مهدی خلجی، پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن، در یادداشت خود برای مردمک مینویسد که ایران آرزو دارد بتواند نقش شوروی را بازی کند. هرچه متحدان غرب در منطقه و خود آمریکا بیشتر از ایران بترسند، ایران امکان حفظ منافع ایدئولوژیکاش را بیشتر میبیند.
جمهوری اسلامی در برابر اتهام بزرگی ایستاده است: تلاش برای قتل سفیر عربستان سعودی در واشنگتن در مجلس شام او با چندین سناتور آمریکایی. بعد از اشغال سفارت ایالات متحده در سال ۱۳۵۸ و گروگانگرفتن دیپلماتهای آمریکایی، این مهمترین اتهام علیه ایران در زمینهٔ تروریسم میتواند باشد. ترور صورت نگرفت، اما فاش شدن طرح آن نیز تأثیری پایدار بر روابط جمهوری اسلامی با غرب و جهان عرب برجاخواهد نهاد.
از آغاز پیروزی انقلاب تا سالها پس از پایان جنگ، جمهوری اسلامی رشته عملیات برونمرزی را برای از میان بردن مخالفان سیاسی خود پیش برد، اما با ترور چهار مخالف کرد در رستوران میکونوس در برلین، در سال ۱۹۹۲، این نوع عملیات را متوقف کرد. تا آن زمان جمهوری اسلامی بیش از چهارصد مخالف خود را در اروپا، ترکیه، دوبی و پاکستان کشته بود، اما گمان نمیبرد ترور میکونوس چنان پیامدهای دیپلماتیک پیشبینینشدهای داشته باشد که موجب واکنش مشترک اروپا و آمریکا شود و دادگاه رسماً رهبران ایران، از جمله آیت الله خامنهای، اکبر رفسنجانی و علی فلاحیان را مجرم بشناسد و تحت پیگرد قانونی قرار دهد.
عملیات برونمرزی با سیاستِ گروگانگیری همراه بود. به ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا رهبران انقلابی ایران به این نتیجه رسیدند که انزوای بین المللی به خاطر شرایط انقلاب و جنگ دست آنها را برای گروگانگیری باز میکند و میتوان از گروگانهای خارجی به مثابهٔ اهرمی دیپلماتیک استفاده کرد. در ایران و لبنان، اروپاییها و آمریکاییها و اسراییلیها را گروگان میگرفتند و در قبال اسلحه یا دیگر کالاها آنها را آزاد میکردند.
اکبر رفسنجانی در خاطرات خود به خوبی نشان داده است که چگونه رشتهای از گروگانگیریها در دههٔ نخست جمهوری اسلامی با برنامهریزی قبلی و با توقع ثمربخشی دیپلماتیک صورت میگرفت.گاه وقتی عملیات برونمرزی لو میرفت یا نقش ایران در قتل مخالفان سیاسی فاش میشد یا محمولههای اسلحهٔ ایران به اروپا کشف میشد، در برابر مختومه شدن پروندههای قضایی یا اطلاعاتی خود در غرب گروگانی را در لبنان یا ایران آزاد میکرد.
اگر ادعای دادستان کل ایالات متحدهٔ آمریکا دربارهٔ طرح ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن درست باشد، به معنای آن است که ایران به سیاست قدیمی خود بازگشته است، اما نه با همان اهداف. این بار طرح ترور متفاوت است. اولاً آماج ترور سفیر عربستان سعودی است نه یک مخالف سیاسی. ثانیاً محل ترور آمریکاست نه اروپا یا جای دیگر. ثالثاً بیاعتمادی بین المللی به جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده است و ایران نمیتواند به راحتی از گروگانگیری یا ترور بهرههای دیپلماتیک ببرد. آزادی دو آمریکایی کوهنوردی پس از مدت زیادی حبس بدون هیچ باجدهی آمریکا صورت گرفت و نشان داد سودمندی گروگانگیری تا اندازهٔ بسیاری از میان رفته است.
به نظر میرسد ایران این بار اهداف متفاوتی را دنبال میکند. جمهوری اسلامی نومید است از اینکه آمریکا و اروپا آن را به مثابهٔ یک دولت به رسمیت بشناسند و با او به شکلی برابر رفتار کنند و بدان اعتماد نمایند. در نتیجه شاید گمان میکند چرا از امتیازات یک گروه یا مافیا بودن به جای یک دولت بودن استفاده نکند؟ جمهوری اسلامی به بهبود روابطاش با اروپا امیدی ندارد چه رسد به عادی شدن مناسبات با آمریکا. در نتیجه، شاید میاندیشد وقتی امید دوستی نیست، بهتر است دشمنی تمام عیار باشد.
دیگر آنکه نشانههای بسیاری گواهی میکنند ایران میخواهد شبح جنگ سرد را دوباره بر فراز جهان سرگردان کند. ایران آرزو دارد بتواند نقش شوروی را بازی کند و در ارعابآفرینی جای آن را پر نماید. توانایی و برتری ایران نه در قدرت نرماش بلکه در میزان ویرانگری و ترسآفرینیاش است. هرچه متحدان غرب در منطقه و خود آمریکا بیشتر از ایران بترسند، ایران امکان حفظ منافع ایدئولوژیکاش را بیشتر میبیند. جمهوری اسلامی نگران است اگر نترساند دوام نیاورد.
ترور سفیر سعودی در واشنگتن – اگر موفقیتآمیز میبود - همهٔ معادلات منطقه را دگرگون میکرد. آنچه در بحرین، یمن و سوریه میگذرد مطلوب جمهوری اسلامی نیست. اما عربستان در رویدادهای جاری در این کشورها دست بالا را دارد. این توهم در تهران ممکن است وجود داشته باشد چنین تروری میتواند قدرت برتر جمهوری اسلامی را به رخ عربستان و آمریکا بکشد و این دو کشور را وادارد جانب ایران را در محاسبات منطقهای خود نگاه دارند. به ویژه رابطهٔ جمهوری اسلامی با ترکیه نیز بر سر سیاست این کشور در قبال سوریه به تیرگی گراییده است. ایران در منطقه تنهاست و باید گلولهای پرصدا شلیک کند.
اما احتمال دیگری نیز هست. میرحسین موسوی در یکی از بیانیههای خود نوشت بخشی از سپاه پاسداران در پی تحریک آمریکا برای حملهٔ نظامی به ایران است. ترور سفیر سعودی در واشنگتن مخصوصا اگر به کشته شدن چند سناتور آمریکایی هم میانجامید، بهانهای به دست دولت آمریکا برای انتقامگیری میداد. این ترور اگر انجام میشد در حکم اعلام جنگ با ایالات متحده بود. شاید کسانی که چنین تروری را طراحی کردند، امید به واکنش نظامی و سخت آمریکا داشتند تا بتوانند بحران داخلی در ایران را به شکلی قاطعانه حل کنند؛ تسویه حسابی خونین با مخالفان خود در درون حاکمیت انجام دهند و مردم را نیز تحت حکومتی نظامی سرکوب نمایند.
انگیزهٔ جمهوری اسلامی از طراحی این ترور هرچه باشد، احتمال آنکه در آیندهٔ نزدیک رهبران ایران بحرانی تازه بیافرینند تا هزینهٔ این رسوایی بین المللی را جبران کنند بسیار زیاد است. بمبی که در واشنگتن منفجر نشد، ممکن است جای دیگری منفجر شود، لبنان، عراق، افغانستان یا جایی که گمان کمتر کسی بدان میرسد.
این آقا نوشته که:
ترور سفیر سعودی در واشنگتن – اگر موفقیتآمیز میبود - همهٔ معادلات منطقه را دگرگون میکرد.
همه معادلات منطقه رو؟!!!!! چه طوری؟
جالبه که دربست همه اتهامات آمریکا را هم مسلم فرض کرده.
راستی آقای خلجی، این را هم می نوشتید که ماهی چقدر وزارت خارجه آمریکا داره به حساب شما در واشنگتن دی سی واریز می کنه؟