علی اصغر رمضانپور در این نوشته به بررسی راهاندازی تلویزیونهای تازه در ایران و سابقه تلاشها برای تاسیس تلویزیون خصوصی پرداخته است.
تلویزیون ماهوارهای ایرانیان را من از روی صفحه فیس بوک این تلویزیون میشناسم. چند خبر و گفتوگو هم در باره این تلویزیون از رضا رشیدپور خواندهام که به نظر میرسد در حال حاضر هم چهره تلویزیونی این شبکه است و هم کار سخن گویی این شبکه را انجام میدهد. از اینکه بگذریم میماند چند خبر که ارشاد منتشر کرده و گفته است که به این شبکه مجوز داده است. البته ارشاد بعد هم گفت که این شبکهها اجازه گرفتن آگهی از ایران و برای ایران ندارند.
ابهام در باره هویت مالکان تلویزیون ایرانیان گره خورد به این باور رایج در ایران که پشت همه ماجراهای مشکوک مورد حمایت دولت باید دست اسفندیار رحیم مشایی، چشم اسفندیار محمود احمدینژاد پنهان باشد.
رضا رشیدپور، مجری سابق تلویزیون دولتی ایران هر گونه ارتباط تلویزیون ایرانیان با دولت یا حزب سیاسی و به ویژه اقای رحیم مشایی را ردکرده است اما مختصر روی خوشی به اصلاح طلبان نشان داده و البته بیش از آن به آنهایی که اصولگرایان عاقل نامیده است. اصولگرایانی مانند علی مطهری.
این چکیده اطلاعات ما در باره تلویزیونی است که گفته میشود در آمریکا ثبت شده و از نظر حقوقی از محدوده ایرانی بودن گریخته است.
از بازی حقوقی که بگذریم ایرانیان را باید تازهترین تلویزیون ایرانی بدانیم. علیرضا کریمی مدیر کل دفتر تبلیغات ارشاد گفته است که ۱۵۰ شبکه ماهوارهای وجود دارد که برای ایران یا ایرانیان برنامه پخش میکند. اما گفته است که حدود ۶۰ شبکه از دید او جدی هستند که عمدتا به تعبیر آقای کریمی برنامههای مبتذل پخش میکننند.
ارشاد تا به حال دو شبکه ماهوارهای «ایرانیان» و «پرشین تی وی» را به رسمیت شناخته است اما در باره شبکههایی مانند مهاجر این ابهام وجود دارد که آیا همچنان مجوز دارند یا نه. زمانی گفته میشد که این شبکهها در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مجوز گرفتهاند.
تلویزیونهایی برای پروپاگاندای دولت
پیشنهاد راه اندازی یک تلویزیون در خارج از ایران برای پخش برنامه برای ایرانیان نخستین بار در دهه هفتاد خورشیدی در دولت ایران مطرح شد. در آن زمان دستگاههای فرهنگی و امنیتی به طور مشترک این پیشنهاد را دنبال میکردند اما در عمل به دلیل ناهماهنگیهای اجرایی این پیشنهاد به طور موثر اجرا نشد. اندیشه راهنمای این پیشنهاد این بود که یک شبکه تلویزیونی در خارج از کشور میتواند به طور غیر رسمی از برنامهها و سیاستهای تبلیغاتی حکومت پشتیبانی کند. در آن زمان در حالی که نهادهای امنیتی از این پیشنهاد حمایت میکردند رادیو و تلویزیون دولتی ایران به تدریج کانالهای خود در خارج از کشور را افزایش داد.
در زمان دولت اصلاحات و در پی گسترش شبکههای تلویزیونی خصوصی ماهوارهای در اواخر دهه ۹۰ میلادی به تدریج بخش خصوصی هم امیدوار شد که بتواند از این امکان برای راه اندازی تلویزیونهای ماهوارهای با مجوز دولت استفاده کند.
در آن سالها شبکههای تلویزیونی هما، ایران موزیک، مهاجر اینترناشنال، مهاجر نتورک و سالار تیس پخش ماهوارهای برنامههای تلویزیونی خود برای ایران را آغاز کردند اما در همان زمان به نظر میرسید که این شبکهها در جلب نظر مخاطبان ایرانی داخل کشور چندان موفق نبودهاند. اگرچه در آن زمان هیچ مقام ایرانی مسئولیت دادن مجوز به این شبکهها را نپذیرفت اما این شبکهها خود را به عنوان شبکههایی شناخته میشدند که در چارچوب قوانین و سیاستهای دولت ایران فعالیت میکنند. هیچ یک از این شبکهها هویت سیاسی مشخصی نداشتند و خود را غیر سیاسی میدانستند.
در نخستین سال پس از دوران دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، اصلاح طلبان هم در پی ناامیدی از به دست آوردن مجوز راه اندازی یک تلویزیون خصوصی در داخل ایران، به این نتیجه رسیدند که هیچ راهی به جز راه اندازی شبکه تلویزیونی ماهوارهای وجود ندارد. در همان روزها عیسی سحر خیز، مدیرکل پیشین مطبوعات داخلی ایران، به رادیو آلمان گفت که «شبکههای ماهوارهای با توجه به اینکه اگر چه بر رویشان فیلتر انجام میشود و پارازیت میفرستند، ولی به هرحال حدی از شنوندهها را میتواند داشته باشد و با گذشت زمان دسترسی به مخاطبش سریعتر و بهتر خواهد شد و رسانهای است که اجتناب ناپذیر خواهد بود و جریانهای سیاسی از آن استفاده میکنند.»
انفجار خاموش
در سالهای پایانی نخستین دهه قرن بیست و یکم پیشرفتهای تکنولوژیک و گسترش بازار ماهوارهها جمهوری اسلامی را با پدیدهای روبرو کرد که شاید از اینترنت هم پر مخاطرهتر بود. انفجاری خاموش رخ داده بود که دستگاههای امنیتی و نظام سانسور دولتی را به چالش گرفته بود. دستگاههای امنیتی و نظام سانسور در ایران همواره به پیشرفت در فناوری اطلاعات به عنوان یک تهدید نگریسته بود.
دولت ایران زمانی با ویدئو میجنگید. بعد به جنگ با اینترنت و ماهواره کشیده شد. اما روش مقابله دولت ایران با اینترنت و ماهواره یک روش دوگانه بوده است. در این روش دوگانه و البته موازی به طور همزمان محدود کردن و ساختن بدیل دنبال میشود.
نسل جدید تلویزیونهای ماهوارهای رامی توان نتیجه تجربه دستگاههای تبلیغاتی و امنیتی دولت ایران در سالهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ و انتخاب جنجال برانگیز محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری ایران دانست. در دو سال گذشته محدودیتها درفضای فعالیت رسانهای گستردهتر شده است.
گسترش محدودیتها به آنجا رسیده است که حتی اعمال سانسور بر تلویزیون دولتی هم افزایش یافته است. اما سازمان دهندگان سانسور در ایران درک کردهاند که تشدید سانسور در تلویزیون دولتی عملا بر میزان مخاطب این رسانه مهم تاثیر منفی به جا نهاده است.
اگر به سخنان آقای رشیدپور از این منظر نگاه کنیم معنای آن این است که شبکههایی مانند ایرانیان این امکان را فراهم میکنند که برنامههایی که به لحاط سیاسی خطرناک نیستند به دور از محدودیتهای ناشی از سانسور رسمی برای عموم مردم پخش شوند.
معنای این ارزیابی این نیست که چنین رسانههایی لزوما متعلق به وابستگان دستگاههای امنیتی ناطر بر فعالیتهای فرهنگی در ایران هستند بلکه بیشتر به آن معناست که دولت و دستگاههای امنیتی و در این مورد مشخصا وزارت ارشاد ترجیح میدهند که بدیلهایی را بوجود آورند که دست دولت را در انتشار برخی از پیامها باز بگذارد بیآنکه در برابر نهادهای رقیب داخلی پاسخگوی آن باشند.
به تعبیر دیگر رقابتهای میان جناحهایی در درون حکومت ایران این امکان را برای برنامه سازان غیر سیاسی به وجود آورده است که بخت خود را برای ساختن نسل جدیدی از رسانههای ایرانی بیازمایند. رسانههایی که تنها میتوانند در فضای تنفسی خاکستری و چیزی در میان خود سانسوری داخلی و آزادی ناشی از دور از دسترس حکومت ایران بودن شکل بگیرند. چنین رسانههایی لزوما رسانههای دوران گذار محسوب میشوند. رسانههایی که به انتظار آینده سیاسی ایران مینشینند تا بدانند که به کدام سو باید بغلطند.