جلسهای اظهار کرده بود، ما دیدیم که در سعادتآباد عدهای قرآن و مفاتیح خود را از خانه بیرون گذاشتند. برخی روحانیون درتهران از کنار گذاشتن نماز توسط برخی متدینین سابق پس از انتخابات سخن میگویند و عدهای هم معتقدند میزان رعایت حجاب و پوشش اسلامی، در تهران با قبل از دوران انتخابات تفاوت کرده و بسیار آزادتر شده است.
این موارد تنها بخشهایی از مشاهدات و دادههای میدانی است که به نگارنده رسیده و در صورت واکاوی دقیق، به نظر میرسد یافتههای قابل اتکاتری نیز میتوان به دست آورد.
اما چه زمینههایی باعث چنین مواردی شده است؟ در زیر تلاش میشود به برخی از آنها اشاره گردد:
1. رویکردهای سیاسی افراطی برخی چهرههای منتسب به دین:
در انتخابات اخیر برخی چهرههای منتسب به دین، اعم از مداحان، ائمه جماعات و نیز روحانیون در سطوح مختلف به اتخاذ مواضع تند و افراطی، توهین به برخی افراد و حتی اقدامات خلاق شرع و اخلاق پرداختند و یا به جای تعریف دین طبق سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (س) به تفسیرهای کاملاً شخصی از دین و استفاده سیاسی از شعایر دینی پرداختند.
به عنوان نمونه، یکی از مداحان مشهور، در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی فرمانده دفاع مقدس را به نوشاندن جام زهر به امام متهم کرد. همین مداح و دوستانش مراسم شهادت حضرت زهرا(س) را به یک میتینگ تبلیغاتی برای یکی از کاندیداها تنزل داده و پس از انتخابات نیز در جشن یکی از کاندیداها شرکت کردند.
البته سرزدن چنین اقداماتی از برخی مداحان چندان عجیب نیست، اما کار در خط کشی حق و باطل به جایی رسید که به نقل از فقیه فاضلی نظیر آیتا.. مصباح یزدی اعلام شد، اطاعت از رئیس جمهور همچون اطاعت از خداست. طبیعی است چنین جملاتی برای کسانی که از یکسو شناخت دقیقی از دین ندارند و از سوی دیگر به هر دلیل از چهرهای سیاسی همانند رئیسجهور خوششان نمیآید و بعد گفته میشود اطاعت از وی اطاعت از خداست، چه بازخوردی خواهد داشت! از سوی دیگر اتخاذ مواضع افراطی از سوی برخی ائمه جماعات، ممکن است با شائبه عدم عدالت، ارتباط برخی مردم را با مسجد و محراب قطع کند و پیامدهای چنین محرومیتهایی هم مشخص است.
2. نگاه ابزاری به حجاب و بدحجابی؟
برخی معتقدند بعد از انتخابات، بروز بیرونی بدحجابی در جامعه جدیتر شده است. در انتخابات اخیر، تقریباً تمامی کاندیداها به عملکرد گشت ارشاد انتقاد کرده و برخی وعده جمعآوری آنها را دادند. فارغ از این که این افراد در طرح این انتقادات و وعدهها چه میزان صداقت داشتند، روشن است که برخی طیفهای کمتر متدین با همین شعارها جذب کاندیداها شدند و عملاً نیروی انتظامی که خود را در هجمه میدید، منفعل شد و عملاً فعالیت گشت ارشاد به حال تعلیق درآمد و با ادامه انتقادات از عملکرد آن از سوی برنده انتخابات، بعد از انتخابات هم این تعلیق ادامه یافت.
از سوی دیگر در بحبوبه انتخابات، علاوه بر طیف اصلاحطلب که هواداران آن به کمتوجهی به برخی اصول شرعی متهم میشوند، در میتینگهای کاندیدای اصولگرا نیز شمار زیادی از دختران و زنان بدحجاب مشاهده شدند و حضور این دسته، نه تنها با واکنش منفی این گروه مواجه نشد، بلکه برای نشان دادن محبوبیت آقای احمدینژاد در کلیه طیفهای اجتماعی، رسانهها پوشش زیادی به حضور این طیف در هواداران وی دادند. این رویکرد در فیلم تبلیغاتی احمدینژاد هم به کار گرفته شد و صحنههای گریه یک قهرمان زن تنیس که در خارج از کشور بدون حجاب بازی میکند، برای دکتر احمدینژاد، در این فیلم به نمایش درآمد.
مجموعه موارد مذکور این تلقی را ایجاد کرد که برخورد با بدحجابی موسمی است و اگر دوران انتخابات باشد و خانمهای بدحجاب هم به یک کاندیدای مطلوب متمایل باشند، میتوانند به جای آن که با برخورد مواجه شوند، مطلوب تلقی میشوند.
البته نکته دیگر این است که میزان بروز حجاب یا بدحجابی در جامعه، لزوماً به معنای میزان پایبندی مردم به فریضه حجاب نیست؛ بلکه برای برخی اقشار که دارای سطح تدین کمتری هستند، نوع برخورد حاکمیت با آنها نیز در نوع ظاهر شدن آنها بسیار مؤثر و تعیینکننده است.
3. اخبار از اقدامات بیرحمانه
در این مقطع رخداد دیگری هم بود و آن انتشار اخباری از اقدامات بیرحمانه بود که درست یا غلط، به برخی چهرههای منتسب به دین و طیف حزباللهی و بسیجی نسبت داده شد.
ضرب و شتم با باتوم و دیگر ابزارها، دستگیری و برخورد، شایعه شکنجه و حتی درگذشت برخی از هموطنان در غائلههای اخیر، مواردی بود که از ابتدای انقلاب تا کنون، هیچگاه به این میزان در جامعه مشاهده نشد. صرف نظر از درست بودن یا غلط بودن این برخوردها و این که چه کسانی آنها را انجام دادند، نکته روشن این است که بسیاری از این برخوردها به نام دین، حفظ ارزشها، دفاع از رهبری و.. انجام شد. تا جایی که حتی رهبر انقلاب، اظهار کردند به نام رهبری دانشجوی متدین را مورد ضرب و شتم قرار دادند و دل مرا خون کردند.
وسعت این برخوردها از ضعیفترین – مثل توهین لفظی – تا شدیدترین – مرگ – بخش زیادی از جامعه را نسبت به نظام اسلامی بدبین کرد و البته دشمنان انقلاب هم با خوشحالی تمام، به این موارد دامن زده و آنها را به نظام اسلامی، ولایت فقیه و حتی اسلام! نسبت دادند و هر چند بسیاری از مردم هوشیار و عمیقند، اما اثر کردن این گونه موارد در برخی از مردم، طبیعی و متحمل است.
4. بیاعتمادی به رسانههای نظام و میدانداری بیگانگان
در بحبوحه همین حوادث، مجموعه عملکرد رسانههای نظام و به ویژه صداوسیما، باعث شد تا برخی رسانههای بیگانه و یا خارج از نظام، میداندار شده و تحت لوای دفاع از مردم، برخی ارزشهای موردنظر خود را نیز به خورد مردم دهند. به عنوان نمونه وقتی جوانی احساس ظلم کرده و یک رسانه خارجی را مدافع خود میبیند، طبیعتاً نوعی با احساس همراهی میکند و در این میان احیاناً تأثیرپذیریهای فرهنگی هم به وجود میآید. این در حالی است که بیاعتمادی به صداوسیما به دلیل عملکرد آن در دو ماه اخیر باعث شد، حتی بسیاری از خانوادههای مذهبی به استفاده از ماهواره روی آورند. جالب آنکه با وجود فضاسازی گسترده در موضوعات سیاسی علیه رسانههایی چون BBC فارسی و صدای آمریکا، گویا هیچ حساسیتی در نهادهای مسئول و شخصیتها و چهرههای اصولگرا درباره عملکرد ظریف این شبکهها در القای ارزشهای موردنظر خود به جامعه مسلمان ایرانی وجود ندارد!
زمینههای تقویت دین
با وجود آن که موارد پیش گفته، از زمینههای نوعی رویگردانی مردم از دین ذکر شد، برعکس شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد بخش قابل توجهی از جامعه، با تفکیک میان دین و مدعیان دینداری، ضمن بیاعتمادی به مدعیان دینداری، با دین قهر نکرده است.
به عنوان نمونه، اگر از نگاه دین صداقت را یک ارزش و دروغگویی را یک ضدارزش بدانیم، بخشهای مختلف جامعه با استفاده از راهکار لقمان حکیم (ادب از که آموختی؟ از بیادبان) نسبت به ناهنجاری دروغ از منظر دینی واکنش نشان داداند.
یا اخباری حاکی از آن است که برخی متدینین با مشاهده برخی مواضع از سوی برخی مراجع تقلید، اقدام به تغییر مرجع خود نموده، اما همچنان بر التزام به فقه و رساله پایدار ماندهاند.
برخی نیز معتقدند بروز برخی ناهنجاریها و احیاناً شکستن پارهای حدود دینی در این مقطع، ناشی از التهابات جامعه امری طبیعی بوده است.
از سوی دیگر، برخی شرایط به وجود آمده باعث شد جامعه – اعم از خواص و عوام آن – در آزمونهای دشوارتری شرکت کنند، به این معنا که برای پی گرفتن حق و حقیقت باید از برخی دلبستگیها – اعم از پست یا جایگاه اقتصادی و اجتماعی – دست بکشند یا حتی به شکستن خود به گفتن حقایق روی آورند. همچنین برخی رویدادهای کمسابقه اعم از ظلم یا دفاع از مظلوم رخداد که به رغم اشاره به آنها در آیات قرآن و احادیث، درک محسوسی از آنها برای بسیاری وجود نداشت و امروز فلسفه برخی از آنها روشن شد و بر دلها نشست.
از سوی دیگر اکثریت مراجع معظم تقلید در اتخاذ یک رویکرد معتدل و دفاع کلی از حقوق مردم در عین حفظ نظام اسلامی، از مواردی بود که نهاد مرجعیت شیعه را بار دیگر احیا کرد.
در مجموع باید گفت آسیب برخی عملکردهای غلط در 2، 3 ماه گذشته، تا حدودی به دینداری جامعه نیز لطمه وارد کرده است و اتفاقاً این هزینه کمی برای نظامی که بهترین جوانان در پای آن جان دادهاند، نیست. اکنون که در آستانه ماه مبارک رمضان - ماه دیانت و عبادات و ارتباط با خدا – قرار داریم، به نظر میرسد باید علاوه بر توقف عملکردهای غلط مذکور، به جبران آنها پرداخت و اگر ظلمی بر کسی رفته، علاوه بر جبران آن، با خاطیان برخورد نمود.
به علاوه نکته مبهم آن است که عرصه دیانیت عرصهای وسیع است و نباید با پیرایههای مصنوعی و خودساخته بر اساس منافع زودگذر سیاسی، قضایی به وجود آورد که راه ورود به حیطه دینداری ضیق شود.
اقناع نخبگان نیز اگرچه لازم است،کافی نیست و در این مسیر باید گامهای عملی برداشت و چرا که تنها در این صورت است که بخشی از مردم قهر کرده با نظام و احیاناً دین باز میگردند.
اما واقعاحیف شد که عده ای “مفاتیح” خودرابیرون گذاشتند.بابودن مفاتیح درخانه آدم ازتمام بیماری ها وبلایا مصون بود لطفا نظری به مفاتیح بیاندازید ولذت ببرید!
BABA TAMAME ADYAN OMADAN BEGAN CHI?HAMASHON OMADAN BEGAN KHODARO BEPARASTID VA AZ O ETAAT KONID VA DAR RAHE KHOSHNODYE O GHADAM BAR DARYD HAM YAHODYAT HAM MASYHYAT HAM ESLAMYAT MONHAREF SHODAND VA DIN SHOD DOKAN O TEJARAT KHANE VEL KONYD DAKHLE DIN AMAD SHOMA HANOZ AZ VALIYE VAGHYH HARF MIZANID DYN YANI HAMIN GHARAT TAJAVOZ KOSHTAN MAGAR NA INKE DAR DOREYE MOHAMAD BE IRAN LASHKAR KESHY KARDAND VA GHATLO GHARATO TAJAVOZ KARDAND MARDOM MOTASEFANE FARAMOSH KARAND HAMIN MOHAMAD DASTORE HAMLE BE IRAN RA DAD VA HAMIN KHAMENEY DASTORE KOSHTAR DASTGYRI VA TAJAVOZ RA DAD BYDAR SHIN DIN YANI AFYON JAMEYE ENSNHAYE BA FAHM VA SHOR