عبدالکریم سروش، دگراندیش و نظریهپرداز مخالف حکومت ایران، با نوشتن نامهای سرگشاده خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، به او توصیه کرده که «طاقت نقد» داشته باشد.
آقای سروش، منتقد حکومت ایران، گفته است که مانند محمد نوریزاد که نامههای نقد به رهبر ایران مینویسد، او هم براساس «تکلیف برای آگاه کردن مردم و بیدار کردن وجدان مخاطب و گشودن راه آزادی» و «از روی ارشاد و نصحیت و انذار» این نامه را نوشته است.
او در این نامه خطاب به آیتالله خامنهای نوشته است: از خدا و خلق پوزش بخواهید، زندانیان استبداد را آزاد کنید، جامه ریاست را به اندازه ببرید و بقیه دوران زعامت را به توبه و تدارک سپری کنید تا سپید روی به دیدار خدا روید.
آقای سروش که خارج از ایران اقامت دارد و تاکنون چند بار با نوشتن نامههایی از آیتالله خامنهای انتقاد کرده در این نامه تازه از عملکرد دولتهای پیش از دولت دهم در زمینه نقد نیز انتقاد کرده است.
این منتقد و مخالف حکومت ایران در بازخوانی ممنوعالفعالیت بودن خود در ایران، گفته است که پس از آن که او در انتقاد از روحانیت نامه نوشت و «با عتاب رهبر و تهدیدها و فحاشیهای انصار حزبالله علیه خود و فرزندش روبهروشد، رفتارهای هراسآور وزارت اطلاعات علیه منتقدان شروع شد».
او با انتقاد از عملکرد دولتهای پیشین در زمینه گفت وگو با منتقدان حاکمیت ادامه داده است که «نامههای او به اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، روسای جمهوری وقت، در اعتراض به ممنوع التدریس و ممنوع الخطابه و ممنوع الخروج بودن او بیپاسخ ماند».
آقای سروش از محمد خاتمی انتقاد کرده که با وجود پیشنهاد گفتوگوی تمدنها، درمدت هشت سال ریاست جمهوری «به دیدن آیتالله منتظری نرفت؛ دست و پایش به زنجیر احتیاط بسته بود و سپر بلای رهبری بود و پیمان خود را با مردم نقض کرد».
این منتقد حکومت ایران محمود احمدینژاد را «دولتمردی بیتدبیر» و دولت او را «خرافهگستر و سفاهتپرور» توصیف کرده که به گفته او «از چاه نفت برمیدارند و به چاه جمکران میریزند» و به گفته خودش به همین دلیل به رئیس دولت دهم نامه ننوشته است.
عبدالکریم سروش نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم را «خیانت در صندوق امانت مردم» و رهبر ایران را «مسئول جنایات انجام شده» در ایران دانسته و گفته است که درنتیجه جنبش اعتراضی مردم به این انتخابات، «گورستانها و زندانها پرتر شدند».
او با اشاره به نامه اعتراضی خود پس از انتخابات خرداد ۸۸ با عنوان «جشن زوال استبداد دینی» از حصر خانگی رهبران مخالفان حکومت انتقاد کرده و رهبری ایران را «استبداد» اعلام کرده است.
آقای سروش از آیتالله خامنهای پرسیده چگونه در شرایطی که به گفته او «رهبری ایران ۴۰۰ سال از تئوری نقد آزاد و عمل آزادانه نقد عقب مانده، راه علاج دیگران را پیشنهاد میدهد».
او با بیان این که ولایت فقیه «شرعا و عقلاً اعتبار ندارد بلکه مفهومی سیاسی و ریاستی دارد» خطاب به رهبر ایران نوشته است که سعیدی سیرجانی، فروها، احمد زیدآبادی، پوینده، سهرابی، تفضلی و احمد قابل، ناقدان و مخالفان ولایت فقیه بودهاند که درنتیجه «پیمانه کوچک تحمل رهبر» فروکوفته شدند.
آقای سروش از دیدار برخی شاعران با آیتالله خامنهای درپی حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ در شرایطی که به گفته او رهبر ایران نقد دیگر شاعران و نویسندگان را قبول نمیکند، انتقاد کرده است.
او مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را «مفلسان منقاد» توصیف کرده و نوشته است: مادامی که زمام انتخابات به دست مردم سپرده نشود، انتخابات مجلس شورای اسلامی گرهای از مشکلات مردم بازنخواهد کرد.
این نظریهپرداز که سابقه انتقاد از آیتالله خامنهای دارد، گفته است: شما استبداد را بهخاطر دین میپسندید و با دینداری قابل جمع میدانید و به همین دلیل به احدی اجازه نقد رهبری نمیدهید، مخالفان را مجازات میکنید و سپاهیان را به عرصه اقتصاد و سیاست میکشید و بر روزنامهها تهاجم می کنید.
عبدالکریم سروش خطاب به رهبر ایران نوشته است: یک محفل برای نقد و آسیب شناسی آن برپا کنید، یک نقاد را تحمل کنید و بگذارید این نامه را همگان بخوانند، آن هم به فراغت نه به تشویش، در روزنامهها نه در شب نامهها، در علن نه در خفا. با رعیت فتح باب گفتوگو کنید و به آنان جواب علنی بدهید.