ايوگنی موروزوف می پرسد آيا اينترنت می تواند به گسترش آزادی و دمکراسی در جوامع خودکامه کمک کند
ايوگنی موروزوف استاد دانشگاه جرج تاون آمريکا و نويسنده کتاب اينترنت و دمکراسی در مقاله ای که با عنوان «اسطوره تکنو-اتوپيا» به تازگی در روزنامه وال استريت جورنال منتشر کرد، به تحليل ماهيت دوگانه اينترنت در ارتباط با دمکراسی پرداخت.
به اعتقاد موروزوف، در حالی که اينترنت از يک سو به عنوان راهی برای رسيدن به دمکراسی و آزادی در ايران مورد استفاده قرار می گيرد اما از سوی ديگر می تواند به عنوان ابزاری برای سرکوب نيز مورد استفاده واقع شود.
اين نويسنده به عنوان نمونه به استفاده پليس ايران از تصاوير اينترنتی تظاهر کنندگان مخالف دولت در ايران برای تعقيب و دستگيری آنها اشاره کرده است.
به اعتقاد اين نويسنده، خدمات جديد شرکت گوگل به نام باز(BUZZ) که با هدف رقابت با ديگر سایت های اجتماعی مثل فیس بوک و تویتر، راه اندازی شده، کاربران اينترنتی به ويژه در ايران را نگران افشای ناخواسته هويت و اطلاعات شخصی آنها کرده است.
از سوی ديگر دولت ايران نيز تصميم گرفته اند با ممنوعيت جی ميل(سرويس ای ميل شرکت گوگل)، سيستم ای ميل جديدی را که به وسيله دولت اداره خواهد شد، جايگزين آن کند.
به نوشته موروزوف، از زمان انتشار کتاب جان بری با عنوان بيانيه استقلال فضای سايبر در سال 1996، اين اعتقاد وجود داشت که فضای سايبر موجب ايجاد دمکراسی و آزادی می شود و هيچ حکومتی قادر نخواهد بود روح آزادمنشانه اين فضا را از بين ببرد.
به گفته موروزوف، اعتقاد به اينکه دسترسی آزاد به اطلاعات در ترکيب با ابزار جديد تحرک بخشی توده ها مثل بلاگ ها و سايت های اجتماعی به باز کردن فضای جوامع خودکامه و توتاليتر و دمکراتيزه شدن آنها کمک می کند، از پايه های اصلی نظريه « تکنو- اتوپيا» است.
موروزوف در بخش ديگری از اين مقاله می نويسد:
« هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه، قول داد که آزادی اينترنت را به يکی از شالوده های اصلی سياست خارجی آمريکا تبديل کند و سناتورهای آمريکايی يکی پس از ديگری در باره « تخريب ديوار سايبر» سخن گفتند و بودجه های بيشتری را در اختيار گروه ها برای افزايش آزادی اينترنت و مبارزه با سانسور آن لاين قرار دادند بدون اينکه به مسائل جنبی آن توجه کنند.»
به نوشته موروزوف، « در حالی که تحريم ها و مذاکرات به عنوان راه های آزموده شده اعمال قدرت آمريکا، ما را به اهدافمان در مورد ايران و چين نزديک نساخته است، رسانه های اجتماعی به عنوان ابزار سياست خارجی، اين حسن منحصر به فرد را دارند که هنوز آزموده نشده اند. اين ها هرگز شکست نخوردند، پس بدرد می خورند. »
ايوگنی موروزوف همچنين در بخش ديگری از مقاله خود در باره ايران می نويسد:
« فهميدن اين نکته ساده است که چرا دنيايی که در آن ايرانيان جوان، در حالی که سياستمداران آمريکايی در فاصله يک استراحت کوتاه، لم داده و چايشان را می نوشند و يا برف زمستانی خانه اشان را پارو می کنند، بتوانند از آخرين دستاوردهای تکنولوژيکی که به وسيله سرمايه داران ريسک پذير دره سيلیکون (سيليکون ولی) به وجود آمده، استفاده کنند، اين قدر جذاب به نظر می رسد. اما آيا اين چنين جهانی قابل دسترسی است؟ آيا تويتر و فيس بوک به نجات ديپلماسی و پر کردن خلا ناشی از ابزار متعارف آن خواهند آمد؟ آيا توده های سرکوب شده جوامع خودکامه، پس از دسترسی بی قيد و بند به ويکی پيديا و تويتر، به سنگرهای خيابانی ملحق خواهند شد؟»
به اعتقاد موروزوف، احتمال وقوع چنين اتفاقی بعيد است. به باور او نقش اينترنت در رويدادهای اخير ايران نشان داد که:
« دگرگونی انقلابی که بتواند رژيم های خودکامه مقتدر را سرنگون کند، نيازمند درجه بالايی از تمرکز در ميان مخالفان است. هر کس می تواند« بدون وجود سازمان ها، سازماندهی کند». اين جمله يکی از تيترهای کتاب پرفروش کلی شرکی با عنوان « همه دارن می آن» هست که در سال 2008 در باره قدرت رسانه های اجتماعی نوشته است اما هيچ کس نمی تواند بدون وجود انقلابيون، انقلاب کند.
به اعتقاد موروزوف، حکومت ايران با انباشتن وب سايت های ايرانی از تصاوير ويدئويی مشکوک مربوط به پاره کردن عکس های آيت الله خامنه ای به وسيله معترضان جنبش سبز، توانسته است بخشی از ايرانيان را عليه جنبش سبز تحريک کند و يک پارچگی آنها را درهم شکند.
بر اساس مقاله اين نويسنده:
« در چنين فضايی، که تشخيص اينکه هم صحبتی تو در آن لاين، همسايه بغل دستی تو يعنی يک ايرانی فعال خارج از کشور است يا يک عامل حکومتی که خود را در قالب يک عضو جنبش سبز جا زده، دشوار است، چه کسی می تواند مردم عادی ايران را به خاطر عدم قبول ريسک آمدن به خيابان و دستگير شدن سرزنش کند؟»