رسول منتجبنیا، عضو ارشد حزب اعتمادملی، در این مقاله به بررسی محتوای نامه مهدی کروبی و برخی واکنشها به آن پرداخته است.
حوادث و اتفاقات چند وقت اخیر در كشورمان آنقدر گسترده و شاخه به شاخه است كه پرداختن به آنها در این مكان نمیگنجد، اما نامه مهدی كروبی خطاب به رئیس مجلسخبرگانرهبری و واكنشهای متفاوتی كه برانگیخته است بابی تازه را گشوده است كه میتواند در چند بند آن را بررسی كرد و به اینترتیب بخشی از واكنشها و بازخوردها را نیز از این منظر روشن كرد.
بحث اول، ماجرای بازداشتشدگان اخیر كه به دلیل اعتراض به چگونگی برگزاری انتخابات راهی زندان شدهاند؛ این بازداشتها سبب ایجاد بحثها و گفتوگوهایی در میان مردم شده است، دایر بر اینكه در این برههعدهای مورد ضربوشتم، شكنجه یا حتی آزار جنسی قرار گرفتهاند.
این اخبار و زمزمههای میان مردم در سطح گستردهای مطرح شده و اختصاص به جامعه نخبگان یا حتی معترضان به شرایط نیز ندارد. این اخبار زمانی قوت گرفت كه عدهای از زندانیها و بازداشتیها در این چند وقت اخیر آزاد شدند و اكنون مطالبی از قول این افراد نقل میشود كه نشان میدهد برخوردهایی از این دست نسبت به آنان هم صورت گرفته است.
حتی بعضا به برخی از آنها هشدار داده شده است كه بیرون از زندان حق نقل این مطالب را ندارند. بنابراین نهتنها مهدی كروبی، بلكه بیشتر سیاستمدارانی كه با مردم و گروههای مختلف اجتماعی در ارتباط هستند، این نگرانی و ابهام را در بطن جامعه درك كردهاند و متعاقب آن نگران سلامت نظام و دستگاه قضایی شدهاند.
از سوی دیگر مهدی كروبی نیز همانطور كه در آن نامه آمده است، بهطور قطع و یقین این اخبار را تایید نكردهاند بلكه نسبت به گسترش این اخبار و نگرانی هشدار دادهاند و خواستار پیگیری شدهاند آنچنان كه در فرازهایی از این نامه نوشتهاند امیدوارند كه این مساله ریشه در واقعیت نداشته باشد.
ممكن است عدهای در اینجا بگویند تا زمانی كه موضوعی قطعیت پیدا نكرده است، نباید آن را مطرح كرد، چراكه جامعه را دستخوش التهاب و نگرانی میكند. اما این پرسش هم پاسخی داد، علما و اهل دین میگویند به احتمالات بهویژه «احتمالات ضعیف» نباید ترتیب اثر داد اما اگر مساله مهم یا بسیار مهم باشد، هر قدر هم احتمال وجود آن ضعیف باشد، توجه به آن موضوع باید هر چه زودتر صورت بگیرد و به واقعیتداشتن یا نداشتن موضوع ترتیب اثر داده شود.
به این ترتیب این خبر نیز شامل این حكم میشود زیرا شایعه و اخبار درباره آنچه در مورد بازداشتشدگان روا داشته شده، هر روز قوت میگیرد و گسترده میشود و به هیچ روی در چنین مواردی نمیتوان گفت اصل بر برائت است و امثال این قواعد صادق نیست، چراكه مساله حیثیت نظام، اسلام، انقلاب و روحانیت در میان است.
نكته دوم اینكه متاسفانه طیفی از سیاستمداران و نمایندگان مجلس و رسانههای وابسته به آنها و دولت،هر روز بحثی را به دست میگیرند و به این ترتیب دست به تخریب چهرههای انقلاب میزنند و از هیچتوهین و افترایی نیز در این مسیر فروگذار نیستند.
متاسفانه چندی است امری به این افراد و رسانهها مشتبه شده است، مبنی بر اینكه حرف اول و آخر در نظام را باید بزنند، در عین حال خود را مدعیالعموم و وكیل مردم میدانند و گاهی كار را به جایی میرسانند كه به مقامات قضایی دستور میدهند كه به عنوان مثال اكنون باید با این چهرههای انقلابی و قدیمی برخورد شود، اكنون باید چهرههای این طیف دستگیر شوند و در نهایت هر كه با ما نیست جاسوس موساد، سیا و بیگانگان است و بس.
از همه بدتر اینكه این تخریبها را با استفاده از بیتالمال و تریبون ملت پیش میبرند. نكته سوم اینكه شكی نیست كه افرادی كه اكنون نوك پیكان تخریب این رسانهها به سوی آنها نشانه رفته است، هر یك سوابق طولانی در نظام اسلامی دارند و همه عمر خود در خدمت مبارزه برای انقلاب و اسلام بودهاند و سهم بزرگی در پیروزی انقلاب و تثبیت نظام داشتهاند و با پایداری و استواری در خدمت امام خمینی (ره) بودهاند.
اما در مقابل این افراد كه هر یك ستونی از نظام به شمار میروند و انقلاب روی گردههای آنان و به رهبری امام راحل شكل گرفته است، شاهد حضور جریان نوآمدهای هستیم. چهرههای نوآمدهای كه یك شبه مدعی انقلابیگری شدهاند و ادعای دلسوزی برای نظام دارند، اما كارنامه آنها تا همین چهار سال پیش در هالهای از ابهام فرو مانده است.
آن هم در شرایطی كه در روزهای سرنوشتساز كشور یا هنوز به سن قانونی نرسیده بودند و در دبیرستانها و حوزهها مشغول تحصیل بودند و لحظهای در انقلاب حضور نداشتند یا آن روزگار موافق انقلاب نبودند و در خط امام راحل جایی نداشتند و خط و ربطی دیگر را دنبال میكردند. آنچنان كه امام بزرگوار حتی كمترین مسوولیتی را به آنان واگذار نكرده بود. اما حضور این طیف اكنون تبدیل به یكی از واقعیتهای جامعه ما شده است.
متاسفانه در مقطعی از زمان شرایط خاصی شكل گرفت و این افراد روی صندلیهای قدرت جا خوش كردند. به قول معروف دری به تخته خورد و آقایان سوار بر اریكه قدرت شدند. در حقیقت این گروه بر سر سفره آماده انقلاب نشستند و اكنون قصد دارند به هر ترتیبی كه شده، دسترنج مبارزان انقلاب را از آن خود كنند.
كوتولههای سیاسی كه اصلیترین هدفشان به حاشیهراندن چهرههای خدوم انقلاب است و هر روز نقشهای تازه برای كنار زدن این مردان میكشند؛ تاریخ نیز ثابت كرده است كه روی كار آمدن افرادی با دانش سیاسی كم كه میخواهند یك شبه ره صد ساله بپیمایند چه عواقب خطرناكی برای یك كشور به همراه دارد. و نكته چهارم اینكه سوالی در ذهن من مطرح است كه فكر میكنم پرسش عمومی بخشی از جامعه امروز ایران هم باشد.
تخریب چهرههای سابقهدار و انقلابی كه نامشان با انقلاب ایران گره خورده است، دقیقا با چه هدفی صورت میگیرد؟ چه سودی متوجه آنها میشود كه اینچنین «هاشمیها»، «خاتمیها»، «كروبیها» و «موسویها» را تخریب میكنند؟ با چه هدفی در این چند سال اخیر چوب حراج به سرمایههای نظام زدهاند و میخواهند آنها را به حاشیه برانند؟
این ابهام در ذهن ملت وجود دارد كه نكند این رویكرد تازه ماموریتی است از سوی دستهای پنهان تا یاران امام را به كناری بزنند و طبیعی است وقتی دیگر كسی از آن روزگار نماند، میتوان رفتهرفته گفتههای امام را هم تحریف كرد و به جایی برسند كه یك روز حتی اندیشههای امام را هم انكار كنند؟ اولین نكتهای كه به ذهن میرسد همین است كه عدهای میخواهند بغضها و كینههای خود را خالی كنند و مشغول صافكردن جادهای برای دشمن هستند.
و نكته آخر، منافع ملی كشور و آبروی این نظام و اعتماد ملت به این آسانیها به دست نیامده است. اگر براین اصل توافق داشته باشیم دیگر درك این جریان نوآمده كار دشواری نیست. جریانی كه معتقد است هدف وسیله را توجیه میكند و برای رسیدن به این هدف باید هر آنچه و هر آنكس كه در سر راهمان بود را تخریب كنیم تا قدرت را تام و تمام در اختیار بگیریم، زیرا كه شعار ما این است كه ما میتوانیم اما نكته مهم این است كه به چه قیمتی میتوانید؟
به قیمت از دست رفتن آبروی نظام و به قیمت از دست رفتن اعتماد عمومی كه سرمایه نظام است؛ متاسفانه در همین مقطع هم میتوان نتیجه انكار پرسشهایی كه در ذهن جامعه بهوجود آمده است را دید.
در این چند وقت اخیر هركس كه سوالی داشت، هركس كه اعتراضی كرد، خیلی زود متهم شد به اقدام علیه امنیت كشور و افراد نوآمدهای كه هیچ دركی از اندیشههای امام ندارند، مدام میگویند امام فرمودهاند: «حفظ نظام از اوجب واجبات است.» پس هیچكس هیچ نگوید كه حفظ نظام به خطر میافتد. اما این طیف هیچ فكر نمیكنند كه ما چه كردهایم كه نتیجهاش و اعتراض به آن تبدیل به خطری برای نظام شده است؟
گیریم كه خاتمی هیچ نگوید، كروبی هیچ نگوید، موسوی هیچ نگوید اما ملت را چه میكنید؟ در عصر ارتباطات چشم دنیا را چه میكنید؟ آنها كه به حفظ نظام و اعتبار ما نمیاندیشند، پس خود فكری بكنید.