اسکندر صادقی بروجردی، کاندیدای دکترا در مطالعات خاورمیانه مدرن و محمد سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در یادداشتی که در نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» (سیاست خارجی) منتشر شده است گفته اند که تحریمها، ایالات متحده را به هدفش نمیرساند.
در این یادداشت که واکنشی است به نوشته مارک دابویتز، مدیر بنیاد دفاع از دموکراسی آمده است که «تنها چند روز پیش از شروع رسمی تحریم نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا، یادداشتی از مارک دابویتز، مدیر اجرایی بنیاد دفاع از دموکراسی در نشریه "فارین پالیسی" (سیاست خارجی) با عنوان "جنگ ریال" منتشر شد. او در این یادداشت از دولت آمریکا خواسته بود که جنگ اقتصادی علیه ایران و جمعیت ۷۶ میلیونی آن را پیش ببرد.»
آنها مینویسند که تحریمهای اقتصادی مردم را میکشد چنان که در عراق چنین شد و در نهایت ممکن است کار به رویارویی نظامی بکشد که تعداد بیشتری بر اثر آن میمیرند. اسم این کار دفاع از دموکراسی نیست. بلکه دفاع از جنگ و نابودی است.
در این یادداشت آمده است که آقای دابویتز در نقطه مقابل با دیدگاههای مقامات ارشد آمریکایی میگوید که ایران به دنبال تسلیحات هستهای است و در سخنانش به هیچ منبعی اشاره نمیکند. این در حالی است که گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان داده است که هیچ مدرکی حاکی از انحراف ایران از مقاصد صلحآمیز در صنایع هستهای خود وجود ندارد.
آقای اسکندری و سهیمی نوشتهاند «گرچه این سخنان دابویتز هنوز حمایتی از سوی کاخ سفید نگرفته اما بسیاری در کنگره مشتاق همدلی با او هستند. دابویتز از کاخ سفید خواسته است که تمام بخشهای انرژی ایران را در در "فهرست سیاه" خود قرار بدهد.»
به زعم آقای اسکندری و سهیمی «این کار باعث میشود درآمد حاصل از فروش نفت که هشتاد درصد درآمد ایران از صادرات است آسیب جدی ببیند. ایران با پول حاصل از فروش نفت است که میتواند مواد غذایی اساسی مثل گندم و غلات بخرد و مانع از گرسنگی مردم شود.»
در ادامه این یادداشت میخوانیم که «تحریمها در ابتدا قرار بود به طور مستقیم برنامه هستهای ایران را هدف قرار دهد. پس از آن شبکه گستردهتری را در برگرفت که شامل نهادهای نظامی مانند سپاه پاسداران و بازوی مهندسیاش قرارگاه خاتم میشد و بعد نهادهای ناقض حقوق بشر و وزارت اطلاعات ایران هم در این دایره قرار گرفتند. اکنون تحریمها به بازوی آهنین برای نابودی مهمترین منبع درآمد ایران یعنی بخش انرژی تبدیل شده است. دابویتز حتی از هدف قرار دادن صنایع خودروسازی ایران هم طرفداری میکند؛ صنعتی که هزاران شغل برای مردم ایران ایجاد کرده و به طور واضح ارتباطی با برنامه هستهای ایران ندارد.»
در این یادداشت آمده است: اگر دابویتز نه به دنبال یک راه حل دیپلماتیک که به دنبال این است که خشم مردم را علیه حکومت دینی در ایران بشوراند، بهتر است منظورش را به سادگی بیان کند.
آنها در ادامه در اشاره به اعتراضهای پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم مینویسند: بعد از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری در ایران در سال ۸۸ ایران شاهد ظهور جنبش سبز بود. این جنبش به اهداف خود نرسید چرا که مخالفان سازماندهی نشده بودند و یک برنامه جامع نداشتند و نمیدانستند که چگونه جریان را پیش ببرند. رهبر و مشاورانش خیلی زود همه چیز را جمع کردند، مخالفان را زندانی و ساکت کردند. هنوز هم مخالفان حکومت در ایران و برخی از مهمترین مخالفان در خارج از ایران تحریمها و دخالت خارجی را رد میکنند، چون میدانند که جنگ اقتصادی و تحریم و حمله نظامی کمکی نمیکند.
در ادامه این یادداشت آمده است: تردیدی نیست که تندروهای دور و بر علی خامنهای و چهرههای برجسته سپاه پاسداران و مدیران سیستم اطلاعاتی ایران بر فشار به مخالفان ادامه میدهند و هر موقعیت اضطراری به آنها این مشروعیت را میبخشد که به خاطر مقابله با دشمن خارجی فشار بیشتری به مخالفان وارد کنند.
آنها درمورد سهم حکومت از درآمدهای نفتی نوشتهاند: درآمدهای باقی مانده نفتی که حاصل فروش نفت به ژاپن، چین، هند و برخی کشورهای دیگر است در دست تندروها و نهادهای سرکوبگر باقی میماند. در همین شرایط جوانان بیکار که هفتاد درصد بیکاران را تشکیل میدهند هر روز بیشتر و بیشتر میشوند و سطح زندگی مردم محروم و بازنشستهها که به کمکهای دولتی وابسته اند پایین تر خواهد آمد.
در این یادداشت همچنین با انتقاد از تحریمها در دیگر کشورها آمده است: تحریمهای تنبیهی تا امروز کمک چندانی به آمریکا برای رسیدن به اهدافش نکرده است. نمونههای کوبا و عراق در پیش چشم ما هستند که نهایتا کار به جنگی کشید که پایهاش دروغ بود هزینههای انسانی بسیاری به بار آورد. این تحریمها گرچه یک کشور را در ارتباط با جامعه جهانی در موقعیت ضعیفی قرار میدهد اما در برابر مردم و جامعه مدنیاش قدرتمندترش میکند.
آنها به بخشهای دیگری از یادداشت دابویتز اشاره کرده و نوشتهاند: دابویتز مینویسد اگر جنگ اقتصادی با ایران ناموفق بود رئیس جمهوری ایالات متحده باید از این مرحله بگذرد و برای حمله نظامی که هدفش برنامه هستهای ایران باشد آماده شود. دابویتز حقایق را نادیده میگیرد و سیاستهایی را که هزینه انسانی ویرانگر دارد تشویق میکند. حمله نظامی علیه برنامه هسته ای ایران به معنای حمله به تاسیسات هستهای ایران است که نقض آشکار قوانین بینالمللی به شمار میآید. این در شرایطی است که جمهوری اسلامی ایران تاکنون به هیچ کشوری حمله نکرده است. تاسیسات هستهای ایران نزدیک به مراکز عمده جمعیتی ساخته شدهاند و هر نوع حمله به آنها باعث مرگ هزاران نفر خواهد شد.
در یایان این یادداشت میخوانیم: حکومت ایران به خاطر به وجود آوردن چنین موقعیتی مسئول است اما تنها کسی نیست که باید مورد سرزنش قرار بگیرد. حکومت ایران با وجود این جنگ اقتصادی بیسابقه این کشور به برنامه هستهای خود ادامه خواهد داد برنامهای که رنج بسیاری برای مردم عادی ایران به دنبال خواهد داشت. راهبرد معتدل در چنین شرایطی این است که غرب اطمینان حاصل کند که برنامه هستهای ایران صلحآمیز باقی میماند. جنگ اقتصادی و تهدیدهای نظامی فقط چشم انداز دموکراسی را در ایران نابود نخواهد کرد بلکه پایههای یک حکومت استبدادی را که بیشترین جمعیتش طرفدار آمریکا هستند تحکیم میکند.