آرش غفوری در این یادداشت به حکمهای حکومتی اخیر آیتالله علی خامنهای در مقام رهبری جمهوری اسلامی پرداخته است و آینده چنین مداخلاتی را در نظر آورده است.
«در این مورد آقای هادیزاده به خوبی میداند که من بحث مفصلی قبل از رسمی شدن جلسه کردم و سیر قضیه را بیان کردم. نامهای که برای ما آمده بود، حکم حکومتی درآن بود، قرائت شد و ما بر اساس قانون اساسی عمل کردهایم. قانون اساسی بر ولایت مطلقه تأکید دارد و ولایت مطلقه هم همین است. این شما هستید که بر اساس وظیفه عمل نکرده و تذکر دادهاید.»
این بخشی از صحبتهای مهدی کروبی رئیس مجلس ششم شورای اسلامی بود در سال ۷۹ و روزهای آغازین فعالیت مجلسی که اکثریت آن به اصلاح طلبان بود. اصلاح طلبان قصد داشتند قانون مطبوعات را که در روزهای آخر مجلس محافظه کار پنجم تغییر کرده بود اصلاح کنند و برای این کار دستور دوفوریتی پیشنهاد کردند. نامهای از دفتر رهبری خطاب به مهدی کروبی و همچنین بهزاد نبوی از افراد بانفوذ جناح اصلاح طلب در مجلس صادر شد که در آنها رهبری به این دو توصیه کرد اصلاح قانون مطبوعات را به تعویق بیندازند. علی رغم تلاش این دو نفر، مجلس در ابتدا توصیه رهبر را جدی نگرفت، اما به محض آنکه قرار شد اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار قرار بگیرد رهبری این بار نامهای مکتوب خطاب به رئیس مجلس نوشت و در آنجا ضمن برحذر داشتن مجلس از اصلاح قانون مطبوعات گفت که این کار مجلس را سیاسی میداند. در پیروی از دستور رهبری مهدی کروبی این امر را «حکم حکومتی» نامید که لازم الاجراست. «حکم حکومتی» از همین روز وارد ادبیات سیاسی ایران شد.
پیشتر از آیت الله خامنهای و در دوران رهبری آیتالله خمینی، دستوری تحت عنوان حکم حکومتی وجود نداشت. کاریزمای بنیانگذار انقلاب این اجازه را به ایشان میداد که دستورات خود را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم صادر کند و کارگزاران نظام نیز در مورد دستوری رهبری اول انقلاب چون و چرا نداشتند. در مواردی هم که توصیه بنیانگذار انقلاب صرفاً شفاهی به اطلاع کارگزاران نظام میرسید آنها از دستور کتبی آیت الله خمینی استقبال میکردند. آیت الله خامنهای یکی از همین افرادی بود که در دور دوم ریاست جمهوری خودش و پس از مخالفت آیتالله خمینی با تعویض نخست وزیر وقت، میرحسین موسوی، خطاب به نزدیکان آیت الله خمینی گفته بود که اگر رهبری کتباً ایشان را مکلف به تعیین میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر نمایند، او سریعاً فرمان رهبری اول انقلاب را اطاعت خواهد کرد. با اینحال بعد از درگدشت آیت الله خمینی و رهبری آیت الله خامنهای، فرامینی تحت عنوان حکم حکومتی برای اولین بار خطاب به مجلس ششم اصلاح طلب صادر شد. هرچند آیت الله خامنهای پیش از این و در دوران فعالیت روسای جمهور هاشمی و موسوی حتی در انتخاب وزرا هم اعمال نظر میکرد، اما هیچ موردی وجود ندارد که ایشان به صورت مستقیم و مکتوب در حوزه اختیارات سایر نهادهای قانونی انتخابی کشور نظیر مجلس و دولت دستوری صادر کند.
اصلاح طلبان اگرچه از دستور آیت الله خامنهای ناخشنود بودند اما در ماجرای قانون مطبوعات چارهای جز پذیرش فرمان رهبری انقلاب هم نداشتند. رهبری هم ابایی نداشت از اینکه فرامینی تحت عنوان حکم حکومتی را بر اساس مصلحت کشور از اختیارات خود اعلام کند و حتی زمانی که محمد خاتمی در سال ۷۵ برای مشورت در مورد کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری هفتم به دیدار ایشان رفته و گفته بود که اعتقاد دارد همه موارد باید در چارچوب قانون اساسی باشد به خاتمی گفته بود که شما امروز این حرف را میزنید اما خودتان از جمله کسانی هستید که اگر رئیس جمهور شدید خواستار دخالتهای من خواهید شد. یکی از این موارد در جریان کاندیداتوری مصطفی معین برای انتخابات ریاست جمهوری هشتم رخ داد. شورای نگهبان صلاحیت معین را برای کاندیداتوری رد کرد، اما پس از آنکه غلامعلی حداد عادل خطاب به آیت الله خامنهای نامهای نوشت تا صلاحیت معین را تایید کند، رهبری انقلاب دستور صلاحیت معین را به شورای نگهبان صادر کرد و خاتمی هم از این امر استقبال نمود. اگرچه اصلاح طلبان در بازی الفاظ همان روز هم اعتقاد داشتند که دستور رهبری حکم حکومتی نیست چون خطاب به منصوبان مستقیم خودش در شورای نگهبان و برای اصلاح یک روند نادرست صورت گرفته است. درحالیکه اصلاح طلبان حکم حکومتی را بنا به تعریف خود احکامی میدانستند که از طرف رهبری انقلاب در تداخل با وظایف نهادهای انتخابی صادر شده باشد.
با اینحال دعوای حکم حکومتی در جمهوری اسلامی به خصوص پس از رهبری آیت الله خامنهای تا زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد یک دعوای حیدری-نعمتی نبود و کارگزاران نظام چه موافق و چه مخالف دستورات حکومتی رهبری انقلاب را رعایت میکردند.
در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و به خصوص در دور دوم مسئولیت وی ورق برگشت. هرچند در دور اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، رهبری انقلاب مجوز برداشت از صندوق ذخیره ارزی برای تامین بنزین توسط دولت و بدون اجازه مجلس را صادر کرد و حتی در یک مورد تاخیری ۱۱ روزه در انتخاب وزیر اقتصاد را مجاز شمرد اما هنگامی که پس از پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم و معرفی اسفندیار رحیم مشائی به عنوان معاون اول، نامهای محرمانه خطاب به احمدینژاد نوشت و او را از سپردن سمت معاون اولی به مشائی بازداشت، اولین جرقه مخالفت با حکم حکومتی در نظام جمهوری اسلام زده شد. احمدینژاد یک هفته نامه رهبر را بیپاسخ گذاشت و حاضر به تعویض مشائی نشد و تنها زمانی مجبور به پذیرش درخواست رهبری گردید که نامه رهبری توسط یکی از نواب مجلس – حجت الاسلام ابوترابی- علنی شد و از تلویزیون رسمی ایران نیز پخش گردید. با اینحال اما احمدینژاد، خود مستقیم جواب آیت الله خامنهای را نداد و تنها پس از آنکه مشائی استعفا کرد در هامش نامهای خطاب به رهبری انقلاب تحقق نظر ایشان را مطابق قانون اساسی اعلام نمود و بلافاصله مشائی را به عنوان مسئول دفتر خود منصوب نمود و اختیارات فراوان به او داد. در تمام دوران مسئولیت احمدینژاد به عنوان رئیس دولت، او ابایی نداشت که نظر خودش را حتی در مخالفت با رهبری انقلاب در امور چون تعیین وزرا و مسئولان مهم دولت تحمیل کند. جمعی از نزدیکترین وزرا به آیت الله خامنهای، افرادی چون دانش جعفری، مصطفی پورمحمدی، محسنی اژهای و این اواخر منوچهر متکی در حالی توسط احمدینژاد برکنار شدند که در تمام این موارد آیت الله خامنهای مخالف بود. در ماجرای وزیر امور خارجه، منوچهر متکی، حتی پیش از برکناری تحقیرگونهاش در هنگام ماموریت در یک کشور خارجی، آیت الله خامنهای از او حمایت کرده و از احمدینژاد خواسته بود به موازی کاری درون دولت در وزارت امور خارجه دامن نزد. در ماجرای اخیر برکناری حیدر مصلحی، وزیر نامعلوم وزارتخانه اطلاعات، آیت الله خامنهای یک ماه قبل از آن، در بازدید از این وزارتخانه علی رغم تمام انتقاداتی که به شخص وزیر میشد از وی حمایت کرد. طولی نکشید اما که هفته گذشته حیدر مصلحی توسط احمدینژاد مجبور به استعفا شد تا منجر به صدور نامه آیت الله خامنهای در مورد لزوم ادامه وزارت مصلحی گردد. امری که احمدینژاد تاکنون به آن گردن ننهاده است. در سفر استانی به کردستان و ایلام از حیدر مصلحی برای حضور در جلسات دولت دعوت نکرد و هنگامی که به تهران آمد از حضور در دفتر شخصیاش در خیابان پاستور تهران سر باز زد و حتی زمانی که قرار شد مصلحی به جلسه هیات دولت بیاید خودش در جلسه دولت حاضر نگردید. احمدینژاد اولین رئیس جمهور و تنها کارگزاری در نظام جمهوری اسلامی است که جرات این را پیدا کرده است که با حکم حکومتی مخالفت کند و پارادوکس قضیه هم آن است که ولاییترین رئیس جمهور ایران هم خوانده میشود.
چندین سال پیش و در آزمون احترام به خواستهای ولایت فقیه، محمد خاتمی، رئیس جمهوری که در هماهنگی با رهبری نظام به خصوص در تعیین وزاری کلیدی، از خود کم مایه نگذاشته بود، به ماجرای انتخابات مجلس هفتم و حکم رهبری انقلاب برای لزوم برگزاری انتخابات مجلس در سر وقت توسط دولت و همچنین تایید صلاحیت افرادی که به ناحق رد صلاحیت شده بودند توسط شورای نگهبان اشاره میکرد و میگفت در حالیکه دولت نظر رهبر را تامین کرد، شورای نگهبان به نظر رهبر به صورت ظاهری پای بند بود. شورای نگهبان البته حتی در همان روزها هم در ظاهر چندان برخلاف نظر رهبری عمل نکرده بود و از آنجا که اعضای فقهای آن به صورت مستقیم توسط رهبر انتخاب میشوند، به نظر میرسد خواستههای رهبری را اعمال کرده بودند. در مورد امروز احمدینژاد اما اوضاع کمی متفاوت است. تفاوت احمدینژاد با دیگران این است که در ظاهر با دستور مستقیم آیت الله خامنهای انتخاب نشده و رئیس دولتی است که رای مردم را دارد. از همین رو آیت الله خامنهای برای مخالفتهایی که رئیس دولتش با وی میکند احتمالاً باید هزینههای زیادی بدهد. هزینههایی که امروز اگرچه از زبان خودش در هماهنگی با رئیس دولت و عدم اختلاف درون نظام میگوید اما کیست که نداند احمدینژاد سر این دارد که دستور ایت الله را اجابت نکند و حداقل فضایی فراهم کند که در باقیمانده دوران ریاست جمهوریاش، دیگر شاهد حکم صدور حکومتی از دفتر رهبری نباشد. دورانی که با انتخابات مجلس در انتهای همین سال و ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲، چندان آرام به نظر نمیرسد.
کاملا مشخص است که دعوا بین احمدی و خامنه ای نیست . فراماسونری مارکسیست های روسی قصد دارد این دعوا را در زمین خامنه ای - احمدی نژاد برگزار کند .
خامنه ای در دعوای بین ناطق نوری و خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری طرف خاتمی را گرفت با اینکه با او موافق نبود . اساسا خا منه ای بر اساس برایند نیروهای داخل الیگارشی و خواست خودش در مقاطع مختلف مواضع متفاوت میگیرد تا بالانس قدرت را حفظ کند .
مارکسیست های روسی همگام با اصول گرایان و رفسنجانیست ها و اصلاح طلبان خط روسیه سعی دارند که جبهه جدیدی علیه احمدی نژاد درست کنند که خامنه ای هم جزو ان باشد . چون به خوبی میداند بدون حضور خامنه ای اینها قادر به جلوگیری از پیشرفت احمدی نژاد چه در زمینه ایرانیت ، چه در زمینه نزدیکی به امریکا، چه در زمینه حذف روحانیت به عنوان صاحبان اصلی قدرت نیستند .
خامنه ای هم ممکن است موقتا به دلیل تاثیر مثبت این دعوا بر آمدن مردم به پای صندوق یک بازی سیاسی دیگری را سر و سامان دهد که ج ا تک حزبی به نظر نیاید ، امریکا و غرب امیدوار شوند که تغییراتی در داخل خودجوش به وقوع خواهد پیوست ، بنابرین زحمت مداخله و فشار به خود ندهند و منتظر بمانند .
همه افراد درگیر هدفشان حفظ نظام (در خط مقابله و رقابت با امریکا) است . اما در عین حال هر کدام از اینها دنبال سهم بیشتر گروه خودشان از سبد قدرت در ج ا هستند .
هر کس سپاه و خامنه ای را پشت سر داشته باشد پیروز نهایی خواهد بود . روحانیت شانسی ندارد
. خطر انقلاب های یاسمنی جدی است . هراس فراماسونری مارکسیست های روسی از بروز این انقلابها در ایران کاملا روشن است .
به عنوان مثال تمام چپ ها از قذافی به صورتی پوشیده زیر عنوان اشتهای امریکا به نفت لیبی !!! حمایت ضمنی میکنند . اما نمیگویند فردا که پای نیروهای خارجی به سوریه باز شد اینها چه عذر و بهانه ای خواهند داشت ؟
کسی از کاسترو و دولت ورشکسته فرو پاشیده او چیزی نمی گوید !
پیک نت خیلی مسخره از چاوز و اصلاحات ! صد میلیون دلاری سوسیالیستی او گفته !!! صد میلیون دلار !!! نه حتا یک میلیارد دلار ! صد میلیون دلار ( شش صفر )
آیا احمدی نژاد همین کار چاوز را نمیخواهد بکند ؟ شعار الکی علیه امریکا و اسرائیل بدهد ، ولی تامین ۵۰ درصد نفت ارزان برای امریکا ؟ و وارد کردن ۶۰ درصد مایحتاج کشور از امریکا ؟
مرگ خوب است اما برای همسایه ؟
الاهه بقراط میگوید اصلاح طلبان با شبح شاه مبارزه میکنند ، آیا رفقای تو با شبح امپریالیسم بازی نمیکنند رفیق خواهر !
میگویی عده ای در شاه درجا میزنند ، عده ای در ج ا ، عده ای هم هیچکدام را نمیخواهند . رفیق خواهر آنکه درجا میزند در کاسترو و چه گوارا و لنین ۱۹۱۷ چی ؟
آیا عقب مانده تر از مارکسیست ها یا سوسیالیست ها کسی وجود دارد ؟ شما علیه زمانه خود هستید ! به جای بیل زدن باغچه سلطنت طلبان و اصلاح طلبان برو باغچه چپ را بیل بزن که کویر مانده و در شوره زار ان قذافی و صدام و اسد و استالین و میلوشوویچ و لوکاشنکو می رویند .
هم سلطنت طلبان ، هم اصلاح طلبان ، هم همین احمدی نژادیان از شما مدرن تر هستند . شما و ارتجا ع سیاه هم پیمانتان هنوز در شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ سرگردانید .
خواهر رفیق به کمک برادران رفیق عقب مانده ذهنی خودت برو ، مثل قراگوز لو ، صدری ، نامی شاکری ، تابان ، زرافشان ، رییس دانا ، خویی ، عمویی ، فدائیان و توده ایها و کانون نویسندگان . آنها به کمک بیشتر نیاز دارند .
خدای ما به همه شما شفای عا جل عنایت کند .
چطور میشود مملکت را ساخت وقتی سه گروه دیوانه مشنگ مالیخولیایی آنرا به سمت دره میکشند ؟ مارکسیستها - طالبانیستها- تجزیه طلبان
هر کدام اینها به تنهایی کافیست که یک کشور را بدبخت کند .