موضوع نامهنگاری محمود احمدی نژاد به رئیس جمهوری آمریکا و همزمانی آن با تاکید دوباره نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی مبنی بر علاقه جمهوری اسلامی به طرح مبادله سوخت با غرب، نشاندهنده تمایل قوی دولت احمدی نژاد برای باز کردن درهای گفتوگو با آمریکا است.
موضوع نامهنگاری محمود احمدی نژاد به رئیس جمهوری آمریکا و همزمانی آن با تاکید دوباره نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی مبنی بر علاقه جمهوری اسلامی به طرح مبادله سوخت با غرب، نشاندهنده تمایل قوی دولت احمدی نژاد برای باز کردن درهای گفتوگو با آمریکا است.
با وجود این که تنها چند روز از حملات لفظی شدید احمدی نژاد به آمریکا نمیگذرد، واقعیت فرستادن نامه به باراک اوباما، حکایت باز بودن کانالهای ارتباطی جمهوری اسلامی با کاخ سفید است.
به گفته اسفندیار رحیم مشایی، این نامه دومین مکاتبه احمدینژاد با اوباما بوده و در آن پرسشهایی را با او مطرح کرده است.
با وجود این که رحیممشایی ادعا کرده این سوالات شخصی نیست و از طرف همه ملتهای ایران و منطقه است، اما معلوم نیست که چرا محتوای نامه و مسائل مطرح شده در آن برای مردم فاش نمیشود.
البته داستان نامهنگاری میان رهبران ایران و آمریکا به روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته باز میگردد؛ هنگامی که اوباما نامههایی را به آیتالله خامنهای نوشت و در آن درخواست گفتوگوی بی قید و شرط را با ایران مطرح کرد.
هرچند گفته شد رهبری نیز آن نامهها را با لحنی دوستانه پاسخ داده است، اما نه از محتوای دقیق نامه اوباما و نه از پاسخ آیتالله خامنهای به او چیزی به بیرون درز نکرد.
شکی نیست که آمریکا به دلیل مشکلاتی که در افغانستان و عراق دارد، نیازمند همکاری هر چه بیشتر تهران است.
نیاز مبرم آمریکا به بازگرداندن ثبات به افغانستان و پاکستان و بهبود اوضاع امنیتی عراق موضوعی است که حتی پیش از آغاز حکومت باراک اوباما، در دستور کار مذاکرات با ایران قرار داشت.
دولت احمدی نژاد نیز به خوبی به این نکته پی برده و آمادگی خود را برای گفتوگوهای جدی با آمریکا در این زمینه بیان کرده است.
لحن محمود احمدی نژاد در گفتوگوی تلویزیونی تازهاش درباره مشکلات آمریکا، بیان علاقه او به نشستن بر سر میز مذاکره با اوباما بود که به زبان بیزبانی بیان میشد.
تاکید او درباره این که آمریکا بدون ایران در عراق و فلسطین کاری از پیش نخواهد برد، فرستادن علامت بسیار روشنی از تمایل برای بده بستان با کاخ سفید است.
اما وضعیت بیثبات سیاسی داخلی ایران و مشکل عمیق اقتصادی در کشور، عواملی است که عزم و اشتیاق رئیس دولت را برای نزدیک شدن به واشنگتن دو چندان میکند.
به این ترتیب هنگامی که این عوامل در کنار یکدیگر دیده میشود، ناگزیر این سوال مطرح میشود که در پس دعوای لفظی تهران و واشنگتن چه چیزی جریان دارد؟
http://www.radiofarda.com/content/f3_bric_emergingcountries_economy/2015354.html
این وب سایت امریکا است یا روسیه ؟
تمامی مقالات و اظهار نظرات این وب سایت طعم و لحن مارکسیستی روسی دارند . البته مشخص است که عوامل نفوذی حزب توده اینجا هم نفوز کرده اند و تحلیل های آبکی از قدرت !!! روسیه و قدرت برزیل !!! میدهند .
پدر جون قدرت پفکی و قدرت اصلی با هم فرق دارند . هر کس ۴ تا بمب و دو تا زیردریایی داشت یا رشد بادکنکی وابسته به سرمایه داری جهانی که نمیشود قدرت .
اگر اینها قدرت هستند پس شوروی سابق که از مجموع اینها بزرگتر بود چرا پاشید ؟ روسیه هیچ کالای قابل عرضه به دنیا ندارد . قدرتش هم نفتی و در دست مافیای پوتینی ک گ ب است . میلیاردر های جدید الولاده رانت خوار روسی کاملا نشان از اقتصاد فاسد و غیر پویا دارند (شکل دیگری از همان نومان کلاتورای کمونیستی . برزیل هم یک جهان سومی است که امیدش استفاده از اقتصاد و سرمایه غرب است برای حل مشکلات فراوان اقتصادی و فقر و فساد ملی و ... البته به عنوان یک جهان سومی از بقیه کمونیست ها مثل کوبا و کره شمالی عاقلانه تر عمل میکند ولی این اسمش قدرت نیست . هند بیشتر اقتصادش داخلی است . جدیدا به اردوگاه سرمایه پیوسته که جهت گیری درستی است . بزرگترین دموکراسی دنیا است . تا زمانیکه درگیر مسائل جهانی نشود (دخالت در امور دیگران و آرتیست بازی نظامی ) امید به قدرت شدن را میتواند داشته باشد . اما جمعیت زیاد و فقر گسترده دو سد بزرگ سر راه این قدرت نوظهور شرقی هستند که نمیگذ ارد آنرا در کنار قدرتهایی مثل ژاپن و اروپا تصور کرد . یعنی حالا حالا ها باید بوق بزنن برن جلو . توده ایها هم هی بیخود توی این وب سایت ها نفوز نکنن . رادیو فردا هم از بی بی سی یاد بگیرد . لازم نیست چپ روسی شوید تا مردم ایران شما را بیطرف بدانند . ایران اما از همه فلک زده تر است . یک دولت ماجراجوی شبه پوتینی دارد ، ده ها گروه کوچک و پر سر و صدای مارکسیست روسی عقب مانده ، دو تا گروه مذهبی چپ روسی خشک سر به عنوان دولت سایه ( موسوی و خط امام ) ، ده ها روشنفکر ترسو و محافظه کار که سر در لاک خودشان کرده و از ترس گارد های فاشیستی رسانه ای مارکسیست های روسی و مافیای حزب توده هزار نیستند شهرتشان را به خطر بیاندازند و حقیقت را در مورد تسلط فراماسون روسیه بر دستگاه های دیپلماسی و فرهنگی و هنری ایران بر مردم آشکار کنند . سانسور روسی بیداد میکند . دروغ های تاریخی مانع از اتخاذ روند صحیح سیاسی که چه عرض کنم حتا به اندازه این کمونیست ها ( چین و روسیه و ویتنا م ) منافع ملی ایران را نمیتوانند بر منافع روسیه و چین و اعراب ترجیح دهند . کشور به سوی نابودی کامل میرود . هیچ کس اهمیت نمیدهد . نه دولت نه مخالفین نه روشنفکران و نه .... . تاریخ بسیار بیرحم است در مورد ملتی که تکلیف خودش را به دست حوادث میسپارد .