نسخه آرشیو شده
فیلم و سینما
صفحه ویژه:
فیلم و سینما

رقبای جدایی نادر از سیمین در اسکار ۲۰۱۲
مراسم معرفی پنج نامزد اسکار ۲۰۱۲ برای بهترین فیلم خارجی
از میان متن

  • پانوشت درباره رقابت یک پدر و پسر است که هر دو در بخش تلمود‌شناسی دانشگاه اورشلیم کرسی استادی دارند و تحقیقات یکی از این دو توسط یک مجمع اکادمیک برگزیده می‌شود، اما تشابه نام فامیلی باعث می‌شود که پدر به جای پسر خبر و تبریک تلفنی را دریافت کند.
مهدی عبدالله زاده
جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۱۸ | کد خبر: 68732

جدایی نادر از سیمین به پیش‌بینی بسیاری از سینما دوستان و منتقدان ایرانی٬ در مهم‌ترین رقابت پیش رو در آستانه کسب اسکار بهترین فیلم خارجی اسکار است. مهدی عبدالله زاده نگاهی دارد به بقیه فیلم‌های خارجی نامزد شده در این بخش از جوایز اسکار.

این پیش بینی بیش از آنکه بر مبنای آگاهی از جایگاه هنری و ارزش‌های سینمایی فیلم‌های رقیب استوار باشد بر پایه یک انتظار بزرگ بنا شده. انتظار برای کسب جایزه‌ای که پس از یک روند بی‌وقفه جوایز ریز و درشت به یک امر محتوم و بی‌چون و چرا بدل شده است.

اما این انتظار تا چه حد به جاست و تا چه میزان با واقعیت موجود در صحنه رقابت میان پنج فیلم برگزیده مطابقت دارد؟ در اظهار نظرهای علاقمندان به فیلم در فضای مجازی و در مطالب و نقد‌هایی که عمدتا در تعریف و تمجید از این فیلم و ایستادن‌اش در برابر دروازه اسکار نوشته شده کوچک‌ترین اشاره‌ای به قابلیت‌ها و ویژگی‌های ۴ فیلم دیگر به چشم نمی‌خورد و انگار که رابطه میان جایزه اسکار یک رابطه یک به یک است.

بررسی این چهار فیلم اما، می‌تواند ما را به درک بهتری از موقعیت اسکار امسال و شناخت بهتری از مختصات این رقابت نزدیک کند و بر آن اساس، انتظار ما را نیز با نگاهی واقع بینانه همسو و متعادل کند. با این هدف، چهار فیلم رقیب «جدایی» یعنی در تاریکی، پانوشت، موسیو لزهر و سرسخت در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرند.

پانوشت (اسرائیل، ۲۰۱۱) Footnote

پانوشت٬پنجمین فیلم یوزف سدار کارگردان آمریکایی اسراییلی تبار متولد نیویورک است که تا پیش از این فیلم، جایزه خرس نقره‌ای جشنواره برلین، جایزه فیپرشی جشنواره شیکاگو، جایزه فستیوال فیلم‌های یهودی واشنگتن و سه بار جایزه آکادمی فیلم اسرائیل را در کارنامه‌اش دارد و در سال ۲۰۰۷ نامزد دریافت خرس طلایی برلیناله بوده است.

او با این فیلم در بخش رسمی جشنواره کن ۲۰۱۱ حضور داشت و توانست جایزه بهترین فیلمنامه این جشنواره را از آن خود کند.

پانوشت درباره رقابت یک پدر و پسر است که هر دو در بخش تلمود‌شناسی دانشگاه اورشلیم کرسی استادی دارند و تحقیقات یکی از این دو توسط یک مجمع اکادمیک برگزیده می‌شود، اما تشابه نام فامیلی باعث می‌شود که پدر به جای پسر خبر و تبریک تلفنی را دریافت کند.

فیلم به چند دلیل ساده اما مهم، در میان پنج نامزد اسکار برخودار از بیشترین شانس است.

نخست اینکه سبک وسیاق فیلم به اسلوب فیلم سازی رایج امریکایی به ویژه سینمای مستقل آمریکا بسیار نزدیک است. اسکار بر خلاف فستیوال‌های فیلم، به صنعت سینما و تکنیک فیلمسازی همیشه توجه بیشتری داشته تا بر وجوه هنری و اهمیت محتوایی یک اثر؛ و طبیعتا این نوع سینما با تعریف نانوشته‌اش در استاندارد‌ها و شیوه فیلم سازی در بدنه «سینمای آمریکا» نمود بیشتری دارد.

دوم اینکه موضوع فیلم برای تعداد زیادی از اعضای آکادمی اسکار که یهودی هستند از اهمیت زیادی برخوردار است و تجربه ثابت کرده است که نزدیکی‌های فرهنگی، قومی و زبانی همواره بر روند داوری آثار هنری در سطح جهانی عاملی تاثیر گذار بوده‌اند.

سوم اینکه پانوشت، بدون توجه به موضوع و رویکردش، یکی از بهترین تولیدات اخیر سینمای اسرائیل است. خیلی روشن است که اعضای آکادمی اسکار هیچ‌گاه صرفا به خاطر نزدیکیشان با موضوع یک فیلم جانب آن فیلم را نمی‌گیرند و طبیعتا شرط لازم برای آن‌ها به هنگام قضاوت، در درجه اول خود سینما به عنوان اصلیترین معیار است. و پانوشت فیلمی است که همه اعضای آکادمی می‌توانند تمام قد پشت فیلم بایستند و از ارزشهای سینمایی آن دفاع کنند.

و بالاخره چهارم اینکه این فیلم جایزه بهترین فیلمنامه را از معتبر‌ترین جشنواره سینمایی جهان دریافت کرده است. یعنی نقطه قوت این فیلم، درست همانی است که دلیل اصلی موفقیت‌های فیلم جدایی به شمار می‌آید. با توجه به نامزدی جدایی در بخش بهترین فیلمنامه، اهمیت این نکته در رقابت میان دو فیلم بیشتر به چشم می‌آید. اما نکته اینجاست که در مقام مقایسه، هم پانوشت فیلمنامه‌ای به مراتب بهتر و حرفه‌ای‌تر دارد و هم جایزه‌ای که به طور مشخص در این زمینه به دست آورده بسیار مهم‌تر و معتبر‌تر است.

در تاریکی (لهستان، ۲۰۱۱) In Darkness

آنی یژکا هولاند فیلمساز زن پر سابقه‌ای است که در کارنامه‌اش دستیاری کریستف زانوسی و آندره وایدا ثبت شده و در نگارش فیلمنامه آبی و سفید از سه گانه کیسلوفسکی با وی همکاری داشته. بیشتر به خاطر «کپی از بتهوون» و «اروپا، اروپا» معروف است.

وی پیش از این نامزد کسب جوایز معتبری چون شیر طلایی ونیز، خرس طلایی برلین، دوبار صدف طلایی سن سباستین، امی، گویا و بفتا شده. او تنها فیلمساز در میان ۵ نامزد اسکار امسال است که سابقه دو بار نامزدی جوایز اسکار را در کارنامه‌اش دارد: یک بار نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی در بیست سال پیش از این با فیلم «اروپا اروپا» و یک بار نامزدی بهترین فیلم خارجی با فیلم «برداشت تلخ» در سال ۱۹۸۵.

در فهرست جوایز و افتخارات وی می‌توان به گولدن گلاب ۱۹۹۲، کامر ایماژ، مونترال، جایزه ویژه سن سباستین و ده‌ها مورد دیگر اشاره کرد. همه این‌ها، او را به پر افتخار‌ترین فیلمساز در جمع ۵ نامزد امسال بدل کرده که از نظر هنری و سینمایی او را در جایگاهی با فاصله از بقیه قرار می‌دهد.

«در تاریکی» همچون «پانوشت» برای کسب اسکار ۲۰۱۲ از شانس بسیار زیادی برخوردار است. فیلمبرداری این فیلم، در میان ۵ فیلم، بی‌چون و چرا از همه بهتر است. تقسیم جوایز کامر ایماژ - تنها جشنواره سینمایی دنیا که فیلمبرداری بر‌تر را مورد قضاوت قرار می‌دهد- نیز بر این ادعا مهر تایید می‌زند: قورباغه طلایی ۲۰۱۱ این جشنواره به فیلمبردار فیلم «در تاریکی» رسید و محمود کلاری توانست برای جدایی نادر از سیمین در ردهٔ پایین‌تر، قورباغه نقره‌ای را به دست آورد.

توانایی‌های آنی یژکا هولاند در عرصه فیلمنامه نویسی در بیش از طی سه دهه و همکاری وی با چند تن از سر‌شناسترین کارگردانان لهستان و اروپا از جمله کیسلوفسکی و وایدا و زانوسی برای خلق آثاری چون دانتون، آبی و سفید باعث شده تا در آخرین اثرش، با فیلمنامه‌ای بسیار منسجم و پر مایه و درجه یک ظاهر شود. فیلمنامه به حدی قوی است که به نظرم «جدایی» و حتی «پانوشت» را پشت سر می‌گذارد.

به جز این‌ها، فیلم از نظر محتوا‌‌ همان امتیازی را دارد که «پانوشت» از آن برخوردار است. داستان فیلم همچون بیشتر آثار هولاند به سرنوشت یهودیان لهستان به هنگام اشغال این کشور توسط نازی‌ها می‌پردازد. در تاریکی با نیم نگاهی به فیلم کانال آندره وایدا، داستانی واقعی از یک دزد خرده پا را روایت می‌کند که بیش از یک سال برای پنهان ساختن یهودیان در گندآب‌های زیر زمینی شهری در اوکراین کمک می‌کند. پیداست که چنین داستانی با چنان فیلمبرداری و چنان فیلمنامه و روایت درخشان می‌تواند توجه بسیاری از اعضای یهودی آکادمی اسکار را به خود جلب کند.

نکته قابل توجه در باره محتوای دو فیلم «پانوشت» و «در تاریکی» این است که هر دو فیلم، به موضوعاتی می‌پردازند که هیچ ربطی به ماهیت سیاسی کشور اسرائیل ندارد و صرفا به مشترکات دینی و تاریخی همه یهودیان و فارغ از همه نگرش‌های محدود و سیاست زدهٔ روز مربوط است.

سرسخت (بلژیک، ۲۰۱۱) Bullhead

این فیلم که از بخش فلاندر بلژیک و در رقابت با فیلم بخش فرانسه زبان این کشور-پسری با دوچرخه- به اسکار معرفی شده٬ روایتگر زندگی مرد جوانی به نام جکی است که در گاوداری پدرش مشغول کار است، اما همچون گذشتهٔ پدرش، در مافیای هورمون دام نیز دست دارد.

او که در دوران کودکی مورد آزار نوجوانی نیمه دیوانه قرار گرفته و بیضه‌هایش را از دست داده است، حالا خود مجبور است با مصرف مداوم هورمون، مردانگی‌اش را به طور مصنوعی حفظ کند. جکی در سالهای رشدش به تدریج به آدم تنومند و بی‌رحمی تبدیل شده که در تنهایی رقت انگیزی به سر می‌برد و حالا خود دیگران را قربانی می‌کند.

سر سخت نخستین تجربه فیلم بلند می‌کاییل روسکام در مقام کارگردان است. او با وجود تازه کار بودنش توانسته توانایی زیادی در روایت قصه‌ای منسجم و فضایی تیره و تار از خود نشان دهد. اندیشه جاری در فیلم او با طرح این موضوع همراه است که: خشونت جنون آمیز انسان تا چه میزان می‌تواند روال زندگی طبیعی را از بین ببرد و فاجعه به بار بیاورد؟

شخصیت‌پردازی عالی و نمایش درونیات یک قربانی محروم و پر از تناقض، به همراه بازی‌های چشمگیر و فیلمبرداری درجه یک، سرسخت را به یک رقیب سرسخت بدل کرده که می‌تواند تصمیم گیری را برای اعضای آکادمی سخت‌تر کند.

درگیری و تضاد میان بخش فرانسوی زبان و بخش فلاندر زبان بلژیک، یکی از مهم‌ترین درونمایه‌های فیلم است. نوجوان نیمه مجنونی که جکی را در کودکی ناقص کرده از آنسوی مرز زبانی بلژیک می‌آید. دو برادر گاراژداری که باعث لو رفتن مافیای هورمون دام می‌شوند و در پی آن جکی به مسلخ می‌رود نیز فرانسه زبان‌اند. عشق نافرجام جکی به خواهر آن نوجوان نیمه مجنون هم عشقی است که دل بستن به آن مرگبار است. جالب اینکه، ظاهرا این جدال بین دو بخش، در صحنه اسکار نیز نمایان بوده و در مجادله‌ای پنهان، رای بر نادیده گرفتن برادران داردن و معرفی این فیلم به اسکار داده شده است! امری که می‌شود آن را به فال نیک گرفت؛ چون گرچه پسری با دوچرخه فیلم بسیار خوب و مهمی است و نام داردن‌ها می‌تواند در هر قضاوت و رقابتی تاثیر گذار باشد، اما در مقام مقایسه، فیلم سرسخت اثری به مراتب بهتر و شایسته‌تر است و به نظر می‌رسد بخت بیشتری برای آوردن مجسمه اسکار به بلژیک داشته باشد.

آقای لزهر (کانادا، ۲۰۱۱) Monsieur Lazhar

این فیلم که از بخش فرانسه زبان کانادا-کبک- به اسکار معرفی شده، هفتمین اثر سینمایی فیلیپ فالاردو کارگردان ۴۴ ساله است که تا به حال برنده جوایز زیادی از جمله خرس کریستال برلین، دوبار جایزه جنی و جایزه ویژه جشنواره‌های تورنتو و والادولید شده است. فیلم آخر او اما، تا به حال از استقبال زیادی برخوردار نبوده است. با ان که در جشنواره‌های زیادی از جمله لوکارنو، پ تورنتو، هامبورگ، والادولید، ساندنس و روتردام به نمایش در آمده، اما تنها توانسته از والادولید جایزه بگیرد و با آنکه در ۹ نامزدی در جایزه جنی حضور دارشته موفق به کسب هیچکدام از آن جوایز نشده است.

در پی مرگ فاجعه بار یک معلم مدرسه، یک مهاجر الجزایری به نام بشیر لزهر به جای او تدریس را ادامه می‌دهد. ظاهرا همه چیز خوب است و کلاس درس و مدرسه با کمی ماجرا و درد سر و هیجان ادامه می‌یابد، اما هیچ کس خبر ندارد که آقای لزهر می‌تواند هر لحظه در معرض دیپورت شدن و ترک کشور قرار گیرد.

همچون همه فیلم‌هایی که به تم مهاجرت می‌پردازند این فیلم نیز تفاوت‌ها، تضاد‌ها و تقابل دو دنیای متفاوت- مبدا و مقصد- را دستمایه و مبنای قصه‌اش قرار داده است. اما فیلمنامه تازگی ندارد و قصه بسیار آشناست. در این میان، آنچه می‌تواند اندک شانسی برای فیلم به همراه داشته باشد، محتوای فیلم است. تجربه نشان داده است که فیلم‌هایی که به موضوع مهاجرت و مشکلات فرد مهاجر می‌پردازند، بیشتر به چشم می‌آیند و به طور خاص مورد توجه قرار می‌گیرند، به ویژه اگر قصه فیلم در وصف عذاب‌های مهاجرت به غرب باشد.

به هر روی، این فیلم نه نام کارگردان پر افتخار و شناخته شده‌ای را بر خود دارد و نه در حضور‌های بین المللی‌اش موفق بوده است و نه به طرح موضوع تازه و بدیع می‌پردازد و نه دستاورد تازه‌ای در عرصه سینماست. بنابر این می‌شود گفت این فیلم در مقایسه با چهار فیلم دیگر از کمترین شانس برخوردار است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی