نسخه آرشیو شده

«مهم دیوارهای ذهنی خودمان است؛ حکومت اهمیت چندانی ندارد»
آرش نراقی در همایش «دگراندیشی‌ستیزی و بهائی‌آزاری در ایران» / عکس از مردمک
از میان متن

  • «آن چیزی که باید بیشتر نگران آن باشیم حکومت نیست. حکومت‌ها تا حد زیادی برآمده از ذهنیت‌ها و درونیات مردم جامعه هستند. آنچه باید نگرانش بود، دیوارهای درونی روح و اندیشه خود مردم است.»
لیلی فرازمند
سه‌شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۹ | کد خبر: 63327

آرش نراقی، اسلام‌پژوه و دین‌پژوه، در گفت‌وگو با مردمک، بر نقش «موانع ذهنی» در جامعه ایران برای درهم‌آمیختگی فرهنگی تاکید می‌کند و می‌گوید که این موانع مهم‌تر از نقش حکومت هستند.

آرش نراقی، استادیار دین و فلسفه، در کالج موراوین پنسیلوانیای آمریکا، در همایش «دگراندیشی ستیزی و بهایی آزاری در ایران» با پیش‌کشیدن «اسلام مدارا» و احترام متقابل به اهمیت آمیختگی فرهنگی به عنوان راه‌کاری برای عبور از روند دگراندیشی‌ستیزی امروز ایران سخن گفت و مدارا را نیاز امروز برشمرد.

آقای نراقی فرهنگ مدارا را دارای سه جزء دانست: جزء اعتقادی به این معنی که دسته‌ای از عقاید نادرست و ناحق هستند، پس مدارا می‌کنید. دوم جزء عملی است که پاره‌ای از رفتار‌ها را نادرست بدانیم اما در کنار فرد بمانیم و زندگی کنیم. و سوم، معیار تمیز به این معنا که میان اندیشه‌های درخور مدارا و اندیشه‌های غیر‌قابل‌مدارا اختلاف بگذاریم.

او همچنین مفهوم مدارا را در دو قطب معنا کرد؛ یکی مطلق‌گرا و دیگری کثرت‌گرا. از منظر امر مطلق‌گرا، نمی‌توان ناحق را مدارا کرد. فرد کثرت‌گرا معتقد به مداراست، اما مرز میان حق و باطل آشکار نیست، و رفتارهای رقبا را باید هم‌سنگ دانست. به اعتبار او دشوار می‌توان تفکر را بر‌تر دانست.

مدل عثمانی؛ مدل اکبرشاه

به اعتقاد آقای نراقی، مسلمانان در دو ورطه تاریخی مفهوم مدارا را آموخته‌اند.

اولی مدل عثمانی که طی حدود ۴۰۰ سال سه گروه ارتودوکس‌های ارمنی و یونانی، و یهودیان با آزادی در ابراز عقاید، تحصیل و انجام کارهای حقوقی خود زیستند.

مدل دوم مدل اکبرشاه، امپراطور مسلمان قرن ۱۶ هند که بر سه رکن بنا شده بود. رکن اول شیفتگی اکبرشاه درباره تنوع آراء و ادیان در شبه قاره هند بود که بلندپروازانه قصد داشت همه را به زیر یک چتر گرد هم آورد. رکن دوم التزام به منطق گفت‌و‌گو در منطق عمومی بود چراکه به اعتقاد او، گفت‌و‌گو درک متقابل از یک‌دیگر را ارتقاء می‌بخشد. اکبرشاه معتقد بود داور نهایی گفت‌و‌گو، باید عقل باشد. و رکن سوم مدارای اکبرشاه، اعتقاد به بی‌طرفی حکومت نسبت به ادیان مختلف بود؛ در حالی که خودش مسلمان بسیار معتقدی بود.

آرش نراقی با طرح این سوال که آیا مسلمانان می‌توانند حق ناحق‌بودن را به رسمیت بشناسند، گفت: عرصه عمومی ملک مشاء همگان است که در این ملک هیچ کس بر دیگری برتری ندارد.

او با اشاره به این‌که مسلمانان برای آموختن حق مدارا باید با دیگران بیامیزند، گفت: در این آمیختگی فرهنگی قومی و دینی است که می‌توانند با هم مدارا کنند.

آقای نراقی تاکید می‌کند که در این مسیر حکومت نباید درباره دین خاصی جهت‌گیری داشته باشد.

در این باره مردمک از آرش نراقی سوال‌هایی پرسید و پاسخ‌هایی شنید که در ادامه می‌خوانید.

با توجه به اشاره شما به فرهنگ مدارا و فواید آمیختگی فرهنگی، با در نظر گرفتن جامعه ایران در شرایط امروزی، در حالی که درهای ایران از یک سو به روی مردم دنیا بسته است و از سوی دیگر مردم ایران به سختی به کشورهای دیگر راه پیدا می‌کنند، این آمیختگی فرهنگی یا ادیان چگونه در این شرایط بسته رخ می‌دهد؟ و آیا این، راهکاری عملی محسوب می‌شود؟

این در آمیختگی آن‌گونه نیست که کاملا در اختیار حکومت باشد. بخشی از این درآمیختگی‌ها در حال حاضر دارد صورت می‌گیرد.

به عنوان مثال با حضور تکنولوژی‌های جدید، امکان ارتباط از طریق اینترنت برای مردم فراهم شده است؛ به این معنی که از خانه خود با مردم در نقاط مختلف دنیا ارتباط دارید و دیگر خانه شما یک سلول مستقل جدا افتاده نیست.

این تسهیل ارتباطات یکی از شیوه‌هایی است که شما در معرض فرهنگ‌ها و ایده‌های دیگر قرار می‌گیرد و درک دقیق‌تری از تنوع زندگی آدم‌ها و ایده‌های آن‌ها دارید. بنابراین ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دست‌کم پاره‌ای از موانع تکنولوژی و فیزیکی برای ارتباط و تبادل فکر و ایده و فرهنگ با جوامع دیگر فراهم شده است.

اما در عین حال به نظر من می‌رسد آن چیزی که باید بیشتر نگران آن باشیم حکومت نیست. حکومت‌ها تا حد زیادی برآمده از ذهنیت‌ها و درونیات مردم جامعه هستند. آنچه باید نگرانش بود، دیوارهای درونی روح و اندیشه خود مردم است. برای مثال موانع روحی روانی به من اجازه نمی‌دهد با همسایه مسیحی‌ام ارتباط برقرار کنم و جهان را از چشم او ببینم. اجازه نمی‌دهد که درد او را از آن خود بکنم.

بنابراین حکومت‌ها چندان اهمیت ندارند که فرهنگ عمومی مردم و خوشبختانه در این انقلاب تکنولوژی که اتفاق افتاده این امکان را فراهم می‌کند که ما رفته‌رفته دیوارهای ذهنی خودمان را پائین بیاوریم اگر این دیوارهای ذهنی پائین بیاید حکومت خیلی نمی‌تواند کاری انجام دهد. برای مثال همین همایشی که در تورنتو بر خلاف نظر دولت جمهوری اسلامی برگزار شده، ده سال پیش امکان برگزاری نداشت؛ چون مسلمانان و یهودیان و بهائیان دور هم جمع نمی‌شدند.

پس موانع ذهنی بیشتر دخیل بوده است، ولی وقتی موانع ذهنی می‌ریزد ما خودمان همدیگر را پیدا می‌کنیم.

می‌گویید که در این باره حکومت اهمیت چندانی ندارد اما در جامعه‌ای مثل ایران، ابزارهای ارتباط جمعی در تسلط دولت است. تلویزیون حکومتی است. اینترنت محدود و زیر نظر دولت است. ماهواره با انواع محدودیت‌ها و هجوم پارازیت مواجه است. و نباید مردمی را که در شهر‌های کوچک‌تر و روستا‌ها با محدودیت شدید استفاده از اینترنت برخوردار هستند، از نظر دور داشت. برای همین این سوال ایجاد می‌شود که آمیختگی فرهنگی که شما از آن یاد می‌کنید در فضای سنتی برخی شهر‌ها و روستا‌ها چگونه امکان پذیر است؟

به هرحال این تغییر و تحولات به تدریج و از بالا به پائین صورت می‌گیرد. منظورم از بالا نه به لحاظ سیاسی بلکه منظورم نخبگان و طبقه متوسط شهری است. این تغییر رفته‌رفته به لایه‌های پائین‌تر جامعه هم سرازیر می‌شود.

وضعیت ایران را با پنجاه سال قبل مقایسه کنید در حال حاضر آمار تحصیل در کشور ما خیلی بالا رفته از همه مهم‌تر آمار تحصیل در میان زنان ایران نه فقط در شهرهای بزرگ بلکه در شهرهای کوچک هم این آمار افزایش داشته است. وقتی فردی به دانشگاه راه پیدا می‌کند هرچه‌قدر هم که دانشگاه فیلتر شده باشد ولی از طریق نظام دانشگاهی فرد با تنوعی از چشم انداز‌ها راه آشنایی پیدا خواهد کرد. این را مقایسه کنید با صدسال پیش که تحصیلات مکتب خانه‌ای بود و نود درصد مردم هم بی‌سواد بودند.

گسترش سواد به ویژه تحصیلات عالی در میان زنان تنها به این معنا نیست که سواد آن‌ها افزایش پیدا می‌کند بلکه به این معناست که افراد به دیدگاه‌های مختلف جهان بینی‌های مختلف آشنا خواهند شد. نکته دیگر این‌که امکانات تکنولوژیک از قبیل اینترنت و تلویزیون و رادیو هرچند تا حدی زیرنظر قدرت و تسلط دولت مرکزی است ولی اگر وضعیت کنونی را با ۳۰ سال پیش مقایسه کنید، می‌بینید سلیقه مردم در استفاده از رسانه‌ها عوض شده و مردم بیشتر به رسانه‌های خارجی اعتماد دارند تا رسانه داخلی.

امروزه می‌بینیم علی رغم اینکه نمی‌توان قدرت رسانه‌های داخلی را انکار کرد ولی اعتبار آن‌ها هم از بین رفته است و نشان می‌دهد مردم به تنوع ایده‌هایی که در جهان پیرامون آنهاست آشنا‌تر شده‌اند. برای نمونه احزاب اسلامی در ترکیه امروز رشد و شکوفایی خود را در گرو بازشدن در‌ها می‌دانند. شما این را مقایسه کنید با سیاست درهای بسته جمهوری اسلامی و مقایسه کنید میزان گرایش به دین در کدام یک از این جوامع بیشتر است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی