نسخه آرشیو شده

زهر چشم گرفتن از قلم
حسین درخشان / عکس از بلاگ نیوز
از میان متن

  • دفاع از حسين درخشان و انتقاد گزنده از حکم ناعادلانه‌ی او، دفاع از حیثيت آدمی است. دفاع از ماست
چهارشنبه ۰۷ مهر ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۶ | کد خبر: 56505

داریوش محمدپور، نویسنده وبلاگ ملکوت، حکم زندان برای حسین درخشان، وبلاگ‌نویس، را تهدیی برای وبلاگ‌نویسی می‌داند.

حکم صادر شده برای حسين درخشان را باید با تأمل خواند و فهمید. اصلاً مهم نيست که اين حکم حتی روزی کاملاً نقض شود يا حسین درخشان تبرئه شود. نفسِ صدور چنین حکمی برای حسين درخشان معنایی ضمنی و روشن دارد: این حکم تهدیدی است برای وبلاگ‌نويسی؛ سیاست کردن قلم است و مجازات هر کسی که به هر نوعی بخواهد خلاف ميل و ذائقه‌ی قدرت بنويسد.

موارد اتهامی حسين درخشان هر کدام به نحوی اسباب خنده است. قاعدتاً انتظار می‌رفت که حسين درخشان برای این چند سال آخری که – به حق يا ناحق – از درِ دفاع از احمدی‌نژاد در آمده بود، پاداش خدمت می‌گرفت. اما پيداست که آن خدمت‌ها و سينه سپر کردن‌ها برای ستم‌باره‌گان و دروغ‌پروران، نه تنها پاداشی در پی نداشته، بلکه عاقبتی نامحمود داشته است و حسین درخشان بهترین مصداق اين بیت حافظ شده است که:

باده با محتسب شهر ننوشی،‌ زنهار
بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد

با خود فکر می‌کنم که فرض کنيم حتی اتهام حسين درخشان سب‌النبی باشد یا اهانت به مقدسات دينی يا هر عنوان مبهم و دستاویز موسعی از این جنس. مگر از سب کسی چیزی از محمد کم می‌شود؟ مگر خدشه و خللی در عظمت منزلت او ايجاد می‌شود؟ پس دقیقاً چه چيزی به خطر می‌افتد که بايد اين جنس سخنان دستاويزِ سياست کردن امثال درخشان قرار گيرد؟

يافتن پاسخ اين پرسش هم سخت نيست: آن‌چه در حقیقت به خطر می‌افتد – يا می‌افتاد – تماميت قدرت زورمداران و مخدوش شدن اعتقاد بی‌چون و چرا در حق سياست‌ورزان دین‌فروش می‌شد. و تازه این همه آن زمانی رخ می‌داد که حسين درخشان از موضع انتقاد از آن‌ها در می‌آمد نه از موضع همراهی با آن‌ها. یعنی عقل سليم می‌گويد که او باید پاداش می‌گرفت نه حکم سنگين حبس و جريمه! پس رمز این همه درشتی چی‌ست؟

به نظر من دستگاه حاکم کینه‌ای عجيب از وبلاگ‌نويسان و وبلاگ‌نويسی در دل دارد. وقتی که وبلاگ رواج و شيوع يافت، راه برای سخن گفتنِ بی‌نظارت آدميان باز شد. این باز شدن راه، فقط برای منتقدان نبود بلکه کسانی را هم شامل می‌شد که «خودی» به شمار می‌آمدند و دير یا زود به جايی می‌رسيدند که پرده‌ی نیرنگ قدرت برای‌شان کنار می‌رفت و رنگ تزوير حکومت ديگر نزدشان پاک شسته می‌شد. اين عده تا پی به آن همه زور و تزویر و دين‌فروشی و اسلام‌پناهی دروغین می‌بردند، درست از همين ابزار برای پرده برافکندن از تباهی‌های قدرت استفاده می‌کردند.

حکم درخشان، زهر چشم گرفتن از قلم است. عتاب کردن به آزادی انديشه‌ی آدمی است. اصلاً‌ مهم نيست که جنس سخن حسين درخشان چه بوده است. به هیچ رو مهم نیست که کیفيت یا مضمون سخنان او – مثلاً از ديدِ من – سخيف بوده است. مهم اين است که کسان ديگری به اقتفای او پيدا می‌شدند که سخنانی درشت‌تر و محکم‌تر می‌گفتند که ديگر به اين آسانی نمی‌شد آن‌ها را از ميدان به در برد.

حسین درخشان را شايد بشود با اتهام‌هايی از جنس همان‌ها که در حکم او آمده است، از میدان به در کرد، ولی با همه نمی‌توان چنين کرد. چنين اتهاماتی به بعضی‌های دیگری به اين سادگی باورپذير نيست. پس چاره چی‌ست؟ چاره همين است که کسی را که شهره است به پرچم‌داری وبلاگ‌نويسی و نامی برای خود به مثابه‌ی «ابوالبلاگر» فراهم کرده است، چنان سياست شود که ديگران حساب کار خود را بکنند. تنها نتيجه‌ی سرراست و عریانی که از اين حکم می‌گیرم همين است و بس.

اگر امروز از حکم ظالمانه‌ای که برای حسین درخشان صادر شده است انتقاد می‌کنم – و می‌کنيم – به اين دليل نيست که با حسین درخشان موافق‌ايم يا مهر تأيید بر گفتار و کردار او می‌زنيم. حسین درخشان آيينه‌ای است از اتفاقی که برای هر کدام از ما ممکن است بيفتد و در حقيقت می‌افتد. حکم حسين درخشان الگو و نمونه است. سرمشقی است از آن‌چه که قدرت سیاسی مسلط حاضر است بر سر هر نويسنده‌ی مستقلی بياورد، حتی اگر آن نويسنده کسی باشد که به دامان خودشان بازگشته است و تمام توان و حيثيت خود را در خدمت آن همه تزوير و ستم‌پروری نهاده است.

دفاع از حسين درخشان و انتقاد گزنده از حکم ناعادلانه‌ی او، دفاع از حیثيت آدمی است. دفاع از ماست. دفاع از قلم است. حسين درخشان نمونه‌ی خوبی برای استفاده‌ی مناسب از آزادی بيان، قلم و ارج و اعتبار آدمی نيست. اما مستمسک محکوم کردن او دقیقاً‌ همين‌هاست: آزادی، انديشه، استقلال، متفاوت بودن. يکی را چنان مجازات می‌کنند که ديگران حساب کار خودشان را بکنند. باید اين ستم را فرياد زد.

اين ماجرا نشان می‌دهد که دستگاه حاکم تا چه حد از گردش آزادانه‌ی اطلاعات هراس دارد و شفاف بودن خبرها و آزادی گفت‌وگو درباره‌ی مسايل محل‌نزاع چه کابوسی برای آن‌ها درست می‌کند. حسين درخشان، قربانی دشمنی نظام حاکم با گردش آزاد اطلاعات است. او تازيانه‌خورده‌ی انتشار آگاهی است. و اين البته خود حکايت از جنون ديگری در قدرت نیز دارد. آزادی خبر و آگاهی آدميان، به هزار و يک شیوه از در و ديوار فرو می‌بارد و همین حکم نشان استیصال آن‌ها در برابر نشر آگاهی است. با خبری که بال و پر دارد که محبوس «اين مباد آن باد»ِ آن‌ها نمی‌ماند چه می‌شود کرد؟ هيچ! پس از سر خشم و عصبانيت و سرآسيمه‌گی، باید زمین‌خورده‌ی آزرده و شکسته‌پايی چون حسین درخشان قربانی شود و مجازات سنگين ببيند. اين است که باید از آن‌چه در خلال حکم حسین درخشان و حکم‌های بی‌شمار ديگری از این دست قربانی می‌شود، فرياد کرد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

asghar

salam\nhech kas az akhond jamaat dar iran be hech onwan nemetone be kasy jorm bede. chon khodeshon mojremane asly en jamee hastan.

asghar | ۳۰ مهر ۱۳۸۹ - ۰۲:۲۱
سهند

مردیکه  خرفت و احمق و  مرتجع و زن ذلیل قرون وسطایی: مگر مجبوری که خودت را نخود هر آشی بکنی.؟ این حسین درخشان یه خودشیفته و نارسیسیت از جنس صدام حسین و مسعود رجوی بود که برای بالا رفتن از نردبان  شهرت و مقام و پول حاضر بود که بر  سر قبر مادرش هم به خود ارضایی بپردازد. این مردیکه احمق و بی شعور و ساده لوج که  بلد نبود جو  دو الاغ را  عادلانه تقسیم کند فکر می کرد که علامه در سیاست شده که نتیجتا با ساده لوحی  اشخود را به تله انداخت .  اگر  هزاران نفر از مخالفین دولت  اعدام می شدند  حسین درخشان جشن و پایکوبی می کرد الان که دم خودش گیر کرده بوزینه هایی مانند  داریوش محمد پور قرون وسطایی  با دفاع از  حقوق حسین درخشان عوام فریبی  کرده و  می خواهند خودشان دموکرات نشان دهند. زمانی در سایت آن یکی بوزینه  یعنی نازلی کاموری نوشته بودم که  حسین درخشان روزی یا خود کشی خواهد کرد یا اینکه مانند سعید امامی  واجبی خورش خواهند کرد. عاقبت خودشیفتگی همین است.  شما هم بهتر است که آن دم درازتان را رو کولتان بگذارید و در عصر عوام فریبان عوام فریبی نکنید که دست تان برای همه رو شده است.

سهند | ۰۸ مهر ۱۳۸۹ - ۲۱:۳۷
az comments

rou houzi khani va naghali chap garayaneh در ۰۶ مهر ۱۳۸۹ گزارش نامناسب \n\nهمه آزادی و قانون را برای خودشان می خواهند . اگر درخشان یا کس دیگری که با ما همفکر نیست اعدام هم بشود اشکالی ندارد . حد اکثر مایه تاسف است ! یا حقش هست، بازی است ، .... اما اگر کسی از قبیله فکری ما کشته شود یا زندان شود بزرگترین جنایت روی زمین اتفاق افتاده حتا اگر ان شخص دستش به خون عده ای هم آلوده شده باشد باز ما تا ۳۱ سال دیگر برایش از برلین تا دم کاخ سفید جنجال میکنیم و وای حقوق بشر چی شد سر میدهیم . اصولا دنیا بر پایه خیر و شر است یا با ما هستید یا با اونا . همین شعار هم خیر و شر دارد یعنی بوش حق ندارد این شعار را بدهد اما سوسیال دموکرات ها ، روس ها ، استالین ، لنین ، حزب کمونیست کار گری ، کاسترو ، چاوز ، لولا ، چپ ها ، هواداران موسوی ، سینه زنان زیر علم زهرا رهنورد ، دار و دسته ف تابان در اخبار روز ، کمونیست های بختیاریست نما در هیات سکولار نو و .... تنها کسانی هستند که به دلایل علمی و دیالکتیکی و مطالعه شده در عمق و پهنا :\nحق دارند از این شعار انسانی و عدالت پرور استفاده کنند . گزینه سلطنت و مشروطه سلطنتی هم اصلا سوخته و مرده و نباید تکرار شود . \nمردم هم فقط مردمی هستند که با ما هستند و آنها هم شعور تشخیص ندارند بنا برین ما گزینه هایی را تصویب میکنیم میزاریم جلوشون . مثل کره شمالی با نظم ! تقلبی هم در کار نیست . چون همه چیز تصویب شده . موروثی هم نیست ، بر حسب اتفاق و اتحاد جمعی ( چون کس دیگری غیر از موسوی نبود ) همینی که هست . چرا خارج نشستین نق میزنین ؟

az comments | ۰۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲۱:۱۰
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی