طرح بحث همهپرسی از سوی یکی از عناصر دورنی حلقه قدرت در جمهوری اسلامی، در ادبیات سیاسی رسمی کشور تابوشکنی به حساب می آید و بی سابقه است.
شاید هیچ سخنی به اندازه کلام آیتالله خمینی درباره حکومت شاه، تایید کننده دیدگاه طرفداران گزینه همهپرسی نباشد؛ آنجا که در سخنرانی مشهورش گفت پدران ما چه حقی داشتند برای سرنوشت ما تصمیم بگیرند.
سخن او ناظر به قانون اساسی مشروطیت و نظام سلطنت مشروطه بود واینکه نسل جدید حق انتخابی نو دارد.
در سالهای گذشته، برخی گروهها که نظریه رفراندوم را مطرح ساختند، از همین زاویه به بحث وارد شده و به استناد سخنان رهبر فقید انقلاب، از دیدگاه خود به عنوان راه حل برون رفت از بنبست سیاسی در ایران دفاع کرده اند.
قانون اساسی کشور نیز این سازوکار را با ذکر شرایطی خاص پیشبینی کرده و با درخواست دو سوم نمایندگان مجلس و تایید رهبری، آن را قابل اجرا دانسته است.
به این ترتیب این گزینه چه از لحاظ حقوقی و چه از لحاظ عرف درون نظام، با توجه به سخنان آیتالله خمینی، از مشروعیت لازم برخوردار است.
با این حال، طرح موضوع رفراندوم در هنگام دوران حاکمیت اصلاح طلبان نه تنها با واکنش خشمگینانه حاکمیت روبرو شد، بلکه برخی جریانات اصلاح طلب نیز آن را به عنوان موضوعی اساسا غیر عملی رد کردند.
از سوی دیگر، ناتوانی اصلاح طلبان در محدود ساختن مراکز قدرت انتصابی به ناامیدی جریانات طرفدار آنها از ایجاد تغییرات مسالمت آمیز انجامیده بود و طبیعی بود طرح گزینه رفراندوم جذابیت بسیاری در میان مردم پیدا کرده باشد.
اما این کلام نیز مطرح بود که چگونه می توان اساسا از یک نظام سیاسی انتظار داشت مبانی و اصول خود را به رفراندوم بگذارد؟
کسانی که طرح رفراندوم را زود هنگام میدیدند، استدلال میکرند حتی اگر دو سوم نمایندگان مجلس نیز به طرح رای دهند؛ مقام رهبری آن را نخواهد پذیرفت و بنابراین نباید اصلاح طلبان موضوعی را طرح کنند که تنها نتیجه آن هزینه دادن است و لاغیر.
بحث رفراندوم خیلی زود از شور و شوق اولیه خود افتاد و عملا با پایان دوران اصلاح طلبان، به گوشه ای نهاده شد.
با این حال به تازگی کسی که از رجوع به آرای عمومی و همهپرسی سخن به میان آورده، محمود احمدینژاد است که به شدت با مجلس بر سر پیاده کردن برنامههای اقتصادی دولتش درگیر شده است.
اما جالب اینجاست که طرح بحث همه پرسی از سوی یکی از عناصر دورنی حلقه قدرت در جمهوری اسلامی، در ادبیات سیاسی رسمی کشور تابوشکنی به حساب می آید و بیسابقه است.
اکنون نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به سخن وی استناد خواهند کرد و میتوانند بگویند اگر همهپرسی در مورد طرح اقتصادی دولت قابل قبول است؛ چرا نتوان آن را به سایر موارد چون اختیارات ولی فقیه تعمیم داد؟
سخنان احمدی نژاد باردیگر موضوع همهپرسی را به صدر مباحث سیاسی کشور کشانده است؛ اما اینکه تا چه اندازه این سخنان راه را برای طرح جدیتر موضوع همهپرسی باز کند، موضوعی است که به تحولات سیاسی ماههای آینده باز میگردد.
عناصری که قدرت را در کشور در دست دارند هرگز به پیاده شدن گزینهای که احتمال حذف شدن یا علنی شدن عدم مشروعیتشان بیانجامد رضایت نخواهند داد.
همچنین باید توجه داشت که رهبری اصلی اپوزیسیون، موضع شفافی در اینباره نشان نداده و به نظر هم نمیرسد که بطور جدی پیگیر چنین گزینه ای باشد.
چنین وضعیتی، احتمال طرح جدی و عملی همهپرسی درباره اصول قانون اساسی را در آینده نزدیک کمرنگ می سازد.
تنها برهم خوردن معادلات سیاسی کشور و غلبه نیروهای اجتماعی و جنبشهای تحول خواه بر توان سرکوب حاکمیت، زمینههای طرح جدی بحث رفراندوم را به وجود خواهد آورد.