سئوال مهم این است که آیا احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری آینده، شرکت میکند یا نه. از سوی دیگر به نظر میرسد انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا نیز میتواند بر روابط دو کشور تاثیرگذار باشد.
این روزها این بحث که آیا احمدینژاد برای بار دوم به کرسی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد یا خیر سئوالی است که در بسیاری از محافل سیاسی بهطور مکرر مطرح میشود.
برخی شایعات حاکی از آن است که ادامه کار وی به احتمال قوی از پشتیبانی مسئولین بلندپایه نظام برخوردار بوده و بعید است که با نیمهکاره ماندن دوران متعارف هشت ساله ریاست جمهوری در کشور، چنین سابقهای در عرصه سیاسی ایران باب شود.
با این حال مجموع دادهها و شواهد و همچنین سرعت تحولات سیاسی داخلی و خارجی به گونهای است که اجازه پیشبینی دقیق این امر را حتی تا آخرین لحظه غیرممکن میسازد.
با این وجود شاید بتوان گفت چند رویداد مهم بینالمللی در ماههای آتی ممکن است کلید مهمی برای فهم این امر و پیشبینی سرانجام انتخابات ریاست جمهوری در ایران به دست بدهد.
در این زمینه بیگمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک نقطه عطف محسوب میشود.
نگاهی به پس زمینه بینالمللی انتخاب آقای احمدینژاد به ریاست جمهوری و جو حاکم بر روابط تهران و واشنگتن در آن مقطع نشان میدهد که دولت بوش بلافاصله بعد از اعلام زودهنگام پیروزی در عراق، به سرعت به سمت آماده شدن برای ساقط کردن نظام حاکم در ایران حرکت میکرد.
در آن زمان مسئولان جمهوری اسلامی به روشنی درک کرده بودند که تمام کانالهای گفتوگو با کاخ سفید قطع شده و اروپا، روسیه و چین در موضعی انفعالی به سر میبرند.
این امر لزوم اتخاذ یک سیاست خارجی تهاجمی و بسیج داخلی برای مقابله با شرایط حمله نظامی را کاملا جدی ساخته بود.
در چنین شرایطی احمدینژاد و تیم همفکر وی که عمدتا تجارب و سابقه نظامی داشتند، با به دست گرفتن سکان سیاست داخلی و خارجی توانستند تا حدود زیادی به چالش احتمال حمله نظامی به ایران پاسخ دهند.
دولت نهم در این زمینه موفقیتها و ناکامیهایی داشت و مرتکب برخی اشتباهات شد.
اما در مجموع به نظر میرسد تاکنون توانسته باشد با استفاده از مهارتهای دیپلماتیک و بهرهبرداری از اشتباهات بوش در عراق، افغانستان و لبنان مانع از انفعال کامل ایران در عرصه منطقهای و جهانی شود.
با این حال تغییرات آتی در سیاست خارجی آمریکا، ادامه کار مجموعه حاکمیت کشور را متاثر ساخته و در صورت انتخاب فردی طرفدار گفتوگو با آمریکا، ممکن است دیدگاههای داخلی درباره ادامه حضور احمدینژاد در قدرت دستخوش تحول گردد.
به این معنا در صورتی که تهران احساس نماید کاخ سفید با به روی کار آمدن دموکراتها به دنبال باز کردن باب گفتوگو و به رسمیت شناختن منافع منطقهای ایران است، تغییر در نمادهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی به امری لازم تبدیل خواهد شد.
به نظر نمیرسد احمدینژاد به دلیل سیاست خارجی تهاجمی و چهره خاص بینالمللی که در طول این سالها از خود ترسیم کرده، بتواند رهبری این تغییر را بر عهده گرفته و وارد فرایند گفتوگو با آمریکا شود.
این امر در کنار بهبود شرایط بینالمللی و منطقهای لزوم حضور عناصر عملگرا و تکنوکرات را در دولت ایران تقویت خواهد کرد و شاید در تضعیف موقعیت داخلی احمدینژاد به نفع رقبای اصلاحطلب و میانهروی محافظهکارش موثر باشد.
از این رو به نظر میرسد که مسئولین جمهوری اسلامی با حساسیت به نتیجه انتخابات آمریکا و همینطور جدیت باراک اوباما و جان مکین در گفتوگو با ایران نگریسته و بعد از روشن شدن نتایج این انتخابات، گام بعدی را به سوی ترکیببندی نامزدها در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری بردارند.
آنگاه شاید بتوان به ارزیابی روشنتری از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و موقعیت احمدینژاد در عرض انتخابات دهم دست یافت.